برای گرانی‌ها طنز بسازیم (طنز)

  کد خبر: 23020181958

راضیه حسینی

به نظرتان با چه چیزی می‌شود طنز نوشت؟ اصلاً طنز چیست؟ چه کاربردی دارد؟ این روزها هشتگ «برای گرانی‌ها طنز نسازیم» نقل فضای مجازی شده.

چه کنیم؟ بنشینم وردل هم‌ واناله‌ها و وامصیبت‌ها سردهیم؟ دستمال‌کاغذی بچرخانیم دور مجلس و صدای فین‌فین همه دماغ‌ها را، با تن صداهای مختلف گوش دهیم؟ یا مثلاً به محض این‌که در خیابان کمری خم شده از گرانی دیدیم، برویم کنارش، دست بر شانه‌اش بگذاریم و مثل ابر بهار گریه کنیم؟ فکر نمی‌کنید ممکن است دست‌تان بار اضافه روی شانه‌های خمیده او باشد؟

 طنزنویس عوض آبغوره گرفتن، با زبان خودش اعتراض می‌کند. زبانی که مثل شمشیر می‌برد ولی با پنبه و البته از خون و خونریزی خبری نیست. (هیچ وقت طنزنویس آن‌قدرها هم برش ندارد که بکشد و ببُرد؛ فکر کنم مثل بعضی از دوستان هشتکدوست فضای مجازی کمی جوگیر شدم.)

چه کسی گفته طنز فقط برای خندیدن است؟ یا فقط باید از خوشی‌ها طنز ساخت؟ نمی‌دانم درست است یا نه. شاید یک نفر هم حرف من را قبول نداشته باشد. ولی به نظرم طنز یعنی از همه دردها بنویسی، ولی درد را اضافه نکنی. لازم نیست برای اعتراض، تمام مصیبت‌های ملت را بزنی توی صورت‌شان.

طنزنویس‌های بزرگ، هنرمندهایی هستند که با ظرافت از زجرها می‌گویند. از طمع قدرت و عشق به پول، از دزدی و اختلاس، از بی‌پولی و گرسنگی می‌نویسند، ولی شکم گرسنه را به قار و قور نمی‌اندازند. مغز پدر خانواده را آسفالت نمی‌کنند. طنز از درد می‌نویسد، ولی نه با درد.

طنزنویس آدم سرخوش و خجسته‌ای نیست. صاحب خانه و ماشین و حساب بانکی پر از پول هم نیست که درد مردم را نفهمد. خودش وسط جمعیت جیب‌خالی‌هاست. ولی طوری می‌نویسد تا اشکی سرازیر نشود.

غصه‌اش لبخند پدر خانواده است، که معلوم نیست آخرین بار کی و کجا بود.

غصه‌اش دل‌خوشی‌های مادری است که وسط شلوغی نداشتن‌ها گم شد.

 شادی بچه‌ای که پشت ویترین مغازه‌ها له شد.

آدم‌ها به اندازه کافی غم نان دارند، به آنها اضافه نکنیم. صدای فریادشان باشیم اما داد نزنیم.

خروج از نسخه موبایل