دنیای ساده چسترها
معاون دادستان عمومی و انقلاب تهران اظهار کرد: «دفتر مشاور املاکی که اقدام به عقد قرارداد فاقد اعتبار برای یک واحد آپارتمانی کرده بود با دستور قضایی پلمب شد.»
راضیه حسینی
پنجول چستر (سگی که یک واحد آپارتمان به نامش شد) با تلاش فراوان از روی استامپ به برگهها هدایت میشود و سند به نامش میخورد. زن و مرد ذوقزده از اینکه سگشان خانهدار شده به او تبریک میگویند.
چستر در ذهنش به دنبال تکهای استخوان میگردد که در مشاوراملاکی کوفتی خبری ازش نیست. فقط دوربین است و حرفهایی که آدمها میزنند و مثل اینکه خیلی خوشحالند. چستر نمیداند اینهمه خوشحالی برای چیست؟ شاید به گنجی از استخوان رسیده بودند.
همه چیز تمام میشود و روز بعد که سگ احتمالاً توی جای گرم و نرمش ولو شده، خبر میرسد املاکی پلمب شده و اجازهی کارش در دست بررسی است. سند به اسم سگ اصلاً اعتبار قانونی ندارد و معامله باطل است.
مردم در فضای مجازی شروع میکنند به اظهار نظر کردن. یکی میگوید: «خوب کردن. یعنی چی که خونه به اسم سگ میکنن؟ اینهمه آدم محتاج، بچههای پرورشگاه، کودکان کار و… بعد این احمقا میرن یه واحد آپارتمان رو به نام سگشون میکنند.»
یکی دیگر میگوید: «کی میخوایم یاد بگیریم سرمون تو کار خودمون باشه و کسی رو قضاوت نکنیم. به شما چه؟ دلش خواسته این کارو کرده، یعنی چی که املاکی رو پلمب میکنن؟»
برخی کمپین حمایت از سگهای خانگی راه میاندازند و برخی هشتگ نه به خانهدار شدن سگها میزنند. گربهدارها احساس میکنند عقب افتادهاند و تصمیم میگیرند هر طور شده جبران کنند. حالا خانه نشد، ماشین، موتور و هرچه که بشود به نام کرد.
اما چستر هنوز دنبال تکه استخوانش میگردد و اصلاً خبر ندارد برای خانهدار شدندش مکانی پلمب شده است. حتی نمیداند چرا پنجولهایش رنگی است و اصلاً روز گذشته چه اتفاقی افتاد. چسترها دارند زندگی خودشان را میکنند و از دنیا چیز زیادی نمیخواهند.
اما ما آدمها گاهی آنقدر از دنیا طلبکاریم که خودمان هم نمیدانیم چه میکنیم؟ دلمان میخواهد حتماً توی چشم باشیم و گاهی تنهایی نمیشود. باید حیواناتمان را هم با خودمان همراه کنیم.
حیواناتی که هیچوقت در دنیای خودشان نه سندی رد و بدل میکنند و نه چیزی به نامشان میشود.