دیدگاه سیاست گذاران اقتصادی کشور بر ادبیات توسعه و اقتصاد بین الملل
حیدر مستخدمین حسینی؛ اقتصاددان
در حاشیه انتشار کتاب The London Consensus:Economic گذری کوتاه بر اندیشه های رویکرد ادبیات توسعه و اقتصاد بین الملل در قرن حاضر خواهیم داشت.
در ادبیات توسعه و اقتصاد بینالملل، سه مجموعه یا رویکرد اقتصادی و توسعه ای یعنی موج واشنگتن (Whashington Cosensus) موج پکن (Beijing Consensus) موج لندن London Consensus)) اصول و توصیه سیاستی بهطور چشمگیر مطرح شدهاند:
موج واشنگتن ((Washington Consensus: بستهای از سیاستهای اقتصادی که از اوایل دهه ۱۹۹۰ برای کشورهای در حال توسعه پیشنهاد شده بود.
موج پکن (Beijing Consensus) : بهنوعی واکنش و جایگزینی برای مدل غربی تلقی شده و بر رشد هدایتشده بهوسیلۀ دولت، اصلاح تدریجی، و اولویت دادن به ثبات و زیرساختها تأکید دارد.
موج لندن ((London Consensus: رویکردی جدید که در سالهای اخیر مطرح شده است و مبتنی بر عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری، پایداری و سیاستهای مسئولانهتر است.
این مقاله تلاش دارد این سه رویکرد را به تفصیل توضیح دهد: پیدایش، اجزاء، نقدها، شباهتها و تفاوتها و پیامدهای آنها برای سیاستگذاری کشورهای در حال توسعه.
۱. رویکرد یا موج واشنگتن Washington Consensus
الف) تعریف و اجزاء : مفهوم Washington Consensus نخستینبار توسط جان ویلیام سون John Williamson)) اقتصاددان بریتانیایی موسسه بین الملل در سال ۱۹۸۹ مطرح شد، برای توصیف مجموعهای از ۱۰ دستور سیاستی برای تثبیت اقتصاد کلان ، تجارت و خصوصی سازی که برای کشورهای آمریکای لاتین و سپس سایر مناطق پیشنهاد شد.
اجزاء اصلی آن شامل؛
۱. انضباط مالی (کاهش کسری بودجه)
۲. اولویتبخشی هزینههای عمومی به آموزش، سلامت، زیرساخت به جای یارانهها
۳. اصلاح مالیاتی (گسترش پایه مالیاتی، نرخهای متوسط)
۴. آزادسازی نرخ بهره
۵. نرخ ارز رقابتی
۶. آزادسازی تجارت (کاهش تعرفهها و محدودیتهای وارداتی)
۷. جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی
۸. خصوصیسازی شرکتهای دولتی
۹. مقرراتزدایی
۱۰. تضمین حقوق مالکیت
ب) زمینه تاریخی: در دهه ۱۹۸۰ کشورهای آمریکای لاتین با بحران بدهی، تورم بالا و رکود مواجه شدند. مدلهای جایگزین مانند جایگزینی واردات (import substitution) با مشکل روبرو شده بودند. در این شرایط، نهادهای مالی بینالمللی مانند International Monetary Fund و World Bank این بسته سیاستی را تشویق کردند تا ثبات کسب شود و رشد آزادانهتر باز گردد.
ج) نتایج و نقدها: بسیاری از کشورها این سیاستها را اجرا کردند، اما نتایج متفاوت بود. برخی موفق شدند تورم را کاهش دهند و رشد را افزایش دهند، اما در بسیاری موارد نابرابری، بیکاری و آسیبهای اجتماعی تشدید شدند. همچنین، نقد میشود که این بسته یک نسخه یکسان برای همه کشورها بود و توجه کافی به شرایط بومی، نهادها و عدالت اجتماعی نداشت.
۲. رویکرد یا موج پکن Beijing Consensus
الف) تعریف و اجزاء: Beijing Consensus بهعنوان مدل توسعهای چین و بهعنوان جایگزینی برای مدل غربی توسط جوشوا کوپر رمو در سال ۲۰۰۴ میلادی مطرح شده است. اگرچه ریشه های عملی آن از اصلاحات اقتصادی چین در سال ۱۹۷۸ شروع می شود.
ویژگیهای کلیدی آن عبارتاند از: اصلاحات تدریجی (در مقابل تغییر سریع و شوکدرمانی)، تأکید بر نوآوری، صادرات، رشد هدایتشده توسط دولت، نقش قدرتمند دولت در هدایت اقتصاد، حفظ حاکمیت ملی و عدم اِعمال مداخلات خارجی شروطدار (non-interference)
ب) زمینه تاریخی: چین پس از اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸ مسیر رشد سریع گرفت و توانست صدها میلیون نفر را از فقر بیرون بیاورد. تجربهی موفق آن باعث شد که مدل آن برای کشورهای در حال توسعه الهامبخش شود.
ج) پیامدها و نقدها: از یک سو، مدل چین نشان داد که رشد سریع با هدایت دولت ممکن است. از سوی دیگر، نقدهایی دارد مانند محدودیتهای دموکراتیک، شفافیت کمتر، مشکلات زیستمحیطی، و اینکه آیا این مدل برای کشورهای دیگر قابل انتقال است یا خیر.
۳. رویکرد یا موج لندن London Consensus:
الف) تعریف و اجزاء: London Consensus جدیدتر است و بیشتر تحت عنوان Economic Principles for the” 21st Century” در دهه ۲۰۱۰ به بعد (حدود ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ میلادی) مطرح شده است اما مفهومش پس از بحران های جهانی ۲۰۰۸ توسط London School of Economics و از جمله تیم بزلی ، فیلیپ آغیون، ولاسکو ، بوچلی و برخی اقتصاددانان دیگر رواج یافت. این رویکرد میگوید: مدلهای گذشته (مثل Washington Consensus) نتوانستند به تمام چالشهای امروز پاسخ دهند، مانند تغییرات اقلیمی، نابرابری، فناوری و آیندهی کار و سلامت اجتماعی.
اجزاء برجسته ی آن شامل: رشد اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی، پایداری محیطزیستی و اقتصادی، کاهش نابرابری و توجه به رفاه عمومی،
تقویت نهادها، ظرفیت دولت، و سیاستهای هوشمند تغییر شده
ب) زمینه تاریخی: پس از بحران مالی جهانی ۲۰۰۸، اعتبار مدل نئولیبرالی مورد تردید قرار گرفت. همچنین، ظهور موضوعاتی مانند تغییر اقلیم، فناوریهای جدید، و فشارهای اجتماعی باعث شد که اقتصاددانان به دنبال چارچوبی تازه باشند. London Consensus یکی از همین تلاشهاست.
ج) پیامدها و نقدها: از مزایای آن میتوان به تأکید بر عدالت، انعطافپذیری سیاستها، توجه به شرایط بومی ، پایداری محیط زیست ، ترکیب رشد اقتصادی با عدالت اجتماعی ، دولت هوشمند و پاسخگو (نه کوچک نه بزرگ) اشاره کرد. اما چالشها نیز وجود دارند ، هنوز چارچوب کاملی نیست، و تفاوت زیادی بین کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد. همچنین، عملیاتی کردن شاخصهایی مانند رفاه یا عدالت آسان نیست.
۴. نتیجهگیری
سه موج اقتصادی فوق هرکدام بازتابدهندهی دورهی تاریخی و چالشهای خاص خود هستند. Washington Consensus مدل غالب در عصر جهانیسازی دههی ۱۹۹۰ بود؛ Beijing Consensus پیشنهاد شده برای کشورهایی است که میخواهند رشد هدایتشده داشته باشند؛ London Consensus نماد تلاش برای بازسازی سیاست اقتصادی در عصر چالشهای چندگانه است.
این مهم است که هیچکدام از این مدلها نسخهی کامل و بدون نقص نیستند. سیاستگذاران کشورها باید بر اساس شرایط منحصر بهفرد خود، ترکیبی از این اصول را با تکیه بر نهادها، عدالت اجتماعی، توسعه پایدار و انعطافپذیری انتخاب کنند.
تا ببینیم سیاستگذاران اقتصادی کشور ، ایران را در کدام طبقه بندی قرار می دهند تا با عنایت به شرایط حاکم بر کشور ، توسعه شکل گیرد و اقتصاد از رشد مناسبی برخوردار گردد.








