سنگ و چاه، پاس نردبان
دکتر فرشاد پرویزیان، نایب رئیس انجمن اقتصاددانان ایران
پدر مرحومم هر وقت میخواست من را به تصمیم گیری دوراندیشانه و بلند مدت دعوت کند میگفت: یک نفر، یک سنگ در چاه میاندازد که صدنفر عاقل نمیتوانند آن را در بیاورند.
اما یکبار دیگر گفت: پاس نردبان را حذف کن، پرسیدم یعنی چه؟ پاسخ داد رئیس جدیدی برای یک کلانتری تعیین شد و هنگام بررسی جدول و ساعات پاس نگهبانی با کلمه پاس نردبان روبرو شد. از معاونش پرسید یعنی چه که گفت در حیاط پشتی کنار نردبانی به سمت سقف، یک پاس داریم اما نمیدانیم چرا، القصه کسی نمیدانست جز یک نیروی اداری بسیار قدیمی که گفت سالها پیش برای رفع خرابی بام کلانتری و جلوگیری از چکه آب از سقف، معماری آوردیم و بعد از اتمام کار، رئیس به بالای بام رفت و چند دقیقه بعد شاگرد معمار، نردبان را برداشت و رئیس کلانتری بالای بام چند ساعت معطل ماند و هنگامی که به پایین آمد گفت، وقتی نردبان میگذارید یک پاس هم کنار آن بگذارید و از آن موقع پاس نردبان باب شد و هنوز ادامه دارد. اگر پاس نردبان آن موقع ضرورت داشت قطعا در بلندمدت ضرورتی ندارد.
حال هر دو ضربالمثل برایم معنا دارد. زمانی یک فردی تصمیم به برقراری یارانه نقدی گرفت و به همه افراد جامعه حتی کسانی که خارج از کشور بودند و حتی برخی اموات شناسنامه باطل نشده یارانه یکسان پرداخت کرد و گفت پول امام معصوم است.
حال دو دولت گذشته و هیچ کسی نمیتواند به دلایل احتمالا حفظ محبوبیت، همین رقم بسیار ناچیز را حذف کند. البته در همه کشورهای حتی پیشرفته با شیوهها و ابزارهای هوشمند از گروههای کم درآمد حمایت میشود اما دقیقا برای تهیه اقلام تعیینشده سیاستی یارانه غیرنقدی میدهند؛ و هنوز نتوانسته ایم نظام پرداخت یارانه را دقیق و هوشمند اداره کنیم تا دقیقا به گروههای هدف برسد و هنوز پاس نردبان نیز ادامه دارد.
دولت دیگر به هر علت احتمالا ضروری تشخیص داده شده دلار ۴۲۰۰ تومانی تعیین کرد و حال باز نمیتوان این سنگ –رانت خاص برای برخی شرکتها یا افراد خاص- را از چاه درآورد چراکه ممکن است گروههای آسیبپذیر به دلیل افزایش تورم انتظاری دچار آسیب بیشتر شوند و بازهم پاس نردبان ادامه دارد.
براستی برای سیاسیون بسیار سخت است تفاوت تصمیمات کوتاه مدت و بلندمدت را درک و ابزار سیاستی درخور طراحی کنند؟ اگر برایشان سخت است چون از اقتصاددانان غیردولتی و مستقل مشورت نمیگیرند. موضوع من فراتر از این است که بگویم دلار ۴۲۰۰ تومانی حذف شود یا نه، بلکه هدف این است دولت از تصمیمگیری اشتباه بپرهیزد، بین رویه و تصمیات کوتاه مدت و بلندمدت و ابزارهای مورد استفاده تفاوت قائل شود؛ و مهمتر از همه، دست از تصدی اقتصاد بردارد و فقط به نظارت بپردازد.
مقام معظم رهبری در تایخ یکم خرداد ۱۳۸۴، در سندی بالادستی سیاستهای کلی اصل ۴۴ را به سران قوا ابلاغ فرمودند اما براستی تا امروز چگونه عمل شده است و آیا برخلاف این ابلاغیه، دولت بزرگتر نشده است؟ ایشان فروردین سال ۱۳۸۹ به بازدید از کارخانه ایران خودرو رفتند و از تولید خودرو در کشور حمایت کردند اما خودروسازان چه کردند که رهبری در همین هفته از ایشان گلایه کردند و گفتند حق با مردم است. جالب تر اینکه برگزارکنندگان همین جلسه دیدار تولیدکنندگان با مقام معظم رهبری خود در رسانه به کلیگویی پرداختند و گویا بدنه مدیریتی و صنعتی کشور نمیداند چه کند. بیش از ۱۱ سال است هر سال با اشاره به اولویتهای کشور نامگذاری اقتصادی میشود. همین امسال براستی چقدر از تولید مانعزدایی شده است؟
پاسخ بسیار روشن است کافی است به سادهترین کتابهای اقتصاد خرد مراجعه کنند و بخوانند چگونه به تحلیل آثار جانشینی و درآمدی پرداخته است. به زبان ساده اگر به مردم بگویید یارانه را حذف کنیم یا مثلا سوخت را گران کنیم به احتمال قریب به یقین، مردم با افزایش قیمت سوخت مخالفت خواهند کرد و به همین راحتی میتوان جامعه را نسبت به حذف مبلغ ناچیز یارانه فعلی قانع کرد و البته از گروههای کم درآمد و آسیبپذیر بیشتر حمایت کرد. گویا دوستان اقتصاددان دولتی نمیدانند که مطلوبیت نهایی پول نیز نزولی است و افراد به علت ریسکگریزی ترجیح می دهند پول از دست ندهند تا اینکه احتمالا پول بیشتری دریافت کنند.
(اگر شک دارید مراجعه کنید به کتاب نظریهها و سیاستهای پولی نوشته کارل والش، فصل سوم) آقایان اقتصاددان دولتی، گلایه و دستور مقام معظم رهبری کاملا روشن است، دست از تصدی بردارید و نظارت کنید. بین اولویتهای کوتاه مدت و بلندمدت تفاوت قائل شوید و برای مدیران نورچشمی دنبال حیاط خلوت نباشید و به همان ایجاد اشتغال برای هر نفر به ازای یک میلیون تومان بپردازید.