کد خبر: 150901111799
جهانروزنامه

«فریدمن» در مقابل «فریمن»

ترجمه: محمود نواب مطلق

دونوع تفکر در مورد نحوه اداره یک بنگاه اقتصادی و رسیدن به اهداف آن وجود دارد. با اینحال اجرای اصول هردو تفکر ممکن است به نتایج بسیار نزدیک به هم منجر شود.

تفکر«میلتون فریدمن» براین قاعده استوار است که «مسئولیت اجتماعی شرکت های اقتصادی افزایش منافعشان است» و تفکر«ادوارد فریمن» براین اساس است که« سرمایه داری ملزم است همه سهامداران خود را در نظر داشته باشد.» این دو تفکر مقابل یکدیگرند.

«فریدمن» در سال ۱۹۷۰(۱۳۴۹) با انتشار کتابی با همین عنوان «مسئولیت اجتماعی شرکت های اقتصادی افزایش منافعشان است» اصول خود را دراداره یک بنگاه اقتصادی مطرح کرد. «فریمن» به همراه «کریستِن مارتین و بیدهان پارمار»۴۰سال بعد با بانتشار کتاب «سرمایه‌داری سهامداران» نیز اصول خود را برای گرداندن شرکتهای تجاری اعلام کردند.

دو دیدگاه برای مدیریت یک بنگاه اقتصادی

«فریدمن» معتقد است هدف قراردادن منافع سهامداران به نحوی انحصاری موجبات شکوفایی اقتصادی ملی را نیزفراهم می‌کند. درطرف دیگر«فریمن» و همکارانش براین باورند که سرمایه‌داری تنها در صورتی می‌تواند به صورت مشروع  به فعالیت های خود ادامه دهد که هم سهامداران و هم تمامی کسانی را که تحت تأثیر فعالیت های بنگاه های اقتصادی هستند را درنظر داشته باشد و منافع همگی را تأمین کند.

بدین قرار شرکت های اقتصادی با انجام «مسئولیتهای اجتماعی» خود موجبات «خیربشریت» را فراهم می‌کنند.به نظر می رسد این دومفهوم مقابل یکدیگرند.

براساس قوانین تجاری فرانسه درسال ۲۰۱۹(۱۳۹۸) که در سال ۲۰۲۲(۱۴۰۱) نیز کماکان به قوت خود باقی هستند تقابل این دو نظریه به صورت جدی همچنان باقیست. دراین کشور به‌نظر می‌رسد تعداد افرادی که خواستار مداخله دولت در تنظیم بازار هستند از طرفدران «فریدمن» بیشترند.

از اینرو آنها از بنگاه های اقتصادی می‌خواهند تا نظامهای خود تنظیمی و خودنظارتی را تقویت کنند.

این امر درحال حاضر منجر به برقراری تعادل شده‌است. چراکه تفکرات«فریدمن» عموما ناظر بربسیاری از شیوه‌های در حال اجرا در بنگاههای اقتصادیست.

نتیجه یکسان دو تفکر

بررسی دقیق شیوه های مدیریتی بنگاههای اقتصادی گوناگون که به نوعی هدف پژوهشهای مختلف نیز بوده است نشانگر آنست که هرکدام از این دو تفکر زمانیکه درموقعیتها و گزینه های مشابه قرارگرفته‌اند هرکدام براساس اصول خود تصمیم گرفته‌اند اما به نتایج یکسانی دست یافته‌اند.

به عبارت دیگر هردو مفهوم که کاملا درمقابل یکدیگر تصور می‌شوند و طرفداران هرکدام در پافشاری براصول خود و طرد اصول طرف دیگرتعصب دارند درنهایت با ملاحظه پیچیدگی های واقعیات موجود به نتایج کاملا مشابه هم دست می‌یابند. به تعبیر پژوهشگران هردو«عاقبت یکسان» دارند.

برای تبیین این موضوع باید به این نکته توجه داشت که اصول مدیریتی حاکم بریک بنگاه اقتصادی به نحوی اجتناب ناپذیر برگرفته از واقعیات موجود حاکم برآنست. براساس این واقعیات قواعد شرکت تعریف می‌شود، گردش کاری آن معین می‌شود، اهداف مشخص می‌شود اما واضح است که به جزئیات عملی پرداخته نمی‌شود.

روش فردیمن

اول با اصول «فریدمن» مطلب را بررسی می کنیم. تصور کنید او دررأس یک بنگاه اقتصادی آلاینده و خطرناک قرار دارد واز نیروی کار خارجی برای تأمین نیازهای مردم ثروتمند در یک کشور غنی استفاده می‌کند.

اگر او بخواهد از این فعالیت خود منافع سرشاری نصیب سهامداران خود کند و ارزش سهامش را روز به روزافزایش دهد آیا نباید به عنوان اولین گزینه در صدد کسب حمایت دولتی برود که  گردش آسان امور بنگاهش وابسته به آن خواهد بود؟ آیا او اولین  فردی نخواهد بود که با درک حساسیت مشتریانش نسبت مسائل زیست‌محیطی به یک سری اقدامات حمایت از محیط زیست متوسل می‌شود؟

او اگر باهوش باشد و بخواهد به فکر منافع سهامدارانش باشد حتما با توجه به شرایط اجتماعی به اقدامات حمایت از محیط‌ زیست می‌پردازد. این در حقیقت بهترین راه حل برای کسب منافع بیشتر و تأمین امنیت سرمایه شرکتش خواهد بود.

به جهت آنکه شرکت او بسیار آلاینده و خطرناک بوده و او ناچار است برای حفظ محیط زیست و نجات مردم از تبعات خطرناک فعالیتهای شرکتش هراقدام ضروری را انجام دهد.

بدین ترتیب او هم منافع سهامدارانش را تأمین می‌کند هم منافع مردم را. در این شرایط همه چیز به میزان فشارهای خارجی دولتی و مردمی بر فعالیت های آلاینده او بستگی دارد.

اگر این فشارها با روشهای اخلاقی اَعمال شوند مدیر شایسته، زیرک وجسور ما حساب‌شده عمل می‌کند. اما اگر اینچنین نباشد و به عنوان مثال با مقامات فاسد دولتی مواجه باشد که به فکر منافع مردمشان نیستند؛ او نیز به فساد روی می‌آورد.

زیرا او بهرحال برای گسترش فعالیتهای اقتصادی خود نیازمند حمایتهای دولتی خواهد بود. او ناچار است برای حفظ منافعش به مقامات دولتی امتیازاتی بدهد.

روش فریمن

حالا نوبت به « فریمن» می رسد. فرض می‌کنیم با اصول او یک شرکت تجاری را اداره می کنیم. فرض کنید او در رأس یک بنگاه اقتصادی با آلایندگی کم قرار دارد. تعداد کمی نیروی انسانی در اختیاراوست اما آنها بسیار توانمند هستند و دریک کشور غنی دستمزد بالایی دریافت می‌کنند.

او می‌تواند به‌عنوان بهترین مدیر یک بنگاه اقتصادی با نگاههای زیست‌محیطی و رعایت مسئولیتهای اجتماعی مطرح شود. اینکار برای او چندان هزینه‌ای دربر ندارد. او برعکس مورد قبلی می‌تواند نتایج بسیارخوبی درزمینه کربن‌زدایی و رعایت مسئولیتهای اجتماعی ارائه کند. دراین چارچوب او از شیوه‌های جدید نیز می‌تواند بهره‌مند شود.

به‌عنوان مثال به‌جای پلاستیک در بسته‌بندی از کارتهای کاغذی استفاده کند، از صفحات خورشیدی نصب‌شده برسقف انبارهای خود برق تولید کند و یا از تعداد بیشتری خانم درمدیریت بخشهای مختلف بنگاه خود استفاده کند.

او همچنین با کسب درآمدهایش می‌تواند حتی به فعالیتهای خیریه روی آورد و از فقرا حمایت کند و برای فعالیتهای ورزشی و فرهنگی بودجه‌ای اختصاص دهد.

اما بهرحال میزان این فعالیتها محدود است. اما همین مدیر اگر میزان سودآوریش کاهش یابد، گردش مالیش متوقف شود، ارزش سهام بورسش کاهش یابد مورد آسیب بازارمالی و انتقاد سرمایه‌گذاران ذی‌نفوذش قرار می‌گیرد.

در این‌ صورت بلافاصله سیاست خود را بر بهره‌وری هرچه بیشتر از سرمایه قرار می‌دهد. دراین مسیر چاره‌ای جز کاهش هزینه حمایتهای اجتماعی و زیست‌ محیطی خود ندارد.

سال قبل دراعلام نتایج کاری بنگاهش تأکید برافزایش حمایتهای اجتماعی و فعالیتهای زیست محیطی داشت اما امسال اصل بر هرچه سودآورتر کردن سرمایه قرار گرفته است.

این مدیر چاره‌ای جز تکیه بر واقعیات موجود ندارد. او واقف است برای درنظر گرفتن« همه ذینفعان» و اجابت درخواست آنها باید بنگاه خود را سودآور کند. این همان شیوه پدرسالاری است.

حتی در سخت‌ترین مراحل سرمایه‌داری درقرن نوزدهم وقتی یک صنعتگر اقدام به تأسیس یک کارخانه دریک محل خاص می‌کرد باید نیروی کاری متخصص و وفادار به کار می‌گرفت و برای رفع نیازهای اولیه او از قبیل مسکن، درمان و مدرسه هرچه در توان داشت تلاش می‌کرد.

اگر با دقت بیشتری بررسی کنیم متوجه می‌شویم این مدیر صرفا به دلیل داشتن تفکرات مذهبی و یا عدالت اجتماعی دغدغه کارگرانش را نداشته است.

بلکه به موفقیت کارخانه خود نیز فکر می‌کرده است. برای رسیدن به توفیقات در کارخانه این اقدامات نیز ضروریست.

تقابل یا تعامل در حفظ محیط زیست

شرکتی که درفرانسه اقدام به نصب صفحات خورشیدی برای تولید برق می‌کند حتما یک حامی محیط زیست شناخته می‌شود. درضمن به دلیل بحران انرژی و افزایش انفجار قیمت آن سودآوری این شرکت نیز افزایش می‌یابد.

در عوض یک فعال اقتصادی که در زمینه فروش و نگهداری خودروهای کاروانی فعالیت می‌کند شرایط سخت‌تری دارد. این خودروهای دیزلی که محصول تفکرات مصرفگرایانه سالهای ۱۹۷۰ (۱۳۴۹) هستند از جمله وسایل نقلیه بسیار آلاینده محسوب می‌شوند.

البته گردانندگان این قبیل مؤسسات اقتصادی نیز می‌توانند خود را حامیان محیط زیست به‌حساب آورند. زیرا مردم به کمک این خودورها بیشتر به طبیعت روی می‌آورند.

اگر آنها نیز با استفاده از نصب صفحات خورشیدی برروی سوله‌های خود برق تولید کنند از مزایای یارانه‌های مربوط استفاده خواهند کرد، هزینه‌های انرژی خود را کاهش خواهند داد و در زمره فعالان اقتصادی طرفدارمحیط زیست محسوب خواهندشد. بدین ترتیب می‌توانند به مسئولیتهای اجتماعی خود نیز عمل کنند.

تفاوت دو نوع تفکر«فریدمن و فریمن» صرفا درهدف و توجیه آنست. یک مدیرجسور پیرو مکتب «فریدمن» که صاحب تشکیلاتی بسیار آلاینده است از یک طرفدار مکتب «فریمن» که شرکتی کم آلاینده را اداره می‌کند بیشتر برای مبارزه با تغییرات اقلیمی فعالیت می‌کند.

این مدیر که درآمد زیادی کسب می‌کند و از تعداد کمتری نیروی انسانی استفاده می‌کند امکان پرداخت دستمزد بهتری درمقایسه با مدیر طرفدار مکتب «فریمن» دارد که فقط درحال ضرر است.

منبع: روزنامه تریبیون

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا