آبقندها را به افتخار وزرا سر میکشیم (طنز)
راضیه حسینی
وزیر نفت: «قیمتها دست خداست.»
گویا آقای وزیر این جملات را بعد از انجام عملی سخت گفتهاند. ادامه صحبتها را با هم میخوانیم:
ایشان در حالیکه از اتاق عمل خارج میشد به مردم منتظر و نگران حال «معیشت» گفت: «ما تمام تلاش خودمون رو کردیم. اگر بیشتر از این دخالت میکردیم گندش در میاومد. دیگه بقیهش دست خداست. گرونی بدجور داغونش کرده. تنها کاری که از دستمون برمییاد دعاست. ما و وزرای دیگه نوبتی دست به دعا برمیداریم، بلکه فرجی بشه.»
در همین لحظه از طرف دیگر بیمارستان خبر رسید که مشکلات موفق شد، بزاید.
خانم پرستار با خوشحالی سر رسید و گفت: «مژده بدید، مژده بدید ده قلو زایید.
نه، نه صبر کنید. یکی جامونده بود، شد یازده تا.»
وزیر رفاه در حالیکه مشغول شمردن نوزادان بود گفت: «اصلاً نگران نباشید از قدیم گفتن پول دو چیز رو خدا میرسونه؛ یکی بچه و اون یکی هم ازدواج. دست خداست خودش درست میکنه.»
هنوز حرف آقای وزیر تمام نشده بود که صدای کل کشیدن و بوق ماشین عروس از خیابان آمد.
گویا یارانه و سهام عدالت با هم ازدواج کردهاند و با کاروانی عریض و طویل به سمت بانک برای گرفتن وام ازدواج میروند، بلکه بتوانند یک خانه بیست و پنج متری اجاره کنند. وزیر مسکن هم در حالیکه میخواند: «گل بریزید رو عروس و دوماد یار مبارک باد مبارک باد»، نقلهای رنگی روی سر عروس و داماد میریزد و ادامه میدهد: «اصلاً نگران نباشید پول خونه دست خداست، خودش جور میشه.»
از اتاق زایمان خبر رسیده که قل دوازدهم تازه بیرون آمده، دست خداست و معلوم نیست قل سیزدهمی هم در کار باشد یا نه.
وزیر نیرو سریع با سینی بزرگ پر از لیوانهای آبقند وارد میشود و به مردمی که وسط اتاقهای عمل، گرفتار فشار حداکثری شدهاند، آبقند میدهد.
در همین لحظه برق بیمارستان قطع میشود.
آقای وزیر میگوید: «برقه دیگه، دست ما نیست خودش میره، هر وقت دلش بخواد میاد. شما نگران نباشید. در عوض آلودگی هوا کمتر میشه. البته او هم دست خداست اگه بارون بباره و باد موافق بوزه هوا پاک میشه.
شما فعلاً آب قندها رو بخورید.»