آقای وزیر مچکریم (طنز)
راضیه حسینی
خانم منشی اسمم را صدا زد. میخواست مشخصاتم را پر کند.
گفت: «شغل»
«مینویسم»
«نه منظورم اینه که کجا شاغلید؟»
«تو خونه مینویسم.»
«آها پس بیکارید…بیمه تکمیلی دارید؟»
«نه»
«قابل شما رو نداره، پونصد تومن لطف کنید.»
کل موجودی حساب و کیف پولم را خالی کردم. سرآخر فقط ششهزار و پانصد تومان موجودی کیف پول اسنپ برایم ماند. نشستم کنار خانمی که سرش تا گردن در گوشی بود. رو به من گفت: «میشناسیش؟»
«کی؟»
صفحه گوشی را گرفت طرفم و گفت: «مستر تیستره… خیلی معرکهست…»
«چی کار میکنه؟»
«تیستره دیگه. غذا میخوره…یعنی میخوای بگی تا الان فالوش نکردی؟»
طوری موقع گفتن جمله آخری چشمهایش را درشت کرد که انگار پرسیده بود یعنی تا به حال اسم انیشتین و نیوتن را نشنیدهای؟ یعنی نمیدانی چه خدمتی به علم کردهاند؟ ترسیدم بگویم من تا حالا پیجش را هم ندیدهام. فقط گفتم: «خیلی اهل دنبال کردن بلاگرها نیستم.»
اخمی انداخت وسط ابروهایش. پرههای دماغش را دو سه بار محکم باز و بسته کرد و گفت: «مشغلهت خیلی زیاده؟ چیکارهای؟»
«مینویسم»
«پس بیکاری؟…وقت هم که داری…تو دهاتتون اینترنت ندارید؟»
«دهاتمون دو تا کوچه پایینتره.»
«شوهرت نمیذاره بری تو اینستا؟»
دیدم همینطوری پیش بروم باید تا وقتی نوبت من یا او شود دنبال پیدا کردن چرایی فالو نکردن صفحه مستر باشم. ترجیح دادم بیخیال شوم و بگویم آره. اصلاً تو اینستا نیستم.
نفس راحتی کشید و مطمئن شد من یک مرضی دارم که صفحه مستر را فالو نکردهام. وگرنه آدم عاقل و عادی امکان ندارد چنین غلطی کند.
گفت: «آها پس مشکلت اینه… بیا چندتا از فیلماش رو بهت نشون بدم…دومیلیون فالور داره لعنتی جذاب… تازه اینو بهت نگفتم برای اولین بار تو دنیا معده یه نفر بیمه شد….اینجا رو بخون…«بیمه تعاون معده مستر تیستر را بیمه کرد.»
«چرا، مگه معدهش در خطر بود؟ مثلاً مثل پای رونالدو؟ یعنی اون با معدهش فوتبال بازی میکنه؟»
«نه. میخوره… خیلی سخته مجبور باشی کلی غذای مختلف و متنوع بریزی تو معدهت. واقعاً شغل سختی داره. هر روز باید کلی غذا بخوره و تازه راجع بهشون نظر هم بده.»
«آها…درسته واقعاً شغلش سخته…باید به معدهش سختی کار بدن…میتونه با بیست سال خوردن… یعنی همون کار، بازنشسته بشه.»
«داری مسخرهش میکنی؟»
«نه بابا. من کی باشم که بخوام جناب مستر رو مسخره کنم… حقیقت رو میگم…تو شرایطی که معده خیلی از آدما همهش داره ول میچرخه…صبح تا شب از بیکاری سوتبلبلی میزنه، مشغله معده مستر تیستر واقعاً قابل تحسینه. بیچاره وقت نمیکنه نفس بکشه…دست بیمه تعاون درنکنه که به فکر این مرد زحمتکش بود. به نظرم حتی جا داره از آقای وزیر کار هم قدردانی بشه.»
زل زد توی چشمهایم و گفت: «آفرین…دقیقاً باید استوری بذارم و این نکته رو بگم. هشتگ #آقای_وزیرمچکریم رو هم زیرش میزنم… تو هم خوب حالیتهها…راستی گفتی کارت چیه؟»
«بیکارم»