اثر پنهان هوش مصنوعی بر نسل تازهفارغالتحصیلان
مهدی فتحی مقدم؛ کارشناس اقتصادی
اکونومیست در گزارش اخیر خود از یک پارادوکس تازه در اقتصاد آمریکا پرده برداشته است؛ اقتصادی که هنوز رشد میکند اما گویا درهای بازار کارش به روی نسل تازه فارغالتحصیلان به آرامی در حال بسته شدن است.

در ظاهر، هیچ بحران فوری استخدامی دیده نمیشود، اما همانطور که پژوهش دانشگاه ییل و بررسیهای مشترک دو دانشجوی هاروارد نشان میدهد، زیر پوست بازار کار تغییری بیصدا در جریان است؛ تغییری که شاید نخستین «اثر انگشت» هوش مصنوعی در دنیای اشتغال باشد. به اساس گزارش اکونومیست، در اوت ۲۰۲۵ تنها بیستودوهزار شغل جدید در آمریکا ایجاد شد، عددی که نسبت به صد و پنجاهوهشت هزار شغل ماه آوریل کاهش چشمگیری دارد. این افت، به رغم رشد اقتصادی مداوم، توجه اقتصاددانان را به این پرسش جلب کرده است که آیا هوش مصنوعی مولد در حال تصرف موقعیتهای شغلی انسانی است؟ پاسخ کوتاه منفی است، اما پاسخ دقیقتر این است که هوش مصنوعی وارد رقابت نامرئی با فارغالتحصیلان تازه شده است.
مطالعهی دانشگاه هاروارد نشان میدهد شرکتهایی که متخصصان موسوم به «یکپارچهساز هوش مصنوعی» را استخدام کردهاند، همزمان شاهد کاهش ۷.۷ درصدی در جذب نیروهای سطح پایه بودهاند؛ یعنی همان موقعیتهایی که معمولاً در انتظار فارغالتحصیلان جدید هستند. این دادهها بهوضوح نشان میدهد که وظایف ذهنی روتین و ساده، نخستین قربانیان انقلاب هوش مصنوعیاند. از اشکالزدایی نرمافزار گرفته تا بررسی اسناد، کارهایی که تا دیروز تمرین اولیه ورود به بازار کار بود، امروز تمرین ماشینها برای تسلط بیشتر بر آن شده است.
در یادداشت اکونومیست، این پدیده با دقتی آماری بررسی میشود: از میان حدود دویست میلیون آگهی شغلی تحلیلشده، تنها ۱۷ درصد از کارگران در شرکتهایی مشغولاند که هوش مصنوعی را واقعاً در عملیات خود ادغام کردهاند. اما همین عدد کوچک، لرزش کوچکی در پایههای نظم سنتی بازار کار ایجاد کرده است. تأثیر هنوز محدود است، اما همین «محدودیت» معنایی دارد؛ آغاز دورهای که در آن برخی مسیرهای سنتی اشتغال دیگر به همان شکل گذشته وجود نخواهد داشت.
نکته جالبتر در گزارش اکونومیست مقایسه تأثیر هوش مصنوعی بر فارغالتحصیلان دانشگاهها در سطوح مختلف اعتبار علمی است. تحلیل دادهها نشان میدهد فشار اصلی بر دوش تحصیلکردگان دانشگاههای متوسط است، نه برندگان رقابت تحصیلی در موسسات ممتاز و نه فارغالتحصیلان ارزانقیمت دانشگاههای کماعتبار. شرکتها یا به تخصص سطح بالا نیاز دارند، یا به هزینه پایینتر؛ و طبقه میانی متخصصان تازهکار جایی میان این دو گیر افتاده است. هوش مصنوعی عملاً همان کار «میانه» را بهتر، سریعتر و بیوقفه انجام میدهد.
در این میان نباید از زمینههای تاریخی غافل شد. همانطور که یادداشت اکونومیست اشاره میکند، سهم عوامل دیگری مانند پیامدهای کووید-۱۹ و نوسانات اقتصادی پس از آن نیز در رکود موقعیتهای ورودی بازار قابل توجه است. در واقع، هوش مصنوعی تنها تقویتکننده روندی است که پیشتر آغاز شده بود: کاهش نقش نیروی انسانی در وظایف تکراری و اداری.
اما آنچه این گزارش را مهم میکند، نه پیشبینی یک بحران، بلکه هشدار درباره نوع جدیدی از گذار شغلی است. اگر تا دیروز دغدغه اصلی فارغالتحصیلان، پیدا کردن شغل مناسب بود، امروز باید توانایی خود را برای همکاری با هوش مصنوعی اثبات کنند، نه رقابت با آن. بهعبارتی دیگر، استخدام آینده بهجای توان انفرادی، بر پایه توان تعامل با الگوریتمها ارزیابی خواهد شد.
در ایران نیز، این مسیر پیشرو است. شرکتهای ایرانی نیز آرامآرام در حال کشف ظرفیتهای تحلیل داده، پیشبینی تقاضا و شخصیسازی تجربه مشتری با تکیه بر الگوریتمها هستند. اگر این روند ادامه یابد، موقعیتهای کارورزی و مشاغل ورودی نیز دستخوش همان تغییرات خواهند شد که اکنون اکونومیست در اقتصاد آمریکا هشدارش را داده است.
پس شاید پرسش اصلی دیگر این نباشد که آیا هوش مصنوعی فارغالتحصیلان را از بازار کار بیرون خواهد کرد، بلکه این است که آیا نظام آموزشی ما میتواند فارغالتحصیلانی تربیت کند که در تیمی با هوش مصنوعی کار کنند؟
در جهانی که الگوریتمها نه دشمن بلکه همکار میشوند، بقاء در بازار کار به معنای یادگیری چگونگی همزیستی با مغز دیجیتال است؛ مغزی که دیگر از هیچ دانشگاهی فارغالتحصیل نشده، اما در هر دفتر و کارخانهای، اولین ردپای خود را گذاشته است.






