علیرضا سلمانی؛ کارشناس و تحلیلگر صنفی
اصناف در طول تاریخ، نه با تکیه بر امکانات بیرونی بلکه بهواسطه انسجام درونی، اعتماد متقابل و همکاری مدیران صنفی به جایگاه اثرگذار رسیدهاند. اما اگر امروز صادقانه به وضعیت فعلی نگاه کنیم، بخش بزرگی از عقبماندگیها و از دست رفتن فرصتها نه ناشی از فشارهای بیرونی، بلکه محصول اختلافات درونی و رقابتهای فرساینده مدیریتی است.
در فضای صنفی هرگاه مدیران کنار هم بودهاند، اصناف تصمیمساز بودهاند و هر زمان مدیران در برابر هم قرار گرفتهاند، اصناف به حاشیه رانده شدهاند.
از رقابت مدیریتی تا فرسایش صنفی
رقابت اگر بر سر خدمت، کارآمدی و خروجی باشد ارزشمند و سازنده است. اما رقابت بر سر اثبات شخصی، حذف دیگری یا یارکشی صنفی تنها یک نتیجه دارد: توقف تصمیمسازی و هدر رفتن انرژی جمعی.
تجربه سالهای اخیر بارها تکرار شده است: طرحهایی که میتوانستند منشاء تحول باشند، بهخاطر اختلافهای فردی نیمهکاره ماندند؛ موفقیت یک اتحادیه، با همراهی سایر اتحادیهها تقویت نشد؛ گاه «چه کسی پیشنهاد داده» مهمتر شد از اینکه «آیا پیشنهاد مفید است.»
این سبک رفتار فقط به یک مدیر یا یک اتحادیه و یک اتاق آسیب نمیزند، بلکه به جایگاه کل شبکه صنفی لطمه وارد میکند.
وفاق صنفی؛ همجهتی، نه همشکلی
وفاق بهمعنای یکسانسازی نظرها نیست؛ بهمعنای همجهت شدن در مسیر هدف مشترک صنفی است. در فضای وفاق صنفی: اختلاف نظر طبیعی است، نقد آزاد است و سلیقهها متفاوتاند.
اما هدف ثابت میماند: تقویت جایگاه اصناف در ساختار تصمیمسازی کشور، دفاع از منافع جمعی اصناف، حفظ شأن و اعتبار اتاق و اتحادیهها.
در چنین مدلی، تفاوت دیدگاه نه تهدید است نه مانع، بلکه سرمایهای برای تصمیمهای بهتر است.
نشانههای نبود وفاق صنفی
آنچه امروز انرژی اصناف را فرسوده کرده، مواردی شبیه به این است: تصمیمها فردی و بدون خرد جمعی اتخاذ میشود، بر «پیروزی شخصی» تمرکز میشود نه «نتیجه جمعی»، بهجای نقد تصمیم، شخص تصمیمگیر نقد میشود، اختلافها در حاشیه و گروهها بیان می شود، نه در جلسات رسمی، برای متوقف کردن یک طرح انرژی بیشتری صرف میشود تا برای ساختن آن.
وقتی وفاق نباشد، طرحهای بزرگ خاموش میشوند، فرصتها از دست میروند و اعتماد بدنهی صنف تضعیف میشود.
وفاق؛ ستون نگهدار باورهای پایدار صنفی
تمامی اصول و باورهای پایدار صنفی: قانونمداری، شفافیت و پاسخگویی، برنامهمحوری، آیندهپژوهی، اتکا بر خردجمعی در راستای منافع عمومی اصناف؛ تنها زمانی به نتیجه میرسند که «وفاق صنفی» میان مدیران وجود داشته باشد.
وفاق است که خردجمعی را فعال میکند، تصمیمات را قابل اجرا میکند، آیندهپژوهی را ماندگار میکند و اعتماد را در بدنهی صنف بازسازی میکند. بدون وفاق، هیچکدام از اصول مدیریتی پایدار نخواهند ماند.
وفاق یک شعار نیست؛ یک رفتار است. تحقق آن نیازمند چند اصل بنیادین و کاربردی است: موفقیت یک اتحادیه یا یک اتاق، موفقیت همه اتحادیهها و اتاقهاست؛ هیچ طرح خوبی نباید بهدلیل اینکه «از من شروع نشده» متوقف شود؛ اختلافنظر باید فقط در جلسهی تصمیمسازی بیان شود، نه در حواشی؛ پس از تصمیم جمعی، همه باید پای تصمیم بمانند حتی اگر با نظر اولیه متفاوت بوده باشد؛ «برد اصناف» مهمتر از «برد یک فرد» است.
وفاق باید از رأس مدیریت آغاز شود؛ از هیئترئیسه اتاق ها، هیئتمدیره اتحادیه ها تا بدنهی صنفی نیز بهدنبال آن همجهت شود. واقعیت این است که آیندهی اصناف را مدیرانی خواهند ساخت که بهجای «حفظ جایگاه خود»، به «ارتقای جایگاه اصناف» فکر کنند.
اصناف زمانی به جایگاه واقعی خود میرسند که مدیران صنفی موفقیت «صنوف» را هدف بدانند، نه اثبات شخصی را. تجربه نشان داده هر جا منافع فردی بر منافع صنفی غلبه کرده، نتیجه عقبماندگی بوده است و هر جا همکاری جای رقابتهای فرساینده را گرفته، اصناف قدرتمند و اثرگذار ظاهر شدهاند.
«وفاق صنفی» امروز یک شعار یا توصیه اخلاقی نیست؛ ضرورتی حیاتی برای آینده ساختار صنفی کشور است. هرچه زودتر به وفاق برسیم، اصناف از میدان واکنشگری و حاشیهنشینی خارج شده و دوباره به جایگاه تصمیمسازی و اثرگذاری بازخواهند گشت؛ جایگاهی که شایسته آن هستند و سالها با عقلانیت، همدلی و همکاری به دست آمده بود.








