التماس نکن (طنز)
راضیه حسینی
زاکانی: «من رئیسجمهور شوم، آمریکا مجبور میشود تحریمها را بردارد. آمریکا میخواهد به برجام برگردد تا از مکانیسم ماشه استفاده کند. دولت روحانی میخواهد یک تعهد زبانی و نهایتا حقوقی از آمریکا بگیرد. بنده رئیسجمهور شوم آمریکاییها التماس میکنند و مجبور میشوند تحریمها را بردارند.»
به احتمال زیاد وزیر امور خارجه و شخص اول مذاکره کننده در دولت آقای زاکانی، خانم لیلا، معروف به «خاله لیلا» (در فیلم روزی روزگاری) و مشاور ایشان هم جناب آقای حسام بیک خواهند بود.
مذاکرات به این شکل پیش میرود که خاله لیلا اول یک مشک آب به دست وزیر امور خارجه آمریکا میدهد و میگوید تا یک ساعت دیگر باید ده بار سر چشمه برود و آب پر کند. به محض اینکه وزیر، دهان به اعتراض باز کند خاله لیلا با همان اقتدار و شکوه فریاد میزند: «حرف نباشه. همین که گفتم.» بعد از آن هم میخواهد با تمامی اعضای مذاکرهکننده آمریکا بروند خار و خاشاک اطراف بیابانهای ایران را بکنند. روزها طول میکشد و بعد از بازگشت وقتی لبهایشان از شدت تشنگی ترک خورده است و نای حرف زدن ندارند، تمام قدرتشان را جمع و فقط تقاضای یک چکه آب میکنند که حسام بیک وارد میشود و میگوید: «التماس نکن. تا همه تحریمها رو برندارید از آب خبری نیست. سی چی اینقدر تحریم ظالمانه بستید به مملکت ما؟»
و اینگونه میشود که آمریکاییها مجبور میشوند سریع همه تحریمها را بردارند و کلی هم زاری و التماس کنند و دست به دامان وزیر امور خارجه شوند تا از خطایشان بگذرد.
آمریکاییها بعد از بخشودگی هم دیگر به کارهای زشت گذشته بازنمیگردند و نهتنها تحریمهای ایران بلکه تحریم کشورهای دیگر را هم برمیدارند. احتمالاً وسط پرچمشان هم یک حلقه که از برگ زیتون درست شده میگذارند و صلحطلبترین کشور جهان میشوند. همه اینها هم به دستان پرتوان دولت آقای زاکانی محقق میشود و نام او برای همیشه به عنوان دولتی که آمریکا را به گریه انداخت در تاریخ باقی خواد ماند.
دولتهای پیش از او همگی انگشت به دهان، متحیر و متعجب میمانند و با خودشان میگویند:«چرا این راه به فکر خودمون نرسیده بود؟ چقدر ما بیفکر و نادان بودیم، چقدر دولت رئیسجمهور زاکانی باهوش و بادرایت است.»