به کدام قسمت ریشه برگردیم؟

راضیه حسینی
سخنگوی دولت: «مصرفگرا شدهایم؛ باید به ریشهها بازگردیم.»
کاش در ادامه مشخص میکردید رسیدن به کدام قسمت از ریشه مدنظرتان است، تا بتوانیم دقیق به همان قسمت بازگردیم. اگر عمیقترین قسمت ریشه منظورتان است که خیلی باید به عقب برویم. جایی حوالی پیدایش بشر.
به نئاندرتالهایی برسیم که مفاهیم پیچیدهی بشری برایشان معنایی نداشت. هنوز به دوران شعار و شعور نرسیده بودند. اگر آن زمان یکی به آنها میگفت روزگاری میرسد که یک چیزهایی مهمتر از خوردن میشود، حتماً او را اول از همه میخوردند.
اگر میگفتند روزگاری یک سری مسئول میآیند که برای خوردوخوراک ملت تصمیم میگیرند، از شدت خنده دچار جراحت میشدند و برای اولینبار جوک اختراع میشد!
آنها به مفاهیم مصرفگرایی و صرفهجویی و این چیزها کاری نداشتند. یک چیزی را شکار میکردند، میخوردند، سیر میشدند و میرفتند برای شکار بعدی، تا روزی که خودشان شکار شوند و کل فلسفهی زندگیشان در این خلاصه میشد. اگر سخنگوی دولت محترم منظورشان این قسمت از ریشه است که باید اجازه بدهند برای شکار آماده شویم و بزنیم به چاک جنگل!
اگر آنقدرها هم عمیق مدنظرتان نبوده است، پس باید برویم به دوران معاملهی کالا به کالا. در این دوران هم بشر هنوز به مفاهیم پیچیده دسترسی پیدا نکرده بود و باز اگر دربارهی مسئول و خوراک و تصمیمات حرف میزدی، یا فکر میکردند خیلی بامزهای، یا خلوچل! درهرصورت به دستانت نگاه میکردند تا ببینند چه چیزی برای فروش داری و چه میخواهی در عوضش دریافت کنی. در آن زمان معمولاً کالاهای اساسی خریدوفروش میشد.
مثلاً یک نفر گوشت گوسفند میگرفت پوست گاو میداد. یا یکی لبنیات میگرفت و به جایش پارچه میداد. همه چیز سر جای خودش بود، کره و ماست و پنیر، پارچه و چرم و پوست. مثل حالا نبود که یکهو لبنیات بشود قد ده تا پوست و دیگر کسی نتواند به دستش بیاورد.
مردم در آن زمان میدانستند چه چیزی میخرند و چه کالایی میفروشند. مثل حالا نبود که نمیدانیم چهطور و چگونه تمام پول را مصرف میکنیم، ولی سر آخر دستمان خالی است و هیچچیز نداریم.
درست است که نمیدانیم باید به کدام قسمت ریشه برویم، ولی باز هم سعی میکنیم کمتر از این مصرف کنیم، تا خاطر مسئولان عزیزمان مکدر نشود!








