کد خبر: 040604218601
روزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

تحولات هوش مصنوعی و آسیب‌های اقتصادی پیش‌روی بشر

پیشرفت‌های سریع در حوزه هوش مصنوعی طی سال‌های اخیر علاوه بر فرصت‌های نوآورانه، نگرانی‌های قابل‌توجهی در مورد پیامدهای اقتصادی آن به همراه داشته است.

تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که موج جدید اتوماسیون هوشمند می‌تواند به بیکاری گسترده، دگرگونی ساختار بازار کار و تشدید شکاف‌های درآمدی منجر شود.

تمرکز این گزارش بر تأثیرات جهانی این تحولات است؛ از افزایش احتمال از دست رفتن مشاغل به دلیل خودکارسازی گرفته تا قدرت‌گیری بیش از پیش غول‌های فناوری در اقتصاد. همچنین تهدیدهایی که متوجه مشاغل خلاق و تحلیلی است و خطر تعمیق نابرابری اقتصادی در سایه گسترش هوش مصنوعی بررسی می‌شوند. در پایان، جمع‌بندی کوتاهی از این چالش‌ها ارائه خواهد شد.

افزایش بیکاری ناشی از اتوماسیون

یکی از جدی‌ترین نگرانی‌های اقتصادی پیرامون هوش مصنوعی، خطر جایگزینی نیروی کار انسانی با ماشین‌ها است. مطالعات اخیر پس از سال ۲۰۲۰ نشان می‌دهند که موج جدید اتوماسیون می‌تواند مشاغل بسیاری را در مقیاس جهانی حذف کند. بر اساس برآورد بانک گلدمن ساکس، ممکن است تا ۳۰۰ میلیون شغل در سراسر جهان در معرض خودکارسازی توسط هوش مصنوعی قرار گیرد که معادل حدود ۹٪ کل مشاغل کره زمین است.

حتی در سال‌های ابتدایی به‌کارگیری ابزارهای هوش مصنوعی مولد مانند چت‌بات‌های پیشرفته (ChatGPT)، برخی شرکت‌ها شروع به جایگزینی نیروی کار با این فناوری‌ها کرده‌اند؛ به‌طوری‌که در یک نظرسنجی نزدیک به ۲۳٫۵٪ شرکت‌های آمریکایی اعلام کردند که نیروی انسانی را با ابزارهای هوش مصنوعی نظیر ChatGPT عوض کرده‌اند.

این روند نشان می‌دهد که هوش مصنوعی تنها یک مفهوم آینده‌نگر نیست، بلکه از هم‌اکنون اثر خود را بر بازار کار گذاشته است. هرچند برخی اقتصاددانان معتقدند در بلندمدت فناوری‌های جدید مشاغل تازه‌ای ایجاد می‌کنند و اشتغال به تعادل می‌رسد، اما تردیدی نیست که در کوتاه‌مدت بسیاری از کارگران با بیکاری موقت یا ساختاری مواجه خواهند شد تا بتوانند با مهارت‌های جدید خود را تطبیق دهند.این بیکاری فناورانه در دوره گذار می‌تواند فشار اقتصادی قابل ملاحظه‌ای بر خانوارها وارد کند و چالش‌هایی را برای سیاست‌گذاران در زمینه حمایت اجتماعی و آموزش‌های بازآموزی به همراه داشته باشد.

تغییر در ساختار بازار کار

ورود هوش مصنوعی به عرصه اقتصاد صرفاً به معنای از بین رفتن مشاغل سنتی نیست، بلکه ساختار بازار کار را نیز دستخوش تغییرات اساسی می‌کند. گزارش «آینده مشاغل ۲۰۲۳» مجمع جهانی اقتصاد حاکی از آن است که تا سال ۲۰۲۷ حدود ۲۳٪ از مشاغل موجود دستخوش جابجایی خواهند شد – این رقم ترکیبی از نقش‌های شغلی جدید ایجادشده و مشاغل از دست‌رفته است. طبق این گزارش، پیش‌بینی می‌شود در برخی حوزه‌ها رشد خالص اشتغال رخ دهد، اما در بخش‌هایی مانند امور دفتری و اداری کاهش چشمگیری خواهیم داشت.

برای مثال، مشاغلی نظیر متصدیان ورود داده‌ها، منشی‌ها، صندوقداران بانک و کارمندان دفتری جزو سریع‌ترین مشاغل در حال افول هستند. شرکت‌های بزرگ شرکت‌کننده در این بررسی برآورد کرده‌اند که تنها در نقش‌های مربوط به ثبت و نگهداری سوابق و وظایف اداری، احتمالاً تا سال ۲۰۲۷ حدود ۲۶ میلیون شغل کمتر نسبت به وضعیت فعلی وجود خواهد داشت که علت اصلی آن دیجیتالی‌شدن و اتوماسیون این وظایف عنوان شده است.

همزمان مهارت‌های موردنیاز در بازار کار نیز تغییر می‌کند. تقاضا برای مشاغل با مهارت فناوری، داده‌کاوی و هوش مصنوعی در حال افزایش است، در حالی که نیاز به نیروهای کم‌مهارت یا دارای مهارت‌های روتین کاهش می‌یابد. این یعنی بازار کار به سوی دو قطبی شدن مهارتی پیش می‌رود: رشد فرصت‌های شغلی برای نیروی کار متخصص و دارای مهارت‌های دیجیتال از یک سو، و کاهش فرصت‌ها برای مشاغل روتین و متوسط از سوی دیگر. پیامد چنین تغییری می‌تواند افزایش نرخ بیکاری ساختاری در میان اقشاری باشد که مهارت‌هایشان با الزامات جدید همخوانی ندارد.

آمارها نشان می‌دهد تا سال ۲۰۳۰ حدود ۱۴٪ از نیروی کار جهانی مجبور خواهند شد به دلیل نفوذ هوش مصنوعی به حوزه کاریشان، حرفه خود را به کلی تغییر دهند. این رقم گویای ابعاد عظیم دگرگونی در بازار کار است و اهمیت برنامه‌های بازآموزی و ارتقای مهارت را دوچندان می‌کند.

همچنین نزدیک به ۴۰٪ کارفرمایان گفته‌اند که در بخش‌هایی که هوش مصنوعی قادر به انجام وظایف است، قصد کاهش تعداد کارکنان را دارند. بدیهی است دولت‌ها و بنگاه‌ها باید برای مدیریت این انتقال ساختاری – از طریق سرمایه‌گذاری در آموزش مهارت‌های جدید، ایجاد شبکه‌های ایمنی اجتماعی و تشویق به نوآوری در ایجاد مشاغل – آمادگی داشته باشند.

تشدید شکاف درآمدی

یکی دیگر از پیامدهای بالقوه منفی گسترش هوش مصنوعی، تشدید نابرابری در توزیع درآمدها است. فناوری‌های هوش مصنوعی این ظرفیت را دارند که بهره‌وری را به‌شدت افزایش دهند و در نتیجه درآمد کلی در اقتصاد را بالا ببرند، اما سوال اساسی این است که چه کسانی از این افزایش سود بهره‌مند خواهند شد. شواهد نشان می‌دهد منافع اولیه اغلب نصیب صاحبان سرمایه، سهامداران شرکت‌های فناورانه و نیروی کار بسیار ماهر می‌شود، در حالی که کارگران کم‌درآمد یا دارای مهارت‌های قابل خودکارسازی ممکن است سهم کمتری از این دستاوردها داشته باشند.

صندوق بین‌المللی پول در یک مطالعه تأکید می‌کند که پیشرفت در هوش مصنوعی می‌تواند نابرابری درآمدی را افزایش دهد؛ زیرا دستمزد افراد ماهر یا مالک سرمایه‌های فناوری رشد می‌کند، اما کارگران کم‌مهارت که شغلشان توسط ربات‌ها و الگوریتم‌ها قابل انجام است با کاهش فرصت‌های شغلی و رکود دستمزدی مواجه می‌شوند. به‌عبارت دیگر، ممکن است شاهد آن باشیم که شکاف بین پردرآمدها و کم‌درآمدها بیش از پیش شود.

نمونه‌هایی از اقتصادهای صنعتی نشان می‌دهد که طی دهه‌های اخیر نیز رشد بهره‌وری ناشی از فناوری همواره متناظر با رشد متناسب دستمزد طبقه کارگر نبوده است و سهم نیروی کار از تولید ناخالص کاهش یافته است. اکنون با فراگیر شدن هوش مصنوعی این روند می‌تواند تشدید شود، مگر آنکه سیاست‌های توزیعی مناسبی اتخاذ گردد.

علاوه بر این، هوش مصنوعی می‌تواند تفاوت دستمزد بین مشاغل مختلف را نیز افزایش دهد. مشاغلی که به مهارت‌های خلاقانه، تفکر انتقادی و دانش تخصصی نیاز دارند – مهارت‌هایی که تکثیر آنها توسط ماشین دشوارتر است – احتمالاً همچنان دستمزدهای بالایی خواهند داشت. در مقابل، در نقش‌هایی که وظایفشان را می‌توان خودکار کرد، کارفرمایان قدرت چانه‌زنی بیشتری برای پایین نگاه داشتن دستمزد خواهند داشت.

گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که در اقتصادهای صنعتی پیشرفته، رکود رشد دستمزد کارگران در سال‌های اخیر دست‌کم تا حدی با ورود فناوری‌های اتوماسیون و هوش مصنوعی مرتبط بوده است. هرچند این اثر ممکن است به صورت موقت باشد، اما در دوره گذار می‌تواند معیشت خانوارهای کارگری را تحت فشار قرار دهد. بدین ترتیب، بدون مداخلات سیاستی نظیر به‌روز‌رسانی قوانین کار، اصلاح نظام مالیاتی به نفع نیروی کار، یا تقویت چانه‌زنی جمعی، توسعه هوش مصنوعی پتانسیل آن را دارد که شکاف‌های درآمدی را عمیق‌تر کند.

تسلط شرکت‌های بزرگ فناوری بر بازار

تحولات اخیر هوش مصنوعی باعث تقویت انحصار و قدرت بازار شرکت‌های بزرگ فناوری شده است. توسعه و پیاده‌سازی سیستم‌های پیشرفته هوش مصنوعی مستلزم دسترسی به حجم عظیمی از داده‌ها، نیروی محاسباتی بسیار بالا و سرمایه‌گذاری‌های میلیارد دلاری در تحقیق و توسعه است – منابعی که عمدتاً در اختیار غول‌های فناوری معدودی مانند آلفابت (گوگل)، آمازون، مایکروسافت و متا قرار دارد. این شرکت‌ها با بهره‌گیری از توان مالی و زیرساختی خود، در سال‌های اخیر سهم چشمگیری از سرمایه‌گذاری‌های مرتبط با هوش مصنوعی را به خود اختصاص داده‌اند.

بنا بر گزارش‌ها، تنها در سال ۲۰۲۳ شرکت‌های بزرگ فناوری بیش از دو برابر سرمایه‌گذاران جسور در استارتاپ‌های حوزه هوش مصنوعی مولد سرمایه‌گذاری کرده‌اند و حدود دو سوم کل سرمایه‌ تزریق‌شده به استارتاپ‌های هوش مصنوعی مولد از سوی این غول‌ها تامین شده است. این حجم سرمایه‌گذاری عظیم نه تنها به آن‌ها امکان تصاحب نوآوری‌های جدید را می‌دهد، بلکه موقعیت مسلط‌شان در بازار هوش مصنوعی را بیش از پیش تثبیت می‌کند.

پیامد اقتصادی این تمرکزگرایی آن است که رقابت کاهش یافته و بازار به سمت انحصار میل می‌کند. شرکت‌های کوچک‌تر و نوپا برای دسترسی به داده، زیرساخت ابری و توان محاسباتی لازم جهت توسعه الگوریتم‌های پیشرفته با دشواری روبه‌رو می‌شوند و چه‌بسا به جای رقابت مستقل، توسط بزرگان فناوری خریداری یا جذب شوند.

چنین روندی می‌تواند به تضعیف نوآوری مستقل و محدود شدن فضای کسب‌وکار برای بازیگران جدید بینجامد. از منظر مصرف‌کنندگان و جامعه نیز، سلطه چند شرکت معدود بر فناوری‌های هوش مصنوعی می‌تواند منجر به سوء‌استفاده از قدرت بازار (مثلاً در قالب قیمت‌گذاری انحصاری خدمات مبتنی بر هوش مصنوعی) و همچنین تمرکز ثروت در دست سهامداران این شرکت‌ها شود.

رشد سرسام‌آور ارزش بازار شرکت‌های فناوری طی سال‌های اخیر تا حدی بازتاب انتظارات بازار از سودهای آینده در حوزه هوش مصنوعی است و اگر این سودها عمدتاً نصیب چند شرکت خاص گردد، نابرابری در سطح بنگاه‌ها و صنایع نیز افزایش خواهد یافت. برخی کارشناسان حوزه سیاست‌گذاری فناوری معتقدند برای جلوگیری از شکل‌گیری «انحصار هوش مصنوعی»، مداخلاتی نظیر قوانین ضدانحصار، شفافیت در دسترسی به داده‌ها و حمایت از اکوسیستم استارتاپی ضروری خواهد بود. در غیر این صورت، ممکن است در دهه پیش رو با بازاری متمرکز روبه‌رو شویم که در آن معدودی شرکت فراقدرت، ابتکار عمل اقتصاد هوش مصنوعی را در دست دارند.

تهدید مشاغل خلاق و تحلیلی

از ویژگی‌های متمایز موج جدید هوش مصنوعی (خصوصاً مدل‌های مولد) این است که می‌تواند وظایفی را انجام دهد که پیش‌تر نیازمند خلاقیت و قوه تحلیل انسانی بودند. برخلاف اتوماسیون دهه‌های گذشته که عمدتاً مشاغل یدی یا تکراری را هدف قرار می‌داد، ابزارهای مدرن هوش مصنوعی قادر به تولید متن، تصویر، صدا و حتی کدهای برنامه‌نویسی هستند. این توانایی، مشاغل خلاق و تحلیلی را نیز در معرض تهدید قرار داده است. تا چندی پیش تصور می‌شد حرفه‌هایی مانند نویسندگی، طراحی گرافیک، برنامه‌ریزی استراتژیک یا تحلیل کسب‌وکار به خاطر جنبه‌های هنری و فکری، از دسترس ماشین‌ها دور هستند. اما ظهور مدل‌های زبانی قدرتمند نظیر GPT-4 و سامانه‌های تولید تصویر مانند DALL-E و MidJourney این پیش‌بینی‌ها را دگرگون کرد.

بر اساس یک پژوهش گلدمن ساکس، بیش از یک‌چهارم وظایف کاری در بخش‌های هنر، طراحی، سرگرمی، رسانه و ورزش پتانسیل خودکار شدن توسط هوش مصنوعی مولد را دارند. این رقم قابل توجه نشان می‌دهد که هنرمندان، طراحان گرافیک، عکاسان، معلمان هنر و دیگر مشاغل خلاق با تغییر بنیادینی در ماهیت کار خود مواجه خواهند شد.

به عنوان نمونه، در صنعت تبلیغات و بازاریابی، برخی شرکت‌های بزرگ غذایی مانند هاینز و نستله از محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی در کمپین‌های تبلیغاتی خود استفاده کرده‌اند. در دنیای رسانه، ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند به سرعت خبر، گزارش یا محتوای متنی تولید کنند؛ هرچند صحت و اصالت این محتواها همچنان نیاز به نظارت انسانی دارد.

شاغلان صنایع خلاق نسبت به این تحولات بی‌تفاوت نبوده‌اند. در سال ۲۰۲۳ اتحادیه نویسندگان آمریکا (WGA) دست به اعتصابی تاریخی زد که یکی از محورهای اصلی آن نگرانی از استفاده نابجا از هوش مصنوعی در نویسندگی فیلم و سریال بود. بیش از ۱۱ هزار نویسنده به مدت ۱۴۸ روز اعتصاب کردند تا در قرارداد جدید، تضمین‌هایی برای حفظ حقوق خود در برابر متن‌های تولیدشده توسط AI به دست آورند.

نتیجه این چانه‌زنی، درج مقرراتی بود که استفاده از هوش مصنوعی را بدون رضایت و اعتباردهی مناسب به نویسندگان محدود می‌کند و امنیت شغلی آنان را بهتر حفظ می‌نماید.این رویداد نشان داد که حتی نویسندگان حرفه‌ای نیز احساس خطر کرده‌اند؛ کمااینکه یک ارزیابی پژوهشی در همان زمان حاکی از آن بود که کار نویسندگان و مولفان تا ۱۰۰٪ در معرض تاثیر هوش مصنوعی قرار گرفته است.

علاوه بر مشاغل خلاق، حِرَف تحلیلی و اداری نیز با تهدید جایگزینی روبه‌رو هستند. گزارش گلدمن ساکس مشاغلی مانند برنامه‌نویسان کامپیوتر، حسابداران، حسابرسان، دستیاران اداری و کارمندان خدمات مشتری را جزو مشاغلی برشمرده که بیشترین ریسک جایگزینی توسط AI را دارند. این بدین معناست که هوش مصنوعی با قابلیت تجزیه‌وتحلیل انبوه داده‌ها، انجام محاسبات پیچیده و حتی مکالمه با مشتریان، می‌تواند بخشی از وظایف سنتی کارشناسان مالی، حقوقی، پشتیبانی مشتری و حتی توسعه‌دهندگان نرم‌افزار را بر عهده گیرد.

برای مثال، چت‌بات‌های هوشمند قادرند به بسیاری از پرسش‌های مشتریان پاسخ دهند و نیاز به اپراتورهای مرکز تماس را کاهش دهند؛ یا نرم‌افزارهای حسابداری مبتنی بر AI می‌توانند اسناد مالی را سریع‌تر و دقیق‌تر از انسان بررسی کنند. حتی در حوزه برنامه‌نویسی، ظهور دستیارهای کدنویسی خودکار (مانند GitHub Copilot) به این گمانه‌زنی دامن زده که بخشی از کار توسعه‌دهندگان معمولی توسط الگوریتم‌ها انجام خواهد شد.

البته باید توجه داشت که کیفیت و خلاقیت انسانی هنوز در بسیاری از عرصه‌ها بی‌بدیل است. بسیاری بر این باورند که هوش مصنوعی در شکل فعلی خود بیشتر یک ابزار کمکی برای افزایش بهره‌وری خلاقان و تحلیل‌گران خواهد بود تا جایگزینی کامل آنها. با این حال، روند فزاینده توانایی‌های AI نشانه‌ای است که جامعه خلاق و تحلیلی باید برای بازتعریف نقش خود آماده باشد و بر مهارت‌هایی تمرکز کند که مکمل هوش مصنوعی باشند (مثلاً خلاقیت بدیع، قضاوت انسانی، یا مدیریت راهبردی). در غیر این صورت، این حوزه‌ها نیز در معرض کاهش فرصت‌های شغلی و درآمدی قرار خواهند گرفت.

احتمال تعمیق نابرابری اقتصادی

پیامدهای مذکور – از بیکاری فناورانه گرفته تا شکاف درآمدی و تمرکز قدرت در دست شرکت‌های بزرگ – در مجموع این نگرانی را ایجاد می‌کند که تحولات هوش مصنوعی ممکن است به تعمیق نابرابری اقتصادی در سطح جهانی منجر شوند. یکی از ابعاد این مسأله، شکاف بین کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است. کشورهای ثروتمند به لطف زیرساخت‌های تکنولوژیک قوی و سرمایه‌گذاری‌های عظیم، آمادگی بیشتری برای بهره‌گیری از هوش مصنوعی دارند و بنابراین سود اقتصادی بیشتری کسب خواهند کرد.

در مقابل، اقتصادهای در حال توسعه که مزیت رقابتی‌شان نیروی کار ارزان و فراوان بوده، با خطر از دست دادن این مزیت مواجه‌اند؛ چرا که سرمایه و صنایع ممکن است به جای بهره‌گیری از نیروی کار انسانی در این کشورها، به استفاده از ربات‌ها و سیستم‌های هوش مصنوعی در کشورهای صنعتی روی آورند. صندوق بین‌المللی پول هشدار داده است که یک «انقلاب هوش مصنوعی» که در آن ربات‌ها به راحتی جایگزین کارگران شوند، سرمایه‌گذاری را به سمت اقتصادهای پیشرفته سوق می‌دهد و رشد اقتصادی کشورهای کم‌درآمد را تضعیف می‌کند.

به بیان دیگر، اگر این روند مدیریت نشود، فاصله میان اقتصادهای قوی و ضعیف در جهان بیشتر خواهد شد و تلاش‌های بین‌المللی برای کاهش نابرابری جهانی دشوارتر می‌گردد.

بُعد دیگر، نابرابری درون کشورها است. همان‌طور که اشاره شد، اگر ثمرات بهره‌وری ناشی از هوش مصنوعی عمدتاً نصیب گروه محدودی (شرکت‌های فناوری و نیروهای کار ماهر) شود، در حالی که بخش بزرگی از جمعیت شغل و درآمد خود را از دست می‌دهند یا رشد درآمدشان متوقف می‌شود، نتیجه طبیعی آن افزایش ضریب جینی و نابرابری بیشتر در جامعه خواهد بود. افرادی که مالک سرمایه‌های مکمل هوش مصنوعی هستند – از صاحبان سهام شرکت‌های بزرگ گرفته تا مخترعان و متخصصان AI – احتمالاً ثروتمندتر می‌شوند، در حالی که کارگران عادی با ناامنی شغلی و کاهش سهم از کیک اقتصاد مواجه‌اند.

این وضعیت می‌تواند چالش‌های اجتماعی از قبیل افزایش نارضایتی عمومی، قطبی‌شدن جامعه و حتی ناآرامی‌های اجتماعی را در پی داشته باشد. تاریخ نشان داده نابرابری اقتصادی شدید می‌تواند به بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی منجر شود؛ بنابراین پیامدهای پیشرفت هوش مصنوعی صرفاً اقتصادی نخواهد بود، بلکه با مسائل امنیت اجتماعی و پایداری توسعه نیز گره می‌خورد.

برای جلوگیری از تعمیق شکاف‌ها، بسیاری از کارشناسان بر لزوم نقش‌آفرینی سیاست‌گذاران تأکید می‌کنند. اقداماتی نظیر سرمایه‌گذاری در آموزش و مهارت‌آموزی برای قشرهای آسیب‌پذیر، تدوین قوانین حمایتی از نیروی کار در برابر جایگزینی کامل توسط AI، بازتوزیع عواید ناشی از افزایش بهره‌وری (مثلاً از طریق مالیات بربهره‌وری یا درآمد پایه همگانی) و تنظیم‌گری انحصارات فناوری می‌تواند به تعدیل اثرات منفی کمک کند. به هر روی، بدون این مداخلات، توسعه هوش مصنوعی در کنار مزایای غیرقابل انکار خود، می‌تواند نابرابری‌های اقتصادی را چه در مقیاس ملی و چه جهانی عمیق‌تر کند.

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا