توسعه زوری؛ قلک فولادی!
مهران ابراهیمیان
فولاد منشاء توسعه و نماد تمدن بوده و همواره این فلز در طی تاریخ کشورهای مختلف به نوعی نقش قطب نمای مسیر اقتصاد کشورها و مناطق جغرافیایی را نشان می داده که به کدام سو می روند؟
عصراقتصاد، به عبارت بهتر وضعیت صنعت فولاد و نقش آن در اقتصاد یک کشور نشان می دهد که در سطح کلان مسیر اقتصاد رو افول و یا صعود است و رشد یا عقب ماندگی را نشانه رفته است.
دایموند در کتاب اسلحه، میکروب و فولاد، عملا فولاد را جزو «زنجیرههای علیت» می داند و نقش فولاد را در حذف تمدن مایاهابه درستی تبیین می کند ویا در ادامه داود عجم اوغلو برنده نوبل اقتصادی امسال نیز در کتاب چرا کشورها شکست می خورند به خوبی با بررسی علل عقب ماندگی آفریقا و مقایسه دو روستا در دو سوی یک رودخانه نشان می دهد که چقدر به کارگیری درست فولاد و فناوری ها در توسعه و یا عقب ماندگی یک کشور نقش دارد و می تواند رفاه اجتماعی جامعه ای را بالا ببرد و یا ده ها و صدها هزار انسان آزاد را به برده تبدیل کند!
حتی می توان در ادامه بررسی تاریخی جایگاه فولاد در تغییر و تحولات بزرگ جهانی به داستان های اغراق آمیز شوروی سابق و رشد انفجاری اقتصاد آن با رشد صنایع بزرگ به ویژه فولاد اشاره کرد که با بی توجهی و انحراف از توسعه کیفی به توسعه کمی و توجه به آمار سازی عملا صنعت فولاد نمایشی را رقم زد. نمایشی غیر واقعی که سوت کارخانجات به رغم بهره کشی بیش از حد از نیروی انسانی، بی هدف منجر به تولیداتی می شد که فقط در آمارها برای مسئولان حزب کمونیست جذاب بودند. آنجایی که بی توجه به نیاز بازار و شکل گیری بازارهای سیاه، تنها بر اساس دستورات مقامات بالای حزب، گاهی وزن فولاد و ورق های فولادی معیار موفقیت قرار می گرفت و گاهی متراژ تولید!
فاجعه ای دیگر که گفته می شود منجر به مرگ بیش از ۲۰ میلیون چینی در اثر گرسنگی شد، تولید فولاد به دست کشاورزانی بود که به ناچار گاهی بیل و کلنگ خود را با درختان میوه و چوب ذوب می کردند تا آمارهای دوست داشتنی «مائو» را بدون توجه به کیفیت و آثار تبعی آن؛ محقق کنند!
نگاهی تاریخی به وضعیت و سرنوشت فولاد در کشور ما نیز نشان از تغییر و تحولات سازنده ای مانند نقش آفرینی موثر و عمیق در روند توسعه در برهه هایی از تاریخ است و یا در زمان حاضر نمی توان منکر تلاش های مدیران دلسوز فعال در صنایع فولادی بود، اما تغییر رویکرد در سیاست گذاری و نگاه عده ای معدود اقتصاددان نما، عملا فولادی ها را به قلکی برای دولت بدل کرد، نقشی که پیشتر سرنوشت محتوم سازمان های بازنشستگی بودو اکنون یکی از ابر بحران های اقتصادی کشور به شمار می رود!
پیشتر نیز جانمایی ها و موج تقاضای ایجاد کارخانه های فولادی حتی از سوی نمایندگان شهرهای کوچک در محدوده بیابانی کشور، خود معضلی جدی بود اما دو درد بزرگ فولاد یکی با آمدن اردکانیان و واژه «مدیریت مصرف» آغاز شد که عملا توقف افزایش میزان ظرفیت تولید برق را کلید زد و اکنون کار به جایی رسیده که کسری برق در سال آینده به ۲۴ هزار مگاوات خواهد رسید و دیگری نگاه چپاول گرانه به صنعت فولاد با اعداد کدال و خوانش سطحی و نگاه خطی به ترجمه های برخی مقالات جهت دار از سوی اقتصاددان نمایی بود که منجر به تغییر نگاه دولت به شرکت های فولادی و پتروشیمی شد که خروجی نهایی آن کاهش شدید درآمدهای شرکت های فولادی بود.
این چرخه رذیلت قیمت گذاری دستوری در کنار کمبود انرژی گاز و برق و سنگ اندازی برای راه گشایی خود سرمایه در نهایت به مرحله ای رسید که تنها عدم النفع دلاری فولادی ها در شش ماهه اول امسال بیش از ۲.۳ میلیارد دلار بوده و به طور حتم چنانچه زمستان سردی در راه باشد اعداد دلاری عدم النفع مشابهی در نیمه دوم نیز رقم خواهد خورد.
سیاست گذاری های پی در پی غلط که بسیار شبیه درس های تاریخی ملل دیگر در ادوار گذشته است در حالی رخ می دهد که صنعت فولاد الزام به تولید فولاد سبز تا سال ۲۰۵۰ را پیش رو دارد و اساسا برگزاری سالانه سمپوزیوم فولاد با محور اصلی فولاد سبز در چند سال اخیر اقدامی در همین راستا است به شرط آنکه نگاه به صنعت فولاد از سوی سیاستگذاران تغییر کرده واز قلک فولادی فاصله بگیرند و اجازه دهند تا توسعه با نگاه علمی و منطبق با تحولات بین المللی و همگام با فناوری ها و تکنولوژی جای خود را به توسعه زوری و غیر مرتبط بدهد!
کار فولاد سازان سرمایه گذاری در صنایع بالادستی و حتی تولید برق سبز نیست بلکه سیاستگذار باید با تغییر نگاه، متخصصان هر بخش اقتصادی را چنان به سرمایه گذاری ترغیب کند که سرمایه و تخصص تمایلی به فرار به آن سوی مرزها نداشته باشد!