حسین سلیمی- روزنامه نگار
میدانی عزیز؛ ما آدم های همه چیزدان، خوب مینویسیم: زنده باد مخالف؛ پاینده باد منتقد!
اما وقتی که حساب و کار و کاسبی خودمان که در میان باشد از خجالت مخالف و منتقد که هیچ، از خجالت «منتخب» خویش نیز در می آییم و فریاد “واسلاما”یمان بلند است که این اونی نبود که ما می خواستیم!
شما باید همان کار و همان آدم هایی را انتخاب کنی که ما خوشمان بیاید! چون اگر ما خوشمان نیاید، با قدرت قلم و رسانه، مانع قدم های شما در کارتان می شویم.
آنچه که نوشتم، گریزی است به وزیر نوپای راه و شهرسازی کشورمان که درحال چیدن مهره های میزخدمت خویش است؛ از معاونین تا مشاورین و مدیران ستادی و صفوف و… که براساس میثاق ملی دولت چهاردهم انتخاب می شوند؛ تخصص و تجربه بدون ملاحظات سیاسی و حاشیه ای.
این همان چیزی است که ملت در صندوق انتخابات به آن رای دادند که اگر کسی می تواند برای فردای ایران، کاری کند، باید قدرت را به دست او سپرد؛ فارغ از هر زنده باد و مرده باد، باید ایستاد و احترام گذاشت و اعتماد کرد به کسانی که حسب دستور مربی و سرمربی، وارد زمین مبارزه با مشکلات مردم می شوند ولی اکنون، به جای شنیدن تشویق از سکوها، صدای همهمه و انتقادها بلند است؛ آنهم درحالی که هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده و ترکیب تیم ایران، درحال شروع راهی سخت تا رسیدن به قله است.
انتخاب سرکارخانم وزیری به عنوان مدیر روابط عمومی و جناب آقای ارجائی، شهردار کلانشهر سابق مشهد به عنوان معاون برنامه ریزی و تأمین منابع وزارت راه و شهرسازی، بهانه ای شده است جهت تاختن به وزیر و وزارتی که هنوز آغاز راه هستند و نقطه وحدتی شده است جهت دوستان اینطرفی و آنطرفی که همه تخصص ها و تجارب ارزشمند سالهای سپری شده را نادیده گرفته و با بغض سیاسی، آتش رسانه ها را برافروخته تا بتوانند از این حمله، آنچه که مقصودشان است، حاصل نمایند؛ غافل از اینکه این آتش ها، شاید دلگرمی شود برای قلب های سردی که از حلقه خدمت دور مانده اند اما دود آن، بیشتر به چشم مردمی می رود که چشم انتظار خدمتگزاری هستند.
حرف زیاد است و قلم، یارای نگارش آنچه که در رسانه ها می خوانیم و آنچه در جبهه وزارتخانه می بینیم نیست ولی هم از خود و هم از شما می پرسم که خبرنگار دلسوز و دل نگران! ایران عزیزمان، تا کی باید شاهد و شهید این جناح بازی ها و سیاسی گرایی ها باشد که فلان مدیر، در فلان زمان، فلان چیز را گفته و نوشته و حال باید تمامی توانایی ها، تجارب، تحصیلات و تخصص هایش را قربانی نگاه سیاسی اش کرد تا آنچه شود که مطابق میل و نظر ما می باشد.
به ایران فکر کنیم؛ به فردایی که همه منتظرش هستیم. به فردایی که برایش پای صندوق رای رفتیم؛ صبور باشیم و صبوری و اعتماد به انتخاب ها را یاد بگیرم. گله ها و توئیت ها و تاختن ها را بگذاریم برای فردای خدمت؛ تاریخ و تجربه بسیار نشان داده است که روزی آمده است که فهمیدیم آنکس که اینگونه به او تاختیم و قبولش نداشتیم، برای ما و برای ایران چه خدمتهایی کرده و چه میراث ماندگاری از خود به جای گذاشته است که آن روز، شاید مجالی برای شرمندگی باشد؛ ولی فرصتی برای جبران نیست.
نقطه. سرخط
به انتخاب هایی که برای ایران می شود؛ احترام و اعتماد کنیم.