شهر کمیتههای همیشه خسته
«یک تصمیم عجیب از کمیته اضطرار آلودگی هوا؛ دیشب تصمیم گرفتند که امروز تصمیم بگیرند.»
راضیه حسینی
از قدیم گفتهاند که «از این ستون به اون ستون فرجه» در واقع افراد کمیته، وقتی دیدند کاری جز تعطیلی از دستشان برنمیآید تصمیم گرفتند همه چیز را به صبح بعد موکول کنند، بلکه فرجی شد.
مثلاً آسمان یکهو در روز بعد صاف، پاک و صیقلی شد. یا هفت صبح همهی ماشینها بعد از استارت، از اگزوزشان گل و شکوفه بیرون ریخت. شاید هم مردم پس از بیدار شدن متوجه تغییری عجیب در خود شوند. همانطور که حال عجیبی را تجربه میکنند خبری بشنوند مبنی بر اینکه مردم ایران طی اتفاقی نادر، دارای ریههایی مقاوم به آلودکی هوا شدهاند.
چطور و چگونهاش معلوم نیست، ولی گمانهزنیها حاکی از این است که موجوداتی فرازمینی طاقتشان طاق شده و آنقدر دلشان برای ایرانی ها سوخته است که تصمیم گرفتند در یک شب، همگی جمع شوند و به ایران سفر کنند، بعد وقتی همهی ما خواب بودیم ریههایمان را دور بیندازند و ورژن جدید و خاصی به جایش بگذارند. آنها حتی یخچالهایمان را هم پر از گوشت و میوه کردند و رفتند.
جز این موارد، دیگر نمیدانیم چه اتفاقی قرار بوده طی شب تا صبح رخ بدهد که مسئولان، جلسه را به فردا هفت صبح موکول کردند. کاش خودشان دلیل این کار را توضیح میدادند که ما مجبور نشویم پای موجودات فرازمینی را هم وسط بکشیم.
ممکن است هفت صبح فردا مسئولان از خواب بیدار شوند، به هوا نگاهی بیندازند و ببیند همه چیز سر جای خودش است. آسمان هنوز هم خاکستری است و هیچ اتفاق خارقالعادهای نیفتاده است، پس در کار روزگار دخالت نکنند، تصمیمی نگیرند و به امید فردا و فرداهایی که بالاخره باران ببارد و آسمان پاک شود بمانند. شاید جلسه را به هفت صبح روز بعد موکول کنند و هفت صبحهای روزهای بعدتر، تا وقتی آسمان صاف شود.
در آن روز جلسه را برگزار میکنند و از یکدیگر بابت تلاشهای شبانهروزی برای رفع آلودگی هوا تشکر خواهند کرد. شاید حتی به پاس این تلاشها به مدت یک ماه مرخصی تشویقی به کمیته بدهند و سفری به مناطق خوشآب و هوا داشته باشند. جایی دور، خیلی خیلی دوراز شهری با کمیتههایی همیشه خسته.