طلاق؛ از اقتصاد تا روابط فرا زناشویی
احمد برجعلی/ استاد روانشناسی بالینی
بر اساس آمار اعلامی سازمان ثبت احوال کشور، نسبت ازدواج به طلاق به ترتیب در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، ایلام، چهار محال و بختیاری و هرمزگان بالاترین و در استانهای البرز، تهران، مازندران، مرکزی و گیلان پایینترین در سطح کشور است. در استانهای تهران، البرز و مازندران به ازای هر ۲ ازدواج، یک طلاق صورت میگیرد، به طوری که نسبت ازدواج به طلاق در دو استان تهران و البرز پایینترین میزان در سطح کشور است. دلایل افزایش طلاق چیست؟
طلاق یک پدیده چند بُعدی است، عواملی وجود دارد که به طلاق سرعت می دهد و آمار آن را به ۳۰ درصد رسانده است. باید طلاق را چند عاملی دید تا بتوان آن را ریشه یابی کرد؛ اما در بین این عوامل، عوامل فرهنگی و اقتصادی نقش بیشتری در طلاق دارند.
از عوامل اقتصادی میتوان به مشکلاتی که برخی زوجین برای زندگی روزمره دارند مثل ناتوانی در اداره زندگی و افزایش فشار مالی در خانوادههایی که اکثرا قشر کم درآمد جامعه و دارای شغل آزاد یا بدون درآمد ثابت هستند، اشاره کرد. این شرایط باعث میشود خانوادهها سعی کنند به فرزندانشان کمک کنند و همین کمک اقتصادی خانوادهها میتواند زمینه دخالتهایی را فراهم کند که در نتیجه منجر به طلاق شود.
زمانی که کفایت اقتصادی خانواده پایین میآید دخالتها بیشتر میشود و این از استقلال زوجها کم می کند. کمک خانوادهها باید به نحوی باشد که استقلال فرزندان را کم نکند و در مقابل فرزندان باید قدر شناس باشند و این کمک را وظیفه تلقی نکنند.
عامل دیگری که از طرف خانوادهها در طلاق موثر است وابستگی فرزندان به والدین میباشد. پژوهشها نشان داده اینکه یکی از زوجین وابستگی شدیدی به خانواده داشته باشد منجر به شکست زندگی میشود؛ پس بهتر است خانوادهها تلاش کنند تا این وابستگی کم شود.
مسئله مهم دیگری که وجود دارد، تصویر نادرست از خانواده در ذهن زوجهای جوان است که به دلیل کم حوصلگی و کم صبریشان تنشهای کوچک تبدیل به معضلهایی بزرگ میشود. تصور افراد از خانواده باید تصویری مشارکتی باشد. مثلا پژوهشها نشان داده در تهران خانمهایی که با طلاق توافقی جدا شدند، (طلاق توافقی به این معنی است که فرد به نقطه انتحاری رسیده و برای جدایی از حق خود میگذرد) با گذشت زمان اکثراً پشیمان شدند که با یک مسئله کوچک بحران بزرگی ساختند.
این کم صبری و بیحوصلگی که به خُلق پایین افراد برمی گردد، در شرایط پرتنش و استرس زا این روزهای زندگی و به خصوص در شرایط کرونایی فعلی تحمل در هر زمینه ای را پایین آورده و دعواهای ساده را تبدیل به بن بست کرده و طلاق که آخرین راه حل است تبدیل به اولین راه حل شده است.
عدم گفتگو در خانوادهها نیز میتواند در این روند اثرگذار باشد. مثلا در ایران میزان گفتگوی خانوادهها در طول شبانه روز ده دقیقه است و همان را هم به انتقاد کردن خلاصه میکنند. در زندگیهای امروزی جای گفتگوی مشترک، دیدن فیلم به صورت مشترک و از این نوع کارها خالی است. زمانی که مشکلات در نقطه شروع خود رصد نمیشوند، تبدیل به معضل غیر قابل حل میشوند و چه بسا کودکانی که خانواده هایشان طلاق میگیرند و چون شاهد دعواها و نزاعهای خانواده هستند میزان آسیب پذیری بالایی دارند.
نکته موثر دیگر در افزایش طلاق در کشور فقدان فرهنگ مشاوره است؛ در حالی که خیلی از مشکلات زوجین با مراجعه به مشاوره حل میشود. پژوهش ها نشان می دهد که ۳۰ درصد زوجهایی که قبل از طلاق به مشاورین رجوع کردند به زندگی مشترک برگشته اند. لذا این شرایط نشان می دهد که افراد مدیریت تعارض و اختلاف نظر را خوب بلد نیستند و گمان میکنند دیگری باید تابعیت کامل از آنها داشته باشد. زوجین باید یاد بگیرند اختلافات را با مذاکره و صحبت حل کنند که این امر نیاز به فرهنگ سازی دارد.
روابط فرا زناشویی نیز میتواند منجر به طلاق شود. این روابط خود چند بُعد دارد، اما دلیل اصلی آن تنوع طلبی و ناکارآمدی روابط زوجین چه از نظر احساسی و اخلاقی و چه از نظر جنسی است. در این رابطه دو نوع زوج وجود دارند: اول زوجی که روابط زناشویی خوبی دارند و باز هم به سمت روابط فرازناشویی میروند که این ناشی از اختلال شخصیتی در فرد است. دوم افرادی که تنوع طلبی و اختلال شخصیتی ندارند و به دلیل ناکارآمدی روابط زناشویی به این مرحله رسیده اند. البته یکی دیگر از دلایل بروز روابط فرا زناشویی میتواند فرهنگ عمومی باشد؛ مثلا اینکه چند همسری قبح نداشته باشد.
در نسل جدید عدم آگاهی مناسب از حق و حقوق فردی تاثیر زیادی در طلاق دارد، در حالی که نسل جوان باید بداند زندگی مشارکتی است و باید دو طرفه باشد و انتظار طلبکارانه از شریک زندگی منجر به طلاق میشود.
در فیلمهایی که از صدا و سیما به عنوان رسانه ملی پخش میشود تصویری که از خانوادهها نشان داده میشود، تصویر نزاع است و گویا خانواده محل تسویه حساب است؛ در صورتی که خانواده محل آرامش است و افراد در آن ارتقا پیدا می کنند. لذا رسانه ها میتوانند در این زمینه کار کنند تا فرهنگ سازی مناسبی ایجاد شود. صدا و سیما باید در فیلمهایی که ساخته و نمایش داده میشود به جای نشان دادن دعواهای خانوادگی، محبت و عشق را نشان دهد و اگر این گونه باشد میتواند موجب ترغیب جوانان به ازدواج شود.
طلاق همیشه باید به عنوان یک عمل منفی و استثناء در نظر گرفته شود. اگر قبح طلاق کم شود خود به خود گرایش افراد به سمت طلاق بیشتر میشود. افراد جامعه باید بدانند چیز مثبتی در طلاق وجود ندارد. هنر آدمی در زندگی این است که با اخلاق و رفتار متفاوت آدمها کنار بیاید.
یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در طلاق عامل روانشناختی است. مثلا اگر یکی از زوجین نتواند خشمش را مهار کند و عصبی باشد، یا اگر یکی از زوجین خود شیفته باشد، یا اگر یکی از زوجین کمالگرا باشد زندگی شکست میخورد.
روانشناس باید آگاهی ذهنی را در فرد ایجاد کند و به او نکات قوت و ضعفش را بگوید. زمانی که فرد از آگاهی ذهنی برخوردار باشد در تعاملهای خود از نکات قوت استفاده می کند. همچنین در جلسات مشاوره طرحوارههای فرد باید ارزیابی شود، بر روی مشکلات روانشناختی کار شود و قبل از ازدواج این مشکلات حل شوند و برای فرد مقابل خصوصیات اخلاقی همسر آینده بیان شود تا با آگاهی و شناخت کامل ازدواج کنند.
بهتر است قبل از ازدواج شناخت اولیه بیشتر شود و تصمیمگیری از روی ظاهر نباشد. روانشناس میتواند این خودآگاهی را در فرد ایجاد کند و زوج ها باید توصیه های مشاور و روانشناس را جدی بگیرند. پافشاری و ازدواج در مواردی که خلاف نظر روانشناس است اشتباه بوده و منجر به طلاق می شود.
زمانی که زوج ها به این نتیجه می رسند که قصد تمام کردن زندگی مشترک را دارند بهتر است حتما به مشاور مراجعه کنند و این خود میتواند در کاهش آمار طلاق تاثیر به سزایی بگذارد. زوج ها باید قبل از طلاق به هم زمان بدهند و اقدامات حقوقی را همان ابتدای بروز اختلاف انجام ندهند. این موضوع به شدت موضوع مهمی است؛ چون ما نیاز به تشکیل خانواده داریم و بحران ترس از ازدواج در جوانان وجود دارد و بهتر است بر آگاهی و انتخاب عاقلانه و مشورت تاکید کنیم و اگر این نکات رعایت شود ازدواج های موفقی خواهیم داشت.