کد خبر: 180704223924
روزنامهعصر انقراض (طنز)

فرهیختگان اسنپ

راضیه حسینی

«ناترازی معیشت اساتید دانشگاه را راننده اسنپ کرده است.»

این روزها هر صنف و شغلی را نگاه می‌کنی یک‌پایش در اسنپ و تپسی است. می‌ترسیم اگر با همین روند پیش برویم، چند صباح دیگر تعداد رانندگان، از تعداد مسافران بیشتر شود و رانندگان بر سر تصاحب مسافر به مشکل بخورند.

در این شرایط شاید تاکسی‌های اینترنتی قابلیت جدیدی را به اپلیکیشن خود اضافه کنند و در کنار نام و نام خانوادگی، شغل راننده را هم بنویسند.

این‌طوری مسافر، خودش تصمیم می‌گیرد کدام راننده با کدام شغل را انتخاب کند. مثلاً اگر از دانشگاه به سمت خانه می‌رود، یا بالعکس، می‌تواند استاد دانشگاه انتخاب کند. اگر کاری مربوط به درمان داشته باشد، می‌تواند از کادر بیمارستان انتخاب کند. اگر کار اداری داشته باشد بنا به کار و اداره‌ی موردنظر، می‌تواند انتخاب کند که کدام راننده مناسب است. کارهای آزاد هم که همواره در دسترس هستند و مسافران می‌توانند گزینه‌ی موردنظر را انتخاب کنند. شاید حتی قسمتی هم در اپلیکیشن‌ها با عنوان «فرهیختگان اسنپ» یا تپسی، در نظر گرفته شود، تا مسافرانی که قصد سفری علمی و ادبی دارند، از این گزینه استفاده کنند.

همین مسافران ممکن است، زمانی خودشان راننده‌ی اسنپ شوند. مثلاً شریکی روی یک ماشین کار کنند. در این شرایط هم تاکسی‌های اینترنتی می‌توانند قابلیتی با عنوان «راننده، مسافر» را انتخاب کنند که با دیدن این گزینه، مسافران می‌توانند از تجربیات جذاب راننده در هنگام سفر استفاده کنند!

در ماشین‌ها هم به‌جای بحث سیاسی که خوراک راننده‌های تاکسی است، بحثی فلسفی، علمی یا ادبی شکل می‌گیرد. مثلاً درباره‌ی فیزیک کوانتوم صحبت می‌شود، یا گفتگویی عمیق درباره‌ی نظریات کانت و هگل درمی‌گیرد.

البته در ترافیک ممکن است کمی حواس‌شان پرت ‌شود و صدای موزیک بلند خودروی لاکچری بغلی که مشغول تولید محتوا برای اینستاگرام است، بحث‌شان را نیمه‌کاره بگذارد.

در این لحظه مسافر و راننده به ماشین لاکچری و محتویاتش نگاه می‌کنند. یکی از داخل ماشین، رو به موبایلی که نور کاور طلایی‌اش چشم را می‌زند می‌گوید: «بچه‌ها اگه امشب هزار کا بشیم، می‌رم رو سقف ماشین با لباس باب اسفنجی می‌رقصم. هر کی می‌خواد ببینه فالو کنه.»

 و راننده‌ اسنپ، خیره به ماشین فکر می‌کند، کجای راه را اشتباه رفته است که در پراید قسطی‌اش باید مسافر جابه‌جا کند و از مقاله‌های جدیدش بگوید، و در همین لحظه، کمی آن‌طرف‌تر یکی قول لباس باب اسفنجی بدهد، گاز ماشین چند ده‌میلیاردی‌اش را بگیرد و برود؟

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا