قهوه تلخ
رئیس جمهور پس از مراسم تنفیذ: «تقویت سفرههای مردم و حل مشکلات اقتصادی از اولویتهای برنامه دولت چهاردهم است.»
راضیه حسینی
خدا را شکر که مراسم تنفیذ هم انجام شد و بالاخره سکان کشور دست رئیسجمهور افتاد. در این تعطیلی و پیش از تنفیذ، احساس میکردیم در قسمتی از تاریخ قرار گرفتهایم که هیچوقت توسط هیچکس نوشته نخواهد شد.
یک چیزی مثل زمان سریال قهوه تلخ، جایی مبهم در تاریخ که کسی نمیداند چه شد و چرا این شد. انگار معلق مانده بودیم بین زمین و زمان. توپی که دولت قبلی به زمین زد و داشتیم همینطور به هوا میرفتیم.
نمیدانیم دلارهای اوج گرفته و قیمتهای دررفته را چه کسی گردن میگیرد؟ نمیدانیم ضرر این تعطیلیها را بهپای کدام دولت مینویسند، ولی میدانیم در همۀ این داستانها پای ثابت، مردم هستند. جیب کارگر و کارمند کاری به رفتوآمد مسئولان ندارد. به قیمتها نگاه میکند که باز یکشبه اوج میگیرد و کسی به فکر نیست. اگر تحت هر شرایطی مراسم تنفیذ یکی دو روز دیگر به عقب میافتاد و تعطیلیها ادامه پیدا میکرد، معلوم نبود توپ ول شده در هوا به کجا میرود.
شاید در تاریخ گم میشدیم و سر از ناکجاآباد درمیآوردیم. دولت قبلی هم بیخبر از همهجا میگفت ما تحویل دادیم. دولت جدید هم میگفت ما هنوز نیامدهایم که تحویل بگیریم. مردم هم در هوا قل میخوردند و منتظر میماندند تا بالاخره یکی تحویلشان بگیرد.
اما شانس آوردیم که بالاخره همه چیز ثبات پیداکردن. درست است گران تمام شد، اما بالاخره شد. درست است چشم سفرهها دیگر آب نمیخورد که بزرگ شوند و رشد کنند، اما بازهم تلاش میکنند امیدوار باشند و به قول نیچه، بزرگترین بدبختی خود، یعنی امید را از دست ندهند. باز با خود میگویند شاید این بار شد. شاید این یکی بتواند، و شاید بالاخره ما هم به یاد گذشته رنگارنگ و پر غذا شدیم. سفرهاند دیگر هنوز دلبستهاند به خاطرات گذشته و خوشیهای قدیمی.