
سکینه مهرائی
تابستان ۱۴۰۴ برای کارکنان صنعت نفت و پتروشیمی رنج و داغ تازهای آورد. جان باختن کارگران در روزهای سوزان جنوب، جایی که زندگی و کار در دمایی فراتر از ۵۰ درجه، با خطر و ناامنی عجین شده است.
به گزارش عصراقتصاد، در هفتههای اخیر تنها در یک نمونه، سه نفر از کارکنان شرکت اکتشاف نفت در باتلاقهای منطقه گوبان، حوالی آبادان، گرفتار شدند. دو نفر با زحمت بسیار توسط نیروهای امدادی نجات پیدا کردند، اما متاسفانه سومین کارگر در دل باتلاق جان سپرد. عملیات خارجسازی پیکر او با دشواری فراوان و کندی، به دلیل تاریکی هوا، صورت گرفت.
این تراژدی محدود به یک واقعه نبود. هفتهای دیگر، خبر مرگ تلخ صابر آسایش، نیروی پایکار و جوان اداره خدمات عملیات شرکت نفت و گاز گچساران، قلوب همکاران و خانواده او را شکست. او هنگام جابجایی لولههای مازاد دچار آسیب شدید شد و علیرغم تلاش کادر درمان، جان خود را از دست داد.
فشار پیمانکاران برای تسریع پروژهها، قراردادهای موقت و عدم رعایت استانداردهای ایمنی، ریسک جانی کارگران را دوچندان و انگیزه شغلی آنان را تضعیف کرده است
موارد مشابه، از جانباختن علیرضا جنامی، کارمند شرکت خدمات مهندسی نفت کیش در حادثه لرزهنگاری تا مرگ دو همکار در پالایشگاه آبادان، یک خط غمافزا را ترسیم میکند که بارها تکرار شده است.
پروژهها زیر سایه عجله و نبود تدابیر ایمنی
در میادین داغ جنوب، کارگران نفتی با قراردادهای موقت، دستمزدهای ناچیز و حداقل امکانات ایمنی، ناگزیرند هربامداد آغازگر پروژههایی شوند که دستور به فوریت اجرایشان رسیده است. برخی پروژهها بدون رعایت حداقل استانداردهای ایمنی انجام میشوند.
پیمانکاران عمدتاً به سود خود میاندیشند، تجهیزات فرسودهاند و آموزش حتی برای نیروهای جدید، صرفاً در حد رفع تکلیف انجام میشود. طبق اعلام مدیرکل HSE وزارت نفت، نزدیک به نیمی از نیروی کار این صنعت توسط پیمانکاران تامین میشود، تیمهایی که نه همیشه تخصص کافی دارند و نه امنیت شغلی برایشان معنا دارد.
جان ارزان و چرخه خطر
اعضای صنف و مدیران باسابقه بارها هشدار دادهاند که انگیزه و تعهد حرفهای میان کارگرانی که قراردادشان کوتاهمدت است، به شدت کاهش یافته. وقتی احساس تعلق به سازمان وجود ندارد، هیچ دلیلی برای نادیده گرفتن خطرات کار و مراقبت از جان باقی نمیماند. به همان اندازه که تجهیزات بهروز نشدهاند، فرهنگ ایمنی آموزش داده نشده و سیستم مدیریت، ریسکها را جدی نمیگیرد، نرخ تلفات انسانی نیز بالارفته است.
حوادث، تنها محصول گرمای طاقتفرسا نیستند. مجموعهای از سهلانگاریها، فقدان سیاست پیشگیرانه و نبود زیرساخت مناسب ــ به ویژه در خارج از شهرکهای مسکونی ــ عامل تداوم این تراژدیهاست. گویا هیچ نظام موثری برای ثبت، تحلیل و پیشگیری از تکرار این فجایع وجود ندارد.
تجهیزات فرسوده و آموزش ناکافی ایمنی در پروژههای نفتی، جان صدها نیروی کار را هر ساله با خطرات جدی و مرگبار روبهرو میسازد
در حالی که خانوادهها و جامعه کارگری خواستار شفافسازی و برخورد با مقصران هستند، کمیسیون انرژی مجلس و وزارت نفت اغلب به صدور پیامهای تسلیت و وعدههای نامعلوم بسنده میکنند. تقریبا هیچ گزارشی از پیگیری حقوقی حوادث منتشر نشده، طرح سوال یا استیضاح وزرا و مدیران، یا حتی اطلاعرسانی روشن به افکار عمومی و داغدیدگان نیز به ندرت رخ میدهد. تلاشهایی برای آرامکردن فضا با پرداخت پاداش یا وعده جبران خسارت بیشتر شبیه اقداماتی نمادین و موقتی است تا راهکارهای ریشهای.
ضرورت بازنگری و مطالبهگری
اکنون متخصصان حوزه ایمنی و کارشناسان بازار کار معتقدند که زمان آن فرا رسیده تا بازنگری اساسی در سیاستهای استخدامی (حداقل در صنایع پرخطر)، آموزش نیروها و فرهنگ ایمنی صورت گیرد. تدوین و اجرای واقعی دستورالعملهای ایمنی، تجهیز و بهروز کردن ماشینآلات، پایش مستمر پروژههای پیمانکاری و الزام کارفرمایان به پرداخت دستمزد مستقیم و عادلانه، میتواند نقطه شروع باشد.
پیشگیری از تکرار این فجایع نیازمند تصویب قوانین مصونسازی نیروی کار از قراردادهای موقت و بیپشتوانه و ملزمشدن دولت و مجلس به شفافیت و پاسخگویی در قبال هر حادثه است. همچنین نظارت رسانهها و مطالبهگری خانوادههای شاغلان نفت و پتروشیمی، میتواند موتور محرکی برای تغییر باشد.
مرگ کارگر ایرانی زیر آفتاب ۵۰ درجه و در سایه تجهیزات فرسوده، تنها یک خبر ناگوار نیست بلکه هشداری است برای کل جامعه و دولت. استمرار این چرخه مرگ و بیتفاوتی، جز فرسایش سرمایه انسانی و افزایش ناامیدی، دستاوردی نخواهد داشت.