مرگ یا زندگی؛ مسأله این است؟ (طنز)
راضیه حسینی
کارشناس یک برنامه تلویزیونی گفت: «نخورید، نمیمیرید.»
ایشان فرمودند: «برنج خالی بخورید. یه هفته میوه نخورید. هیچ اتفاقی نمیافته. با داشتههاتون خوشحال باشید، عزت نفس داشته باشید و به بچههاتون هم یاد بدید.»
با این توضیح، به نظر ما مردم به دو گروه تقسیم میشوند: گروه اول با جیب خالی ولی پر از عزت نفس، و گروه دوم با جیب پر ولی بدون عزتنفس.
گروه اول جیبشان همیشه خالی است ولی با داشتههایشان، شامل یک جفت کفش مربوط به دورهای که هنوز کفش ملی در تلویزیون تبلیغ میشد، شلواری که عزت نفس از تمامی وصله پینههایش میبارد و کیف پولی که با پول اجاره جیبهایش به شپشها و کنهها، امور میگذراند و کلی کیف میکنند. این گروه اگر یک هفته، بلکه هم بیشتر شاید چندین ماه، میوه نخورند نمیمیرند و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. اینها چندتا جان اضافه دارند و بیدی نیستند که با این بادها گیماور شوند. بعضی از افراد این گروه، ماههاست با عزت نفس، شکم خود و بچههایشان را سیر نگهداشتنهاند. گفته شده قرار است محققان کشورهایی که اصلاً نمیدانند عزت نفس چیست، بیایند و روی این افراد تحقیق کنند.
اما گروه دوم، آنها اگر یک روز میوه نخورند کلی ویتامین بدنشان کم میشود و برای جبران این کمبود، بعد از باقالی پلو با ماهیچهای که برای ناهار میل کردند، یک قاشق سرپر مولتیویتامین میخورند. آنها از بس عزت نفس پایینی دارند همهش نگران تغذیه خود و فرزندانشان هستند و به همین خاطر هر شش ماه یکبار چکآپ میشوند و انواع آزمایشها را انجام میدهند تا خیالشان راحت شود مشکلی تهدیدشان نمیکند.
البته این گروهبندی از نظر مهمان برنامه دوزار ارزش ندارد، ایشان فکر میکنند فقط زنده بودن مهم است. پس احتمالاً گروه اول و دوم با هم فرق زیادی ندارند. مرگ یا زندگی مسأله این است و باقی در حاشیه قرار دارد. یکی ممکن است در جنگلهای آفریقا گم شده باشد و اتفاقاً سی، چهل سال هم زنده بماند و با جانورهای آنجا دوستی مسالمتآمیزی برقرار کند. مثلاً صبح به صبح دست و پایش را از دهان شیر و پلنگ بیرون بکشد و شبها خفاشها را که لای موهای وزوزی بلندش گیر میکنند، آزاد کند. یکی دیگر هم در حالیکه کنار شومیه گرم نشسته و به برف بیرون نگاه میکند، قهوهاش را بنوشد و به بازی فرزندانش نگاه کند.
هردو زندهاند ولی این کجا و آن کجا خانم مهمان!