میدان جنگ در قلب مراکز داده
در سایه رقابت خاموش غولهای فناوری و استارتآپهای کوچک، بازار جهانی هوش مصنوعی به میدان بقا بدل شده است؛ جایی که ارزانفروشی GPU دیگر تاکتیک تجاری نیست، بلکه نبردی برای زندهماندن در عصر قدرت محاسباتیِ بیرحم است.
به گزارش عصر اقتصاد به نقل از فایننشال تایمز، بازار جهانی هوش مصنوعی در ماههای اخیر شاهد نبردی پنهان میان غولهای فناوری و بازیگران نوپا بوده است؛ نبردی که نه بر سر الگوریتم، بلکه بر سر قدرت محاسباتی شکل گرفته است.
در این میدان، قیمتِ اجاره پردازندههای گرافیکی به شاخص تازهی سلطه تبدیل شده و هر کاهشِ نرخ، معنای سیاسی و اقتصادی خاص خود را دارد.
شکاف بزرگ میان خرید و اجاره
نخستین نشانهی آشکار در این رقابت، تفاوت شدید بین «خرید» و «اجاره» تجهیزات هوش مصنوعی است. پردازندهی گرافیکی Nvidia B200 در پایان سال ۲۰۲۴ نزدیک به پنجاه هزار دلار قیمت داشت؛ رقمی که حتی بدون هزینههای نصب و اتصال، برای بسیاری از کسبوکارهای متوسط، غیرقابلدسترس بود.
اما در سال ۲۰۲۵، این تراشه را میتوان تنها با حدود دو دلار و هشتاد سنت در ساعت اجاره کرد. این سقوط قیمتی نهفقط حاصل رقابت تجاری، بلکه نتیجهی تغییر بنیادین در معماری تراشههاست؛ زیرا انویدیا هر دو سال ساختار سختافزاری خود را بازطراحی میکند و این چرخه، بازی تازهای برای مراکز داده و شرکتهای ابری میسازد.
از منظر بیرونی، کاهش قیمت اجاره شبیه به جنگ قیمتی رایج در بخش فناوری است؛ مصرف سرمایهی کلان تا حذف رقبای ضعیفتر. اما این تصویر ظاهری پیچیدگی پنهان بازار را نمیبیند؛ بازاری که بهتدریج از حالت استارتآپی خارج و به فضای انحصار چندقطبی نزدیک میشود.
طبق آمار RBC Capital Markets، اجارهی واحدهای H200 و H100 امسال بهترتیب ۲۹ و ۲۲ درصد پایین آمده است. با وجود این، شرکتهای عظیم خدمات ابری مانند آمازون AWS، مایکروسافت آزور، گوگل و اوراکل، چندان تغییر محسوسی در تعرفههای خود ایجاد نکردهاند. شکاف میان قیمتهای اعلامی آنها و شرکتهای کوچکتر هر ماه بزرگتر میشود و عملاً بازار را دوپاره میسازد.
در حالیکه بازیگران نوپای بازار برای جذب مشتری با کاهش نرخ اجاره رقابت میکنند، غولهای ابری به سیاست ثبات قیمتی چسبیدهاند تا ارزش برند و اعتماد بلندمدت خود را حفظ کنند. نتیجه آن است که مفهوم دموکراسی فناوری – یعنی دسترسی عمومی به قدرت محاسباتی – در سکوت از میان میرود.
در بازار GPU-as-a-service، مشتریان اصلی هنوز همان استارتآپهای هوش مصنوعی، دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتیاند که بهدنبال توان محاسباتی بالا برای دورههای کوتاه هستند. این گروهها در ظاهر موتور خلاقِ بازارند، اما وابستگی شدیدی به ارائهدهندگان بزرگ دارند. سطح امنیت، پایداری و خدمات، باعث میشود همچنان نرخهای بالایی را تحمل کنند، در حالیکه بازیگران کوچک با سود ناچیز یا زیان مستقیم، برای ماندن در بازار میجنگند.
بخش بزرگی از تقاضای فعلی نیز از سوی شرکتهایی میآید که فقط میخواهند چتبات، دستیار هوشمند یا ابزار خلاصهسازی را به سیستم خود بیفزایند و ترجیح میدهند از راهحلهای آمادهی شرکتهایی مانند OpenAI یا Anthropic استفاده کنند. آنان در این مدل نه مالک زیرساخت، بلکه مصرفکنندهی خدماتند. انجام محاسباتِ سنگین به شرکتهای مادر واگذار میشود و عملاً سهمی از اقتصاد سختافزار ندارند.
انباشت ماشینهای خاموش
تداوم افت قیمت اجاره، ساختار سرمایهگذاری در مراکز داده را بههم ریخته است. اکنون بخش قابلتوجهی از پردازندههای گرافیکی خریداریشده در دوران همهگیری کرونا یا موج اولیهی هوش مصنوعی، بلااستفاده ماندهاند و به بازار فروشِ مجدد راه یافتهاند.
نرخ اجارهی پردازندهی A100 نیز در پنج سال گذشته از ۲.۴۰ دلار به ۱.۶۵ دلار در ساعت رسیده، در حالیکه قیمت خرید آن در سال ۲۰۲۰ نزدیک دویست هزار دلار بوده است.
شرکتهای بزرگ هنوز نرخهایی بالاتر از چهار دلار را از مشتریان اصلی دریافت میکنند، زیرا در بازار انحصار قدرت محاسباتی، آنچه اهمیت دارد «دسترسی مطمئن» است نه «ارزانبودن». در مقابل، شرکتهای کوچک که توان تأمین امنیت و سرعت بالا ندارند، فقط میتوانند تراشههای خود را با نرخهای زیر نیمدلار اجاره دهند.
این شکاف در نهایت پنج پیامد جدی دارد:
۱. بخش بزرگی از تراشههای خریداریشده در دورهی تب هوش مصنوعی، بدون استفاده میمانند و موجی از فروش دست دوم را رقم میزنند.
۲. مشتریانی که جذب نرخهای پایین شده بودند، توان پرداخت بلندمدت ندارند و این بازار در سطح مصرفی باقی میماند.
۳. شرکتهای بزرگ تمایلی برای رقابت با این مشتریان کمارزش ندارند و منتظر فروپاشی بازار فرعیاند.
۴. موج ورشکستگی استارتآپهایی که هزینه واقعی پردازش را نمیتوانند بپردازند، نزدیک است.
۵. احتمال دارد اندازه بازار محاسبات هوش مصنوعی بیش از حد تخمین زده شده باشد؛ زیرا اتصال دائمی به پلتفرمهای آماده، نیاز واقعی به GPU را کاهش داده است.
سرنوشت بازار در چرخه انحلال
با چنین روندی، بازار هوش مصنوعی در آستانه یک پاکسازی طبیعی قرار دارد؛ فرایندی که در آن فقط شرکتهایی باقی خواهند ماند که منابع داده و سرمایه سختافزاری را در مقیاس جهانی در اختیار دارند. ظرفیت تولید و انباشت فناوریِ انویدیا، گوگل و مایکروسافت در سالهای آینده شکل نهایی چشمانداز هوش مصنوعی را تعیین خواهد کرد.
انبوهِ پردازندههای غیرفعال، مراکز دادهی نیمهکارآمد و استارتآپهای گرفتار بدهی، نشان میدهند که مرحلهی نخست دموکراسی دیجیتال رو به پایان است. جهان از شورِ فراگیر هوش مصنوعی به مرحلهی واقعیت اقتصادی وارد شده است. از این پس، بقا تنها برای آنهایی خواهد بود که قدرتِ محاسبات را نه بهصورت محصول، بلکه بهعنوان زیرساخت انحصاری میفهمند.
در چنین تصویر نهایی، «رقابت خاموش» میان غولها و بازیگران کوچک، در واقع نبردی است میان دو فلسفه: یکی اقتصادِ مقیاس و دیگری آرزوی دسترسی آزاد. و تاریخ فناوری نشان داده است که در لحظههای گذار، همواره فلسفهی اول پیروز بوده است.








