کد خبر: 190704224145
روزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

نسل جنریتیو (Generative) 

دکتر علیرضا کوشکی جهرمی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی

این روزها دکه‌های روزنامه‌فروشی، همه کاری می‌کنند جز فروش روزنامه. تاکسی‌های تلفنی دیگر تنها در خاطره‌ها باقی مانده‌اند. باجه‌های مخابراتی با آن کیوسک‌های شبیه زندانشان دیگر وجود ندارند.

ویدئوکلوپ‌ها و مراکز اجاره فیلم، دفترچه‌های حساب بانکی و موارد مشابه، همگی چون «جنریتیو» نبودند، دیگر نیستند و به گورستان تاریخ پیوسته‌اند. با این مقدمه نسبتاً مبهم، به اصل مطلب می‌پردازیم.

۱- در سال ۱۹۷۷، دو دانشمند آمریکایی به نام‌های «مایکل هانن» و «جان فریمن» نظریه‌ای جالب با عنوان «بقای سازمان و محیط» شکل دادند که برگرفته از نظریه انتخاب طبیعی بود. نتیجه‌گیری آنان این بود که همان‌طور که موجودات زنده و جانوران سازگار با محیط زیست خود زنده می‌مانند و ادامه حیات می‌دهند، سازمان‌هایی نیز که تعامل و سازگاری بیشتری با محیط دارند، دوام می‌آورند و آن‌هایی که محیط را فراموش می‌کنند، به سرعت به تاریخ انقضای خود می‌رسند.

۲- همه می‌دانیم سازمان‌ها امروز سراسر زندگی ما را دربر گرفته‌اند؛ تا آنجا که به دنیا نمی‌آییم مگر اینکه یک سازمان تولد ما را تأیید کند و حتی فوت نمی‌کنیم مگر با ثبت رسمی در یک سازمان.

۳- همان‌طور که سازمان‌ها برای بقا با یکدیگر رقابت کرده و حتی همدیگر را حذف می‌کنند، نقش‌ها، وظایف و مهارت‌ها نیز در بازار کار رقابتی جدی دارند. محیط (شامل فناوری، قوانین، مشتریان، فرهنگ) مدام تغییر می‌کند و برخی وظایف را حذف یا تقویت می‌نماید. به عنوان مثال، در گذشته‌ای نه چندان دور، تایپ کردن متون یکی از کارهای جذاب دانشجویی بود و می‌شد روی درآمد آن حساب کرد، اما با ظهور قابلیت «صوت به متن»، این شغل تقریباً از میان رفت.

۴- تا اینجا می‌توان نتیجه گرفت که نظریه انتخاب طبیعی با شدت و حتی گاه فراتر از انتظار، در نسل امروز عمل می‌کند.

۵- حدود دو سال است که مفهوم «جنریتیو» در زندگی ما حضوری پررنگ یافته و مسئول اصلی آن، خانواده محترم «هوش مصنوعی» (AI) است. این خانواده فعال، جای خود را در زندگی تک‌تک ما باز کرده است.

۶- اگر نظریه انتخاب طبیعی را که در بند دوم اشاره شد، در کنار خانواده پرشور و فعال جنریتیو قرار دهیم، درس مهمی آشکار می‌شود: برای پذیرش اولیه و بقا در مراحل بعد، انسان‌ها، شرکت‌ها و سازمان‌ها باید «جنریتیو» باشند. جنریتیو بودن یعنی توانایی خلق و تولید پدیده‌ای نو و بسنده‌نکردن به بازتکرار شرایط موجود. به بیان ساده: «یا جنریتیو می‌شویم و بقا داریم» یا «غیر جنریتیو هستیم و خداحافظ».

۷- چند مثال ساده از نقش‌های مختلف برای روشن‌تر شدن موضوع:

• در سطح خانواده: والد جنریتیو، خالق رشد و یادگیری است و والد غیرجنریتیو، کنترل‌کننده رشد و یادگیری. والد جنریتیو می‌داند که کودکان امروز با ابزارها و جهانی بسیار بزرگ‌تر از خانه آشنا می‌شوند. او بر دو محور اصلی «امنیت» و در عین حال «بال پرواز» تمرکز دارد، در حالی که والد غیرجنریتیو امنیت را در قفس می‌جوید.

• در میان محصلان: دانشجوی جنریتیو، یادگیری را خلق می‌کند؛ دانشجوی غیرجنریتیو یادگیری را مصرف می‌کند. اگر محصلی را دیدید که تنها به گذراندن واحدها—even با نمره بالا—بسنده می‌کند، او غیرجنریتیو است. اما اگر همکلاسی‌اش دانسته‌های خود را به خروجی و محصول تبدیل می‌کند، این همان دانشجوی جنریتیوی است که باید به او افتخار کرد.

• اساتید: استاد جنریتیو، نسل «دانش‌آفرین» می‌سازد؛ استاد غیرجنریتیو دانشجوی «مصرف‌کننده دانش» تربیت می‌کند.

• مدیران و مسئولان: مدیر جنریتیو «امکان» خلق می‌کند؛ مدیر غیرجنریتیو تنها از امکان موجود استفاده می‌کند. راه ساده تشخیص این است که ببینیم آیا مدیر بیشتر به حل مسئله می‌پردازد یا خلق فرصت؛ آنان که صورت مسئله را پاک می‌کنند، اساساً جایی در رتبه‌بندی ندارند.

انتهای سخن:

مؤسسه مکنزی پیش‌بینی کرده است که تا سال ۲۰۳۰ بیش از ۳۷۵ میلیون شغل به واسطه هوش مصنوعی و اتوماسیون دچار تغییر خواهند شد. همزمان تأکید می‌شود که هوش مصنوعی شغل شما را از بین نمی‌برد، بلکه فردی که بداند چگونه از آن بهره‌برداری کند، ممکن است جای شما را بگیرد. به بیان دیگر، هوش مصنوعی انسان‌ها را جایگزین نمی‌کند؛ بلکه وظایف را جایگزین می‌کند و کسانی که بتوانند آن را درست هدایت کنند، رهبران آینده خواهند بود.

در پایان، باید بر این پرسش کلیدی تأمل کنیم: چه اقداماتی باید انجام دهیم و چه تغییراتی باید اعمال کنیم تا بتوانیم با اطمینان خود را در طبقه افراد جنریتیو قرار دهیم؟

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا