راضیه حسینی
«۵۰ سال پیش کرایۀ یک پلاژ در تنکابن شبی ۲۰ تا ۴۰ تومان اعلام میشد و در بابلسر کرایۀ یک اتاق بین ۳۰ تا ۳۵ تومان متغیر بود.»
در حال حاضر اجارۀ ویلا در همان بابلسر، با همان دریا، از شبی ۸۰۰ تا ۹۰۰ شروع میشود و به شبی شش تا هشت میلیون هم میرسد. این تفاوت یعنی پیشرفت! مسئولان ما همواره گفتهاند به عقب برنمیگردیم و با این قیمتها متوجه میشویم که اگر بخواهیم هم نمیتوانیم به عقب برگردیم. در واقع طوری به جلو پرتاب شدهایم که گذشته برای ما باورنکردنی است.
البته که مسئولان فقط در زمینۀ ویلا به چنین پیشرفتهای بزرگی نرسیدهاند و با تلاش شبانهروزی، طی سالها، توانستند کلیۀ تپههای پیشرفت را فتح کنند. برای درک این پیشرفت، اصلاً نیازی نیست به پنجاه سال قبل برویم. در حد یکی، دو دهه هم کفایت میکند. زمانی که پراید از ماشین لباسشویی ارزانتر و قیمت یکخانه کمتر از قیمت یک پراید الان بود.
زمانی که هیچچیز ارزش واقعی خود را نداشت و ما هنوز پیشرفت را بهصورت عمیق درک نکرده بودیم. ما نمیدانستیم پیشرفت یعنی همه چیز طوری گران شود که دیگر حتی در خواب هم قدرت خریدشان را نداشته باشیم. فکر میکردیم پیشرفت یعنی بهتر شدن وضع مردم و توان خرید بیشتر! چند سالی گذشت تا فهمیدیم پیشرفت یعنی گرانشدن هر چیز به میزان لازم، و این میزان لازم را کسی نمیداند جز مسئولان. میزان گاهی میتواند اندازۀ دو برابر حقوق یک کارمند باشد و گاهی چنان زیاد که دیگر با حقوق کل کارمندان یک اداره هم نتوان حسابش کرد.
میزان گاهی میتواند کمشدن قدرت خرید در یک خانواده باشد و گاهی قدرت نخریدن معنی شود. اگر دومی باشد نموداری شکل میگیرد که همواره در اوج است و این خود یعنی پیشرفت!
باید از این زاویه نگاه کنیم که یکخانه در دهههای پیش چهل، پنجاه میلیون بود و حالا چندین میلیارد! در واقع ارزش هر آنچه در کشور ما وجود دارد بالاتر رفته است. همه چیز گرانبها و ارزشمند شده، الا جان آدمیزاد! که آن هم برای کسی اهمیتی ندارد.