۹ قانون برای ساختن یک امپراتوری تجاری

مهدی فتحی مقدم؛ کارشناس اقتصادی
ساختن یک امپراتوری از صفر فقط اداره کردن یک کسب و کار نیست. بلکه فرو ریختن دیوارها با دست خالی است، به خصوص وقتی ویژگیها یا پیشینه شما با مدلهای سنتی موفقیت مطابقت ندارد. این سفری است که فراتر از برنامهریزی استراتژیک تا جوهره بقا پیش میرود.
این فقط یک داستان نیست؛ این داستان زندگی خاویر لویا، بنیانگذار غول کارگزاری جهانی OTC Global Holdings است. او به عنوان یک آمریکایی-مکزیکی، در ال پاسو بزرگ شد و متوجه شد که دنیا به او جایی در میز بزرگان نخواهد داد، بنابراین تصمیم گرفت جایگاه خودش را بسازد. در مسیر شگفتانگیز او از یک مدافع خط در دانشگاه کلمبیا تا ورود به عرصه بیرحم تجارت کالا و سپس تأسیس چیزی که به بزرگترین شرکت کارگزاری مستقل جهان تبدیل شده است، پیشرفت او به عنوان یک رهبر، نه یک امر لوکس، بلکه یک ضرورت برای بقا بود.
این نه اصل محصول تخیل یا نظریهپردازیهای آکادمیک نیستند، بلکه نتیجه تجربیات و زخمهای نبرد او هستند.که به طور خلاصه دراختیار شما قرار می گیرند:
۹ قانون برای تبدیل شرکت شما به یک امپراتوری
۱- قبل از اینکه غرور، بلندپروازی شما را از بین ببرد، از شر آن خلاص شوید: چه بسیار معاملات نویدبخشی که به دلیل ترجیح یک طرف بر غلبه بر موفقیت معامله، به نابودی کشیده شدهاند. خاویر میگوید که در روزهای اول، به ایدههای منسوخشده پایبند بود، صرفاً به این دلیل که «ایدههای خودش» بودند.
اما زندگی به او درس تلخی داد: نفس، موجودیتی در حال کوچک شدن است، در حالی که تأثیر آن گسترده و بیحد و مرز است.
امروز، او این را به هر بنیانگذاری که در این سفر همراهش است میگوید: تکبر یک استراتژی برای موفقیت نیست، بلکه کوتاهترین مسیر برای شکست پروژه شماست.
۲- سر و صدای شکاکان: نتهایی در سمفونی موفقیت شما: وقتی خاویر اعلام کرد که یک امپراتوری دلالی جهانی را در هوستون بنا خواهد کرد، بسیاری با تمسخر و تحقیر به او نگاه کردند. او فارغالتحصیل یک دانشگاه معتبر اقتصاد نبود و چهرهاش هیچ شباهتی به چهرههای بازیگران بزرگ دنیای تجارت نداشت. اما او راز بزرگی را آموخت: وقتی از خودنمایی در مقابل عموم دست برمیدارید و شروع به ساختن سازهی خودتان برای مشتری میکنید، از قید و بندهای آنها آزاد میشوید.
به سر و صدای آنها توجه نکنید، صدای آنها کفاف حقوق تیم شما را نمیدهد.
۳- به تنهایی با خودت نجنگ: دنبال کسی باش که تو را کامل کند، نه کسی که شبیه تو باشد: هیچکس به تنهایی به اوج نمیرسد؛ خاویر از نعمت داشتن شرکایی برخوردار بود که نه تنها باهوش بودند، بلکه جرأت میکردند ایدههای او را به چالش بکشند و نقاط ضعفش را تکمیل کنند. خاویر تعریف میکند که یک بار، در شروع سخت زندگیشان، شریک زندگیاش او را کنار کشید و زمزمه کرد: «خاوی، تو در زدن در نابغهای؛ بگذار من آنها را باز نگه دارم.»
آن اعتماد به نفس او را از فرسودگی مهلک نجات داد و شرکت را از فروپاشی اجتنابناپذیر نجات داد. همیشه دنبال کسی باش که شجاعت داشته باشه وقتی لازم شد حقیقت رو بهت بگه.
۴- دنبال راهنما نباشید، بلکه نقشه راه بکشید: خاویر در محیطی بزرگ نشد که مدیران عاملی داشته باشد که بتواند با آنها مشورت کند، بنابراین تصمیم گرفت آنها را از نزدیک مطالعه کند.
او هر زندگینامهای را که به دست میآورد، با ولع میخواند و راه بزرگان را دنبال میکرد. او نه تنها «آنچه» انجام میدادند، بلکه مهمتر از آن، «چگونه» فکر میکردند را نیز آموخت. با گذشت زمان، او تقلید کورکورانه را کنار گذاشت و شروع به تطبیق خرد آنها با واقعیت خودش کرد. نکته اینجاست که شما به یک راهنما به معنای سنتی آن نیاز ندارید، بلکه به یک نقشه راه نیاز دارید، حتی اگر آن را قرض گرفته باشید.
۵- بهای پیروزی: آماده باشید که گاهی اوقات احمقانه به نظر برسید: خاویر اعتراف میکند که اولین ارائهاش به سرمایهگذاران فاجعهبار بود. او در اعداد و ارقام اشتباه میکرد، دستانش میلرزید و حتی دو بار نام سرمایهگذار اصلیاش را اشتباه گفت. در آن لحظه، آرزو کرد که زمین او را ببلعد. اما او روز بعد و روز بعد از آن برگشت. این قیمت بلیط میدان است. اگر در ابتدا آماده زمین خوردن نباشید، در نهایت صلاحیت ایستادن روی پای خود را نخواهید داشت.
۶- استعداد درها را باز میکند، اما وسواس سوختی است که امپراتوریها را میسازد: خاویر هیچوقت باهوشترین فرد حاضر در جلسه نبود، اما وسواسیترین و پرشورترین فرد بود. او ساعت ۳ صبح با ولع تمام تحلیلهای بازار اروپا را دنبال میکرد و با دلالان تماسهای بین قارهای میگرفت تا فقط سوالاتی را که به ذهنش خطور میکرد، بپرسد. استعداد ذاتی به شما شروعی عالی میدهد، اما تنها اشتیاق سوزان است که آتشی را که با آن امپراتوریها ساخته میشوند، شعلهور میکند. اگر پروژهتان شبها شما را بیدار نگه نمیدارد، احتمالاً علاقهی واقعی شما نیست.
۷- قدرت عمل: منتظر یک شوالیه نباشید تا شما را نجات دهد، بلکه خودتان شوالیه باشید.رهبران واقعی به توانایی خود در کنترل سرنوشتشان ایمان دارند، حتی زمانی که همه چیز علیه آنهاست. وقتی بحران مالی در سال ۲۰۰۸ رخ داد، همه نشانهها حاکی از فروپاشی آنها بود. اما خاویر تیمش را جمع کرد و با قاطعیت به آنها گفت: «هیچکس به کمک ما نخواهد آمد. پس خودمان خودمان را نجات خواهیم داد.» رهبران منتظر وزش باد موافق نمیمانند؛ آنها یاد میگیرند که چگونه طوفان را هدایت کنند.
۸- تقویم شما آینهای از واقعیت شماست: چیزی که ثبت نشده باشد، مورد توجه نیست. «اولویتهایت را به من نگو، برنامهات را به من نشان بده.» خاویر همیشه میگفت خانوادهاش مهمترین چیز هستند، تا اینکه از این واقعیت که سه ماه متوالی با آنها شام نخورده بود، شوکه شد. دردناک بود. از آن روز به بعد، او شروع به ثبت قرار ملاقاتها در تقویم من کرد: زمانی برای ورزش، زمانی برای خانواده، زمانی برای تفکر عمیق. تقویم شما آینهای است که دروغ نمیگوید، پس مطمئن شوید که خودِ واقعی شما را منعکس میکند.
۹- قانون بقای ابدی: یا سازگار شو یا نابود شو.خاویر دهها بار خود را با شرایط وفق داده است: از کارگزاری گرفته تا مدیرعاملی، سرمایهگذاری و حالا هم که در دنیای هوش مصنوعی و انرژیهای تجدیدپذیر غرق شده است. دنیا اهمیتی نمیدهد که دیروز چگونه بودی، فقط برایش مهم است که چقدر سریع به تغییرات فردا واکنش نشان میدهی. شرکتهای بزرگ به این دلیل سقوط کردهاند که رهبرانشان در حسرت گذشته گرفتار شدهاند. برعکس، تیمهای متوسط به این دلیل به اوج رسیدهاند که شجاعت رها کردن آنچه دیگر کارساز نیست را داشتهاند.
نبرد هنوز تمام نشده است
موفقیت مقصد نهایی نیست، بلکه سفری مملو از نبردهاست که بیشتر آنها در خفا و دور از توجه اتفاق میافتند. این اصول که خاویر به اشتراک گذاشته، جوهر روی کاغذ یا ایدههای صیقلخورده نیستند؛ آنها زخمهایی هستند که در نبردهایی که او در آنها جنگیده، حک شدهاند و سوختی هستند که او را به سمت مبارزه بیشتر در هر روز سوق میدهند. اگر این کلمات را میخوانید، بدانید که شما نیز در بحبوحه نبرد خود هستید. به مبارزه ادامه دهید.