مشاهیر اقتصاد
بخش هشتم
اروینگ فیشر ( Irving Fisher : 1867 -1947 )
مرتضی ایراندوست / کارشناس ارشد مدیریت صنعتی
اروینگ فیشر در ۲۷ فوریه ۱۸۶۷ در شهر نیویورک امریکا متولد شد. پدرش یک معلم بود و پسر خود را با اندیشه اینکه او باید فرد مفید و مؤثری برای جامعه شود پرورش داد. توانایی چشمگیر فیشر در زمینه ریاضیات از همان دوران کودکی آشکار شد.
همزمان با ورود به کالج ییل، او پدرش را از دست داد و مجبور شد با تدریس خصوصی هزینه زندگی خود، مادر و برادرش را تامین کند. با این حال توانست با کسب رتبه برتر، مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۸۸۸ دریافت کند.
در ۱۸۹۱ موفق به دریافت مدرک دکترا از دانشگاه ییل شد. پایاننامه او در سال ۱۸۹۲ با عنوان تحقیقات ریاضی در زمینه تئوری ارزش و قیمت نشر یافت. در حقیقت پایاننامه او در زمینه توسعه دادن تئوری تعادل عمومی بود.
هنگامی او در حال نوشتن پایاننامه بود نمیدانست لئون والراس دارد بر روی همین زمینه کار میکند. البته کار فیشر بلافاصله به رسمیت شناخته شد و مورد توجه فرانسیس رادجورس قرار گرفت بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه او به پاریس و برلین سفر کرد و در آنجا به مطالعه و درس خواندن می پرداخت.
از سال ۱۸۹۰ به بعد او در دانشگاه ییل باقی ماند و ابتدا به عنوان استاد به فعالیت و درس دادن پرداخت و در سال ۱۸۹۸ به عنوان استاد تمام و ممتاز در اقتصاد سیاسی کارش را ادامه داد. او در بسیاری از موسسات و سازمانهای رفاهی فعالیت داشت. او در سال ۱۹۱۸ به عنوان رئیس انجمن اقتصاد آمریکا منصوب شد.
فیشر یکی از اولین طرفداران اقتصادسنجی بود بهطوری که در سال ۱۹۳۰ به همراه راگنار فریش اقتصاددان نروژی و چارلز روس، انجمن اقتصاد سنجی آمریکا را تاسیس کرد و خودش اولین رئیس آن بود او همچنین مخترعی موفق بود. در سال ۱۹۲۵ بنگاه او با رقیب اصلیاش ادغام شد و شرکتی را تشکیل داد که بعدها با عنوان رمینگتون راند و سپس با نام اسپری راند شناخته میشد.
فیشر یکی از نخستین اقتصاددانان نئوکلاسیک آمریکایی است. احتمالا او نخستین اقتصاددان آمریکایی است که از شهرت عمومی برخوردار بوده است.
شومپیتر معتقد بود ایروینگ فیشر بزرگترین اقتصاددانی است که آمریکا به خود دیده است. این سخن را بعدها جیمز توبین و میلتون فریدمن نیز تکرار کردند.او یکی از بزرگترین متخصصان آمریکایی در حوزه اقتصاد ریاضی و از روشنزبانترین نویسندگان اقتصادی در همه دورهها بود. و از هوش لازم برای استفاده از ریاضیات تقریبا در همه نظریههای خود برخوردار بود.
فیشر مسائل را بسیار خوب توضیح میداد. «نظریه بهره» فیشر چنان به روشنی نوشته شده که دانشجویان مقاطع عالی رشته اقتصاد میتوانند یکباره نیمی از آن را بخوانند و درک کنند؛ چیزی که در اقتصاد فنی نمونهاش را سراغ نداریم. فیشر همچنین نخستین اقتصاددانی بود که آشکارا میان نرخهای بهره واقعی و اسمی تمایز گذاشت. او اشاره کرده که نرخ بهره واقعی برابر است با نرخ بهره اسمی منهای نرخ تورم انتظاری.
فیشر امروز در اقتصاد نئوکلاسیک بیشتر به خاطر نظریه سرمایه، سرمایهگذاری و نرخهای بهره شناخته میشود که اولینبار در «ماهیت سرمایه و درآمد» در سال ۱۹۰۶ ارائه و در «نرخ بهره» سال ۱۹۰۷ گستردهتر شد.
او همچنین با مالیاتهای رایجی که بر درآمد وضع میشوند، مخالف بود و از جایگزینی آن با مالیات بر مصرف دفاع میکرد. این موضع او مستقیما در نظریه سرمایهاش ریشه داشت. به گفته فیشر، وقتی افراد بخشی از درآمد جاری خود را پسانداز میکنند و آن را برای سرمایهگذاری در کالاهای سرمایهای که موجد درآمدهایی در آینده هستند استفاده میکنند، نخست مالیاتی را از محل درآمدی که برای خرید کالاهای سرمایهای استفاده میکنند، میپردازند و بعد دوباره از محل درآمد حاصل از سرمایه نیز از آنها مالیات ستانده میشود.
به باور او این مالیاتستانی دوباره از پسانداز است و قوانین مالیاتی را به قوانینی علیه پسانداز و به نفع مصرف بدل میکند. امروزه اقتصاددانان هنوز استدلال فیشر را در دفاع از مالیات بر مصرف به کار میگیرند. فیشر در ساخت و استفاده از شاخصهای قیمتی پیشتاز بود.
یکی از نظریههای ارائه شده توسط او اثر فیشر نام دارد. که رابطه بین تورم و نرخ بهره واقعی و اسمی را توصیف می کند. اثر فیشر بیان می کند که نرخ بهره واقعی برابر با نرخ بهره اسمی منهای نرخ تورم مورد انتظار است. بنابراین، نرخ بهره واقعی با افزایش تورم کاهش می یابد، مگر اینکه نرخ های اسمی با همان نرخ تورم افزایش یابد.
در اثر فیشر، نرخ بهره اسمی نرخ بهره واقعی ارائه شده است که نشان دهنده رشد پولی است که در طول زمان به مقدار خاصی از پول یا ارز بدهکار به یک وام دهنده مالی اضافه شده است. اثر فیشر چیزی بیش از یک معادله است: نشان میدهد که چگونه عرضه پول روی نرخ بهره اسمی و نرخ تورم به صورت پشت سر هم تأثیر میگذارد.
فیشر بهره را «شاخصی از ترجیح یک دلار (درآمد) کنونی نسبت به یک دلار درآمد در آینده از سوی جامعه» میخواند. فیشر، نظریه اش درباره بهره را نظریه «بی صبری و فرصت» نامید. او این نکته را اصل قرار داده بود که نرخهای بهره از برهم کنش دو نیرو نتیجه میشوند: «رجحان زمانی» سرمایه از دید افراد و اصل فرصت سرمایهگذاری (مبنی بر این که درآمدی که اکنون سرمایهگذاری میشود، درآمد بیشتری را در آینده به بار خواهد آورد.
فیشر معتقد بود که نرخ بهره میبایست بهعنوان جریان درآمدی حاصل از استفاده از هرچیزی در تولید تلقی شود. به بیان دقیقتر، نرخ بهره یک جریان درآمدیست که به کسی میرسد که انباشت ثروت خود را برای تولید کالاها در اختیار دیگران قرار داده است.
هنگامی که ثروت در فرآیند تولید مورد استفاده قرار میگیرد، فرد صاحب ثروت پول خود را به بنگاهی قرض داده و آن را مصرف نکرده است. بنابراین، بهره پاداشی است که به خاطر چشمپوشی از مصرف حال به وی داده میشود. به عقیده فیشر، دو نیرو نرخ بهره را تعیین می کنند. در طرف عرضه، مسأله اصلی ترجیح مصرف حال بر مصرف آینده از سوی مصرفکنندگان است. اگر افراد به آینده نگریسته و نگران تأمین زندگی خود در دوران پیری باشند، آنها در نرخ بهره پایین نیز پسانداز را بر مصرف ترجیح می دهند.
از سوی دیگر، اگر افراد به فکر لذت بردن از زندگی امروز خود باشند، تنها در صورت بالا بودن نرخ بهره حاضرند پول های خود را پسانداز کنند.در طرف تقاضا، نرخ بهره به فرصت های موجود سرمایهگذاری و بهرهوری سرمایه (از جمله سرمایه انسانی) بستگی دارد. بهرهوری بالا باعث افزایش تقاضا برای قرض گرفتن پول و افزایش سود گشته و بر تمایل صاحبان کسب و کار برای گسترش فعالیتها می افزاید.
این مسأله باعث میشود آنها به پول بیشتر نیاز پیدا کرده در نتیجه تقاضا برای پول افزایش مییابد.از نظر فیشر، نرخ بهره تعادلی نرخی است که در آن میزان وجوهی که صاحبان کسب و کار میخواهند قرض بگیرند، با میزان وجوهی که قرضدهندگان مایلند از مصرف حال آنها چشمپوشی کنند، برابر میباشد.
فیشر همچنین میان نرخهای حقیقی و اسمی بهره تمایز قائل شد و از مفهوم توهم پولی برای اشاره به ناتوانی تفکیک میان یک دلار و قدرت خرید آن دلار (یا آنچه که میتوان پس از تورم با یک دلاری خریداری کرد) استفاده نمود. و در سالهای بعد جان مینارد کینز، اقتصاددان نامدار انگلیسی، آن را بیشتر مورد موشکافی قرار داد. از نگاه فیشر، توهم پولی یک پدیده غالب بود.
وی همچنین معتقد بود که چرخه تجاری نیز از این پدیده سرچشمه میگیرد. توهم پولی که با عنوان توهم قیمت نیز شناخته میشود، یک نظریه اقتصادی است که بیان میکند که افراد معمولاً تمایل دارند درآمد و ثروت خود را بر خلاف شرایط واقعی و به صورت اسمی در نظر بگیرند.
صاحبان کسب و کارها فکر میکنند که در زمان تورم و بالا بودن نرخ اسمی بهره، نرخ حقیقی بسیار بالا بوده و به همین خاطر وامگرفتن و سرمایهگذاری را متوقف میکنند. این امر باعث رکود در فعالیتهای اقتصادی میشود. سپس، هنگامی که اقتصاد رکودی نرخ اسمی را کاهش میدهد، در شرایط توهم پولی صاحبان کسب و کار به اشتباه فکر میکنند نرخ حقیقی بهره کاهش یافته، لذا وامگرفتن و سرمایهگذاری را از سر میگیرند.
با گسترش فعالیتهای اقتصادی، توهم پولی نهایتاً این رونق را متوقف میکند. از آنجایی که اقتصاد رو به رشد باعث ایجاد فشارهای تورمی میگردد، بانکها باید نرخ بهره اسمی را افزایش دهند تا بتوانند نرخ حقیقی بهره وامهای خود را حفظ کنند. صاحبان کسب و کار مجدداً به اشتباه فکر میکنند که نرخ حقیقی بهره افزایش یافته و در نتیجه سرمایه گذاری کاهش مییابد. به اعتقاد فیشر این چرخه رونق و رکود همواره تکرار میشود.
فیشر نویسندهای با آثار فراوان بود که کتابها و مقالات زیادی منتشر کرد و در آنها، مسائل مختلفی از جمله جنگ جهانی اول، دوران شکوفایی دهه ۱۹۲۰ و دوران رکود دهه ۱۹۳۰ را مورد توجه و بررسی قرار داد. ایروینگ فیشر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۷ در نیویورک درگذشت.