کد خبر: 110804227170
روزنامهعصر انقراض (طنز)

نامیرای مردنی

راضیه حسینی

«رستوران‌های شیراز در آستانه ورشکستگی؛ مشتریان نصف شدند/ شیشلیک و ماهیچه مشتری ندارد / گاهی هر سه نفر  یک پرس غذا سفارش می‌دهند.»

امروز خبری دیدیم مربوط به فرهنگستان که اعلام کرده بود به‌جای واژه‌ی «کاتر» از «تیزبر» استفاده کنیم. کاش فرهنگستان یک واژه‌ی درست‌وحسابی برای این روزهای مردم هم انتخاب می‌کرد. مردمی که مدام یک چیزهایی را باید حذف کنند و از قبل هم نصف‌تر شوند.

اصلاً اگر ما  یک شیء یا خوراکی  بودیم چه اسمی برای‌مان می‌گذاشتند؟ باید چیزی بودیم که در بادوباران، آلودگی و خشکسالی، فرونشست و زلزله، گرانی و تورم دوام می‌آوردیم. هم سخت، هم منعطف. هم پوست‌کلفت، هم خوش‌اخلاق و همراه با مسئولان!

این جسم عجیب‌وغریب باید اسمی فارسی و متناسب با خودش داشته باشد. اسمی که همه‌ی خصوصیاتش را درست‌وحسابی نشان دهد. مثلاً جان‌سخت نرم پوست. یا پوست‌کلفت مهربان، شاید هم  نامیرای مردنی.

 اگر خوراکی بودیم هم باید از آن چیزهایی می‌شدیم که خراب بشو نیستند، با هر شرایطی کنار می‌آیند و اهل ادا اصول خاصی هم نیستند. حتماً خوراکی کافه‌ای نبودیم. شاید یک چیزی توی مایه‌های ساقه طلایی، ولی سفت و سخت‌تر و کمی هم خشک‌تر.

اگر گل‌وگیاه بودیم، می‌شدیم کاکتوس صحراهای آمریکا. حالا که خوب فکر می‌کنیم به نظرمان بوته‌ی خار معروف بیابانی هم می‌توانستیم باشیم. همان که توی فیلم‌ها از این‌طرف صحنه به آن ظرف قل می‌خورد.

اگر هر کدام از این‌ها بودیم حتماً یک اسم متناسب با خودمان داشتیم. مثلاً جای کاکتوس اسم‌مان می‌شد «سبز نمیر» یا اگر خوراکی بودیم عوض ساقه طلایی می‌شدیم  ساقه آهنی!

البته ما که جای کارشناس‌های خبره‌ی فرهنگستان نیستیم. جای مسئولان نخبه هم نیستیم. ما جای هیچ خوراکی و شیء و گیاهی هم نیستیم. ما فقط جای خودمان هستیم. آدم‌هایی که برای بقا مدام کیسه‌هایی را از بالن زندگی به بیرون پرت می‌کنیم.

مسئولیت ما فقط همین است. باید بتوانیم کیسه‌ها را درست‌وحسابی و به‌موقع پایین بیندازیم. باید بتوانیم طوری بالن را مدیریت کنیم که هم سبک باشد و هم خیلی خالی نشود. خوبیت ندارد بالن‌مان آن‌قدر خالی شود که در آسمان اوج بگیریم!

عصر اقتصاد