وعده میدهم، پس هستم

راضیه حسینی
«وعده ۴ میلیون مسکن به ۳۴ هزار واحد رسید»
همین هم در نوع خودش رکورد محسوب میشود. ما منتظر بودیم وعدۀ چهار میلیون مسکن به خاطرهها سپرده شود و دیگر کسی سراغش را نگیرد.
در واقع اشتباه مسئولان بود که همین مقدار را ساختند. حالا همه مقایسه میکنند و میگویند چقدر کم! درصورتیکه اگر مثل برخی همکارانشان طوری وعده دهند که نهتنها انجام نشود، بلکه خودشان هم یادشان برود اصلاً چنین قولی دادهاند، دیگر کسی پیگیر نخواهد شد.
اگر هم بر حسب اتفاق آدم بیکاری یادش ماند و برایش سؤال شد، با یک «تکذیب میکنم» سروته قضیه را هم میآوردند و همه چیز ختم به خیر میشد.
البته در چند سال اخیر مسئولان از پوستۀ خشک گفتگوی رسمی خارج شده و اتفاقاً خیلی جذاب به این دست سؤالها پاسخ میدهند. مثلاً گاهی یکمشت نخود کشمش از جیبشان در میآورند، برای تلطیف فضا، میل میکنند تا جو، خودمانی شود. گاهی هم تلاش میکنند تا فضا را شاد کنند و فقط میخندند و میروند! در برخی مواقع هم متعجبانه طوری به سؤالکننده نگاه میکنند و متوجه نمیشوند که چه میگوید انگار کنفرانس خارجی است، مترجمی در کار نیست و آنها مجبورند علاوه بر فهم سؤال، جواب آن را هم به انگلیسی بدهند!
بعد از دقایقی تعجب! وارد فاز نگاه عاقل اندر سفیه میشوند و با تکاندادن سر به نشانۀ تأسف، مکان را ترک میکنند.
راههای انجامندادن وعده در کشور ما بسیار است. حتی گاهی دیده شده است که مسئولی وعدهای داده، انجام نشده، دوباره آمده و همان قول را داده است؛ حتی گاهی پیش میآید قول از یک مسئول به مسئول دیگر منتقل شود، ولی هرگز انجام نپذیرد. این هم در نوع خود شگفتی جذابی است. معمولاً دستاوردها از دولتی به دولت بعد منتقل میشوند، در مملکت ما وعدههای روی هوا معلق مانده، به دولت بعد ارث میرسد.
البته میدانید که وعده باد هواست، اصلاً چه کسی داده و چه کسی دیده که انجام شود؟ بنابراین استدلال، هیچ دولتی هرگز نگران وعدههای انجامنشدهٔ گذشتگان نیست، چون میداند خودش هم قرار نیست انجام دهد و میماند برای بعدیها!
در واقع وعده، یکجور پرستیژ است برای مسئولان. باید باشد، مثل آب است برای ماهی. اصلاً مسئولی که وعده ندهد مسئول نیست. آنها معتقدند «وعده میدهم، پس هستم!»