امنیت ما از جانمان هم واجبتر است (طنز)
راضیه حسینی
رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور: «چرا به مردم حقایق را نمی گویید؟ بالای ۳۰ هزار واحد شبیه پلاسکو در تهران داریم.»
معاون معماری و شهرسازی شهرداری تهران: «بهخاطر امنیت ملی نمی توانیم ساختمان های ناایمن پایتخت را اعلام کنیم.»
فقط و فقط به خاطر امنیت خودمان درباره امنیت خودمان صحبت نمیکنند.
تصور کنید اگر مسئولان تصمیم بگیرند از این به بعد امنیت ما را مورد توجه قرار ندهند و همه چیز را اعلام کنند، چه میشود؟
ساکنان بالای سیهزار واحد شبیه پلاسکو، هر روز را با نگرانی شروع میکنند و همیشه منتظر یک فاجعه هستند. چه کسی مسئولیت روح و روان تخریبشده مردم تهران را برعهده خواهد گرفت؟
ولی وقتی امنیت مردم در سرلوحه کارها قرار بگیرد، همگی، صبح را با لبخندی سرشار از امید و شادمانی شروع میکنند، وقتی گوینده رادیو از فرط انرژی فریاد میزند «ایرانی سلام، صبح بهخیر.» جواب او را چنان بلند و رسا میدهند که دو سه تا از آجرهای خانه میافتد توی کوچه، ولی شکر خدا به خیر میگذرد.
شب هم با آرامش سر بر بالش میگذارند؛ یا فردا را میبینند و سلامی دوباره به صبح میدهند، یا زبانمان لال، زلزلهای، توفانی، آتشی میرسد و به دیدار حق میشتابند.
از قدیم هم گفتهاند، مرگ حق است، ربطی به بافت فرسوده و خطر ریزش ساختمانها ندارد؛ توی پنتهاوس زعفرانیه هم که باشی ممکن است سراغت بیاید.
حالا شاید هفتاد، هشتاد سال دیگر، ولی بالاخره میآید.
علت مرگ هم ممکن است به خاطر کهولت سن باشد، نه ریزش ساختمان فرسوده، ولی بالاخره میآید.
تازهدرگذشته بالای شهری هم ممکن است در آرامگاهی خانوادگی و لاکچری به خوابی ابدی فرو رود، نه سه طبقه زیر همکف قبری در گورستانی دور از شهر که احتمالاً برای امنیت مردگان اعلام نکردهاند روی گسل فعال قرار دارد، و ممکن است کلاً بر اثر رانش زمین محو و نابود شود.