اکوسیستم در کما!
عبداله لطفی؛ مدرس دانشگاه
از فعالیت صنفی در اکوسیستم استارتآپی، کورسویی بیش نمانده؛ از انجمن کسب و کارهای اینترنتی، انجمن ویسی، انجمن فین تک، نظام صنفی رایانه ای و دیگر نهادها و تشکل ها گاه و بیگاهی صدایی ضعیف در می آید، سه سال است اتحادیه کسب و کارهای مجازی در تعلیق و عملاَ تعطیل است، از آن شور و حال، استارتاپ و یکندها و سرمایه گذاری در تیم ها و طرح ها خبری نیست؛ مهاجرت نیروها و کارفرمایان افزایش چشمگیری یافته، فعالیت مدنی و رسانه ای نیز نزدیک به صفر است، اعضاء و فعالان اکوسیستم استارتاپی هم که نیاز به توصیف ندارند؛ بی حال، بی رمق، ناامید و نالان! حتی در دوران انتخابات که معمولاَ تحرک و نشاطی هرچند نسبی درجامعه ایجاد می شود، اما در اکوسیستم و اعضای آن، تحرکی دیده نشد؛ حتی حوصله غر زدن و نقد هم انگار نداشتند! البته در این حوزه خاص، نباید نقش رویکرد اشتباه همیشگی و عملکرد ضعیف ستادها-به خصوص ستاد دکتر پزشکیان که انتظار بیشتری از آن میرفت – را نادیده گرفت.
خلاصه که؛ می شود گفت اکوسیستم در کماست؛ کم جان است؛ سطح هوشیاری اش بسیار پایین است؛ تحرکی ندارد؛ لذا عمل و عملکرد و خروجی چندانی هم ندارد…اما می تواند و باید جان بگیرد!
چرا چنین شد؟
قبل از اینکه به “چه باید کرد” بپردازیم باید دید چرا چنین شد؟
به اختصار؛ تحریمها و خودتحریمی و رفتار دولت و ناامیدی فعالان، عواملی است که وضعیت امروز اکوسیستم را ایجاد کرد. از سال ۹۷ و پس از خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمها و به تبع آن، تشدید محدودیتها برای ارتباط و تعامل با جهان، وضعیت اکوسیستم که در اوان شکوفایی و رشد خود بود رو به افول نهاد و همزمان با آن، سیاست های اقتصادی دولت، کم توجهی و برنامه های نادرست، سخت تر شدن فضای کسب و کار را به دنبال داشت.
علاوه بر این، محدودیت های تکنولوژیکی نیز-به خصوص تشدید فیلترینگ اینترنت- به نوعی خودتحریمی خودساخته بود که اگرچه هدف آن، کسب و کارها نبود، اما بیشترین آسیب ها را کسب وکارهای نوپا و ارزش آفرینی دریافت کردند که قرار بود پیشران اقتصاد دیجیتال باشند و آینده اقتصاد غیرنفتی کشور را بسازند.
نگاه و رویکرد امنیتی به اکوسیستم، تلاش دولت برای بدست آوردن سهم غالب و تسلط بر اکوسیستم به همراه پول پاشی، تسهیلات و اعتبارات و سرمایه گذاری های رانتی و بدون ضابطه، در کنار پررنگ تر شدن نقش دولت و دولتی ها در تلاش برای اداره شرکت ها به سبک نامرضیه بنگاه داری دولتی و نه شیوه مرضیه و صحیح حاکمیت شرکتی، دیگر عواملی هستند که اکوسیستم را به این روز انداخت.
نا امیدی فعالان اکوسیستم نیز، اگرچه معلول دیگر عوامل است، اما خود عاملی شد در ایجاد وضعیت به اغماء رفتن اکوسیستم و استمرار آن.
البته از رفتارهای هیجانی، غلوّ، خودبرتربینی، رانت جویی و جذب سرمایه بیش از ظرفیت شخصی و شرکتی، نظارت ناپذیری حداقلی، حباب سازی و سفته بازی برخی شرکتها نیز باید نام برد که آنها نیز بی تقصیر در ایجاد این وضعیت نیستند.
در این میان فقط بخش دولتی و دولتی های اکوسیستم، ظاهراَ مشغول کار و فعالیت و سرمایه گذاری و تا حدودی هم پولپاشی اند! و به نظر میرسد خوشحالند؛ هر چند خروجی چندانی مشاهده نشود.
بخش حاکمیتی اکوسیستم هم به عنوان فرزند ناتنی دولت و کم اولویتترین بخش کابینه، در حال تغییر و تحولات و استقرار و در واقع: انتصاب بازی هستند؛ اگرچه معلوم نیست با آن خوشحالی بخش دولتی اکوسیستم و دولتی های اکوسیستم و با این به ظاهر انگیزه و تلاشی که در بخش حاکمیتی دیده میشود، چرا خروجی نمیبینیم؟!
چه باید کرد؟
این توصیف وضعیت بود، بنا نیست با دستاویز قرار دادن آن، دولت را بزنیم یا خودزنی کنیم! باید راهکار داد، و راهکار هست و سخت نیست؛ مثل هر مسئله علمی یا غیرعلمی، طبیعی است که راهکار در عوامل ایجادکننده آن نهفته باشد، در این مسأله نیز چنین است:
نگاه، رویکرد و رفتار دولت باید تغییر کند؛ دولت باید فکر اداره اکوسیستم به سبک بنگاه های دولتی را کنار بگذارد؛ اصلا دولت را چه به اداره و تسلط؟ حداقل یک بخش کوچک را بگذارد تماَماَ خود مردم اداره کنند؛ مگر نتیجه شیوه اداره دولتی بنگاه ها پیش چشم همگان نیست؟ دولت می تواند کمک و حمایت را در قالب اعطای وام به سرمایه گذاران و توسعه زیرساختها و بسترها مانند ایجاد فضاهای کاری رایگان یا اقتصادی، با استفاده از هزاران ملک بلااستفاده و زاید خود، ببیند.
اجازه بدهید این تنها بخش واقعی اقتصاد، ارگانیک رشد کند و سهم و اثرگذاری خودش را داشته باشد، استارتاپها تنها بنگاه هایی هستند که بدون حمایت رانتی دولت میتوانند رشد زیادی داشته باشند و اقتصاد دانش بنیان، تنها امید اقتصاد بیمار ما برای نجات و پیشرفت و توسعه کشور است.
دولت باید این مهم را درک کند که یک اقتصاد دانش بنیان بالغ، کمترین آسیب پذیری را از عوامل بیرونی مانند جنگ و تحریم دارد و بیشترین ارزش آفرینی با کمترین مصرف منابع طبیعی و حداقل آثار زیست محیطی را دارد؛ فقط بخش گردشگری سلامت ما میتواند دو برابر نفت، درآمد و به اندازه کل صنعت نفت ارزش آفرینی کند.
انفعال و ناامیدی بازیگران اکوسیستم نیز عاملی که میتواند تغییر کند و با وجود همه مسائل و مشکلات و اینکه عامل ایجاد این وضعیت، خود آنها نیستند و سیاستهای نادرست دولتی است، اما نمیتوان بدون فعالیت و تلاش جمعی، به انتظار تغییر رفتار دولت نشست؛ همدلی و هماهنگی و اتحاد صنفی، آفریننده خرد جمعی و نیروی عظیم برای تامین منافع جمعی اکوسیستم است که امید است دولت نیز با درک حساسیت شرایط و اهمیت اکوسیستم، راهکارهایی را که همه می دانیم و نه هزینهای دارند و نه چالشی، هرچه سریعتر عملیاتی کند؛ در واقع دولت خیلی هم نمی خواهد کاری کند و زحمتی بکشد؛ همین که کاری نکند و زحمتی نیفزاید کافی است!