رامین میهمان پرست
واحد پول تایلند بات است و هر یک دلار، ۲۵ بات بود. ۱۰ سال بودکه نرخ بات تغییر نکرده بود (۱۹۸۷-۱۹۹۷ میلادی) و اگر تورم میشد و ارزش پولشان پایین میآمد (مثلاً اگه یک دلار ۲۶ بات میشد) ممکن بود دولت ساقط شود.
مردم تظاهرات کرده و دولت را برای تورم بازخواست میکردند. بحران مالی و اقتصادی در سال ۱۹۹۷ در شرق آسیا اتفاق افتاد که از تایلند شروع شد. بحران اقتصادی معروف که کل شرق آسیا را گرفت و بعد به جاهای دیگر و اروپا سرایت کرد، آثار منفی بسیاری در اقتصاد داشت. این بحران از آنجا نشأت گرفت که در تایلند افراد زیادی در مسکن و ساختمان سرمایهگذاری کرده بودند.
برای ساختوساز از وام استفاده کرده بودند و بعد از مدتی که بازار مناسبی وجود نداشت و این سرمایهگذاری بیش از حد اشباع شده بود و املاک چندان به فروش نمیرفت و سررسید وامها هم شده بود و نمیتوانستند وامهای خود را پرداخت کنند بحران اقتصادی شکل گرفت.
زمانی که بحران اقتصادی به وجود آمد، جورج سوروس معروف که یهودی و آمریکایی بود و با سرمایهگذاری در کشورهای مختلف روی اقتصاد آنها تأثیر میگذاشت، در زمان بحران سرمایه خود را از تایلند خارج کرد و باعث شد که بحران تشدید شود و در عرض ۶ ماه هر یک دلار از ۲۵ بات به ۵۶ بات رسید.
زمانی که ارزش پول تایلند به شدت کاهش یافت، تصورم این بود که تایلندیها قیمت اجناس را افزایش میدهند مثلاً جنسی که قیمت آن ۱۰۰ بات بود به قیمت ۱۴۰ بات افزایش یابد تا کمی از خسارت خودشان را جبران کنند. ولی نه تنها اجناس را گران نکرده بودند بلکه آنها را با چند درصد تخفیف میفروختند!
از این اتفاق خیلی تعجب کردم و پیش آقای دکتر سوپاچای، معاون نخستوزیر رفتم و گفتم: من این بار به عنوان اینکه شما وزیرید به دیدنتان نیامدم.
گفتند: پس این دیدار برای چیست؟
چون با هم خیلی صمیمی بودیم، گفتم: از شما به عنوان استاد اقتصاد سؤالی دارم. دلیل این کاری که کردید چیست؟ ارزش پولتان پایین آمده طبیعی است که تورم ایجاد شود و برای اینکه جلوی خسارت را بگیرید اجناس خود را گران کنید ولی نهتنها گران نکردید، حراج هم زدید.
در پاسخ گفتند: آقای سفیر! برای تولیدکنندگان ما فرصت بینظیری به وجود آمده تا قیمت تمامشده کالاهایمان برای رقابت با رقبای خاری کاهش پیدا کند.
وقتی اجناسشان در بازار به ارز خارجی ارزانتر میشد، در رقابت همه اجناس تایلندی را میبردند و این تصمیم باعث شد که در اوج بحران اقتصادی تراز تجاریشان ۱۳ میلیارد دلار مثبت شد؛ یعنی صادرات بر واردات غلبه کرد.
درسی که از این مسئله میتوان گرفت، این است که وقتی ارزش پولمان پایین میآید، درست است خسارت دیدهایم و باید آسیبشناسی شود، ولی باید این اتفاق را از تهدید به فرصت تبدیل کنیم. چون بهترین زمان برای افزایش تولید و صادرات است؛ زیرا قیمت تمامشده پایین است و میتوانیم با رقبای خارجی رقابت کنیم.
در بحث یارانهها نیز درس بزرگی از دکتر سوپاچای یاد گرفتم. هیأتی از ایران برای خرید کالای اساسی به تایلند آمده بودند. این هیأت ۷ نفره نمایندگان ارگانهای مختلفی از وزارت بازرگانی، وزارت خارجه، بانک مرکزی، مجلس و سازمانها و ارگانهای مختلف بودند که بر بخشهای مختلف باید نظارت داشته باشند. در آن زمان، میخواستیم ۳۰۰ هزار تن برنج از تایلندیها بخریم، به استقبال هیأت ایران رفتم. خریدی که داشتیم انجام میدادیم برای ما مهم بود به خاطر این که در یک مقطع سیاسی حساس بود و اگر این خرید را انجام میدادیم، تایلندیها نیز از بحران نجات پیدا میکردند.
چون کشاورزن ضعیف شده بودند و اعتصابهای کشاورزان به پایتخت هم کشیده بود و دولت ناچار بود برنج کشاورزان را به مشتریان خارجی بفروشد تا بحران را کنترل کنند. چون مسائل سیاسی نقش مهمی داشتند. خودم در این مذاکره شرکت کردم، هیأت ایرانی برایش جالب بود که خود سفیر در مذاکره حضور دارد. چون سفیر بودم رئیس هیات محسوب میشدم.
طرف تایلندی وقتی دید که خودم برای مذاکره آمادهام، آقای دکتر سوپاچای که معاون نخستوزیر بودند به عنوان رئیس هیأت تایلندی روبهروی من نشستند. جالب بود با این که ایشان معاون نخستوزیر بودند برای اینکه کشاورزان از بحران خارج شوند و برنج آنها به فروش برسد شخصا مذاکرات را به عهده گرفتند.
بحث بر سر قیمت بود. من از هیأت خودمان سؤال کردم که شما برنج را با چه قیمتی بخرید مناسب است؟ گفتند: اگر بتوانیم تنی ۲۶۵ دلار بخریم خیلی خوب است. به طرف تایلندی گفتم: اگر بخواهیم برنجتان را بخریم، شما به چه قیمتی میفروشید؟ گفتند: ۳۳۰ تا ۳۴۰ دلار. فاصله زیاد بود و از آنجا چانهزنیها شروع شد. ما از ۲۳۰، ۲۴۰ دلار شروع کردیم ولی آنها از ۳۳۰، ۳۴۰ دلار شروع کرده بوند تا به هم نزدیک شویم. بالاخره توانستیم با قیمت بسیار مناسب خرید کنیم.
نکته جالب این بود که آقای سوپاچای خودشان وارد مذاکره شدندو مجبور شدند به ما ارزانتر از بازار جهانی بفروشند برای اینکه بحران را حل کنند. برنج تایلندی را به ما ارزان فروختند ولی از کشاورزان خودشان گران خریدند برای اینکه کشاورز ضرر نکند و بحران را حل کنند و کشاورزان هم بتوانند به کشاورزی ادامه بدهند، دولت تایلند اینجا سوبسید داد. در حقیقت، سوبسیدی که دولت تایلند داد در جهت حمایت از کشاورز خودش، صادرات و رونق تولید بود.
حالا بعضی وقتها ما در کشور خودمان برعکس عمل میکنیم. ما به گندمکارهایمان میگوییم که گندم تولید کنید خودکفا شویم، گندم را تولید میکنند بعد قیمتی که میخواهیم بخریم ارزانتر از قیمت جهانی است.
پولش را هم بهموقع پرداخت نمیکنیم. کشاورز میبیند که اگر بخواهد گندمش را به دولت بفروشد، برای خوراک گاو و گوسفند خودش، باید گرانتر بخرد؛ بنابراین ترجیح میدهد به دولت گندم نفروشد و به جای خوراک دام به گاو و گوسفندش بدهد، یا این که قاچاق میشود چون در آن طرف مرز گرانتر میخرند. بعد دولت مجبور میشود خودش وارد کند.
دولت باید سوبسید را صحیح به کشاورز بدهد که کشاورز سود کند و به کشاورزیاش ادامه بدهد و تازه بقیه هم تشویق شوند و به دنبال این کار بروند و از طریق افزایش تولید، صادراتمان افزایش پیدا کند. یعنی دولت سوبسید خودش را در جهت حمایت تولید و صادرات بدهد.
برگرفته از کتاب خاطرات یک سفیر
شرکت چاپ و نشر بازرگانی