وقتی سگها فراگ بپوشند (طنز)
راضیه حسینی
«یکی از فروشگاههای اینترنتی فروش طلا، در تصویری که از نمونه کارهایش منتشر کرده بود تصویر یک قلاده سگ با وزن ۳۱۰ گرم به قیمت ۵۰۰ میلیون تومان را منتشر کرد که بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت.»
قضیه دارد خیلی جدی میشود. موضوع دیگر گفتن «پسرم، دخترم» و «وای مامان فدای اون پشم دمت، بابا قربون اون دهن گشادت» به حیوانات خانگی نیست. ارزش و جایگاهشان طوری شده میترسیم چندوقت دیگر مجبور شویم از واژههای «سرورم و سلطان» استفاده کنیم.
مثلاً به محض اینکه وارد خانه شدیم، در ابتدا خدمت جناب سلطان برسیم. تعظیمی شایسته انجام دهیم. بر دستها، یعنی همان پنجولهای مبارک بوسه بزنیم. بعد برویم یک گوشه کپه مرگمان را بگذاریم. جایی که مزاحم استراحت بزرگوار نشویم.
مراقب باشیم یک وقت کدورت خاطری پیدا نکند. اگر به هر دلیلی جانور مورد نظر عصبانی شد و پاچهمان را گرفت، باید خسارت فشار وارد شده به دندانهای لمینتشده او را بدهیم.
همچنین خسارت آسیب روحی که بر اثر گاز گرفتن به سلطان وارد شد. این هزینهها آنقدر زیاد میشود که با فروش جفت کلیههایمان هم از پس پرداختش برنمیآییم.
البته خیلی نگران نباشید این اتفاق تقریباً شدنی نیست. اصلاً سگی که سیصد، چهارصد گرم قلاده به گردنش آویزان است، یک لباس اندامی هم پوشیده چطور میتواند به سمت شما خیز بردارد؟ نهایتاً شاید یکی دو تا پارس کند، که آن هم چیز مهمی نیست. با چند تا غلط کردم از جانب شما، حل میشود.
خدا کند اوضاع از این بدتر نشود. خداکند روزی نرسد که گربههای پرشین با لباس شب در مجالس مهمانی بنشینند، سگها کت فراگ بپوشند و جامهای آبآلبالو را در دست بگیرند. طوطیها روی استیج آواز بخوانند و ما، مشغول پذیرایی از مهمانان بزرگوار باشیم.
خدا کند روزی نرسد که خانههای بزرگ سهمالارث گربهها و سگها شوند. مأمورهای آب و برق مجبور شوند برای دیدن کنتور، با یک حیوان زباننفهم سر و کله بزنند. روزی شهر دست حیوانات خانگی نیفتد و ما چشم باز کنیم و ببینیم شدهایم راننده، نظافتچی، آشپز و در کل یک خدمتکار حرف گوشکن.
نه اصلا نگران نباشید. هنوز خیلی با آن زمان فاصله داریم. این که مجبوریم خروجی روده بزرگ جیگر مامانی را از روی فرش جمع کنیم، برای کوتاه کردن ناخن، پشم، انجام ماساژ مخصوص، سشوار و … مدام به مراکز مخصوص و مجهز ببریم و بیاریمشان هیچ ربطی به چیزی که گفتیم ندارد. اینها همه زاییده تخیلات ذهن بیمار نویسنده است.