راضیه حسینی
اعلام این کد یعنی یک فرد دچار ایست ضربان قلب یا ایست تنفسی شده است و نیاز به احیا قلبی ریوی CPR دارد و با اعلام این کد تمام متخصصان دور هم جمع میشوند، تا بیمار را احیا کنند. حالوروز صنعت در کشور ما نیز دستکمی از حال و روز بیمارهای وخیم نیازمند کد ۹۹ ندارد.
با اعلام کد ۹۹ جمعیت زیادی بالای سر صنعت حاضر میشوند. ابتدا هر کدام نظر خودشان را میدهند. کد در حال فریاد زدن است، ولی کسی توجهی نمیکند. متخصصان با هم به اختلافنظر میرسند. یکی میگوید «باید همینالان جراحی اقتصادی شود» و دیگری میگوید: «اجازه دهید فعلاً از مرگ نجاتش دهیم بعد.» کد کبود میشود، یکی از متخصصان بهجای اینکه بیمار را احیا کند با دمپایی بر سر کد میزند و او را خاموش میکند. حالا متخصصان میتوانند با آرامش و بدون صدای مزاحم به همفکری بپردازند.
همگی چاقو به دست بالای سر صنعت بیچاره ایستادهاند و هیچکدام اقدامی نمیکنند. یکی میگوید: «اگر همین شکلی بماند چه میشود؟ شاید تا دولت بعد نمیرد.» همگی سری به نشانۀ تأیید تکان میدهند و تصمیم میگیرند هیچ کاری نکنند.
ولی دقیقاً در همین لحظه، یکی در نزده و با لگد وارد میشود و بهصورت کاملاً خودجوش چاقو را تا دسته در شکم صنعت فرومیکند! همگی متعجب به صاحب دست و چاقو نگاه میکنند و بعد که تعجبشان تمام شد برای جسارت و قدرت مدیریت بحران، برایش دست میزنند و جیغ و هورا میکشند. فرد قهرمان به دور و بر نگاه میکند و میگوید: «من تا همینجا بلد بودم. دیگه باقی با شما.»
صنعت در حال جاندادن است و متخصصان به همدیگر نگاه میکنند. هیچکدام جرئت نمیکنند به شکم پاره و امعاء و احشاء بیرونآمده نگاه کنند. ناگهان صدایی اعلام میکند «پایان دولت» و همگی به هم خسته نباشید میگویند. دستکشها را در میآورند. لباسها را عوض میکنند و لبخندزنان از اتاق عمل بیرون میروند.
دولت بعدی از راه میرسد. متخصصان دستکشها را دست میکنند، وارد اتاق میشوند. کد ۹۹ را فعال میکنند و بالای سر صنعت حاضر میشوند. باز همان داستان تکراری. متخصصان به اجماع نمیرسند. کد کبود و بعد ساکت میشود. دوباره چاقویی دیگر و جراحی اقتصادی دیگر.
سالهاست صنعت در اتاق عمل منتظر یک نفر است که بدون چاقو وارد شود. کسی که نخ بخیه همراه داشته باشد و بعد از دوختودوز، چند تا شوک اساسی به او وارد کند.
کار صنعت از کد ۹۹ گذشته است. مدتهاست خطای ۴۰۴ میدهد.