کرونا غیرقابل پیشبینی است یا ما؟
راضیه حسینی
سیما لاری، سخنگوی وزارت بهداشت: رفتار ویروس کرونا قابل پیشبینی نیست و هر لحظه میتواند سیستمهای بهداشت و درمان دنیا را غافلگیر کند.
کرونا: تو این مدت هر چی انگ بود به ما زدید: غیر قابل پیشبینی، وحشی، مهاجم و… جدی جدی فکر میکنید رفتار خودتان خیلی قابل پیشبینی است؟
میگفتند بشر خیلی اعتماد به نفس کاذب دارد، ما جماعت ویروس و باکتری باورمان نمیشد.
اجازه بدهید چند تا مثال بزنم بعدش بگویید کداممان غیرقابل پیشبینیتر هستیم.
ابتدا از مردم شروع میکنم.
چند وقت پیش، بعد از تعطیلی و قرنطینه شهرها، ملت طوری سرازیر شدند به سمت شمال کشور که توازن جمعیتی به هم خورد و نقشه کشورتان برای چند روزی یکوری شد. انگار ما فقط توی شمال اضافی بودیم و باقی همه حق داشتند بروند.
بعد که افتادیم به جانشان، به ما و خانوادهمان ناسزا گفتند.
حالا مسئولان محترم.
مشاغل را تعطیل کردید و مدام گفتید نگران نباشید ما به فکر شما هستیم. بالاخره یک روزی به دادتان میرسیم. فعلاً کمی گرسنگی و بیپولی بکشید تا ببینیم چه میشود. اینقدر معطل کردید تا باز فحشش را ما خوردیم.
بی.آر.تی و مترو را با هم بستید مشاغل را باز کردید.
مترو را باز کردید مشاغل را تعطیل.
راهها را بستید، هتلها را باز کردید. راهها را بازکردید هتلها را تعطیل.
منع تردد بین شهری و شبانه داخل شهری گذاشتید، بعد برای آنهایی که بهخاطر شغلشان مجبور به تردد بودند برگه صادر کردید. ملت پشت فرمانداریها صف کشیدند و باز ازدحام ایجاد کردید.
خداوکیلی خودتان میدانید، دارید چه میکنید؟
حالا اینها همه به کنار. مقصر آلودگی هوا هم ما هستیم؟ نکند قابلیت تولید مازوت داریم و خودمان خبر نداشتیم.
هوا را عینهو دود اگزوز بعضی از ماشینهای مسافران به شمال سیاه کردید (ببخشید نصف مثالهایم از مسافران شمال است. آخر جای شما خالی در آن دوران خیلی به ما خوش گذشت. واقعاً یادش بهخیر. اینجاست که شاعر میفرماید: خاطرات شمال محاله یادم بره…) بعد میگویید این ویروس فلانفلانشده توی آلودگی هوا ماندگارتر است. خب این هم تقصیر ماست؟
جان ما، راستش را بگویید. ما غیرقابل پیشبینیتر هستیم یا شما؟
باور کنید اگر بگویید ما، همین الان میروم یک واکسن پیدا میکنم خودم را از بین میبرم.
اجازه بدهید سرآخر، مثالهایم را با یکی از مردم تمام کنم که یکوقت به مسئولین برنخورد.
این بنده خدا را ببینید که راحت نشسته توی قهوهخانه و پنج دقیقه است که دستش را در قندان میچرخاند و معلوم نیست دنبال چه میگردد. بالاخره قند را پیدا کرد، ولی گویا از دستش افتاد روی زمین.
قانون پنج ثانیه را رعایت میکند، صبر میکند تا میکروب در عرض این چند ثانیه خود بهخود از بین برود، و بعد هم یک فوت جادویی و تمام، رفت توی دهان.
بیایید، بیایید نزدیکتر، این ویروسها را ببینید که همگی دهانشان چسبیده به زمین قهوهخانه، طوری غافلگیر شدهاند که تا چند روز به حالت طببیعی برنمیگردند.
من دیگر حرفی ندارم.