راضیه حسینی
بیخوابی گسترده و شایع با کاهش بهرهوری حدود سه درصد از تولید ناخالص داخلی برای ژاپن هزینه دارد.»
این ژاپنیها هم واقعاً شورش را درآوردهاند. از بس خودشان را درگیر آمار و ارقام کردهاند، خواب و خوراکشان مختل شده است. کاش کمی از مسئولان ما یاد میگرفتند و اینقدر در بند درصدها نبودند. مدام چرتکه نمیانداختند که امروز با دیروز چه فرقی کردهاند.
مسئولان ما یک بار اعلام میکنند قطار پیشرفت در حرکت است و تمام. دیگر کاری ندارند دارد به کدام طرف میرود، اصلاً میرود یا برمیگردد، از ریل خارج شده یا نه؟ افتاده است توی دره یا هنوز سالم است و…
با وجود چنین مسئولانی، مردم ایران در حالی شب سر روی بالش میگذارند که نمیدانند باید نگران نداشتن کدام مورد باشند؟ خوراک، پوشاک، مسکن، هوای سالم و… پس تصمیم میگیرند آسوده بخوابند.
در واقع ما مصداق بارز این بیت هستیم: «آسوده خودم که خر ندارم، از کاه و جو اش خبر ندارم» واقعاً در نداشتن آرامشی هست که در داشتن به هیچ وجه وجود ندارد.
برای همین است که مسئولان شبانهروز تلاش میکنند ما نداشته باشیم، تا وضع و اوضاعمان مثل ژاپنیها نشود و مدام نگران کاهش تولید ناخالص نباشیم. از نگرانی بیخواب نشویم و راحت زندگی کنیم. مسئولان ما تا جان در بدن دارند تلاش میکنند ما هیچوقت طعم داشتن را نچشیم.
به موازات اینکه ما مردم، بدون خَرِمان راحت سر بر بالش میگذاریم، افراد دیگری هم هستند که مثل ما، و حتی قبلتر از ما به خواب ناز فرو میروند. آنها هم از نوعی نداشتن لذت میبرند. این افراد در عین دارندگی، دچار فقدان یک چیز هستند و آن، مغز است.
همین باعث میشود بعد از پایان روزی که نصف یک مملکت را به فنا دادهند، مثل یک بچه راحت و بیدغدغه به خواب بروند و صدای خرو پفشان تا آسمان هفتم برسد. فرشتهها بیدار شوند و با تعجب از پروردگار بپرسند: «بار الها مگه این همونی نیست که امروز کلی آدم رو بیچاره کرد؟»
بعد از تأیید پروردگار، فرشتگان بگویند:« چرا این قدر احت خوابیده؟ احساس گناه نداره؟»
پروردگار بگوید: «گویا هنگام پخش عقل و وجدان، خواب مانده بود.»
مخلص کلام اینکه همهی نداشتنها مثل هم نیستند. نداشتن بعضی چیزها برای برخی آدمها نعمت است و برای باقی عذاب.