آسوده خودم که خر ندارم (طنز)
راضیه حسینی
«در بازار امروز خودرو پراید SE ۱۵۱ مدل ۱۴۰۰ و پراید ۱۵۱ پلاس ۹۹ به ترتیب ۱۷۳ و ۱۷۵ میلیون تومان قیمتگذاری شده است.»
بالاخره باید یک فرقی بین قیمت کارخانه و بازار باشد یا نه؟ نکند انتظار دارید قیمتها یکی شود؟ اصلاً اگر این گرانی نباشد کسی متوجه ارزانی پراید کارخانهای خواهد شد؟ کسی متوجه تلاشهای آقای رئیسجمهوری برای بالا نرفتن قیمت خودروهای داخلی میشود؟ اگر قیمت بازار، بالا نباشد مردم فکر میکنند آقای رئیسی کار خاصی نکرده و پراید باز هم گران است. اما حالا کاملاً درک میکنند که خودروی کارخانهای چه نعمتی است و حیف که خیلیها دستشان به این جواهر نمیرسد.
اما ناامید نشوید. رسیدن به پراید کارخانهای هرچند سخت است، غیرممکن نیست. برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کرد. علیالحساب بهترین تلاشی که میتوان انجام داد فرزندآوری است. اگر بتوانید بالای دو فرزند در رزومه خانوادگی خود داشته باشید شانستان زده و یکضرب موفق به ثبتنام یک خودروی ارزان، باکیفیت و استانداردهای جهانی میشوید. جز این باید به بخت و اقبال خود متوسل شوید که به نظرمان خیلی رویش حساب نکنید. شما اگر اقبال داشتید، وضعتان این نبود؛ الان فرزند رئیس و وزیر میشدید و اصلاً با خودروهای داخلی کار نداشتید.
البته آرزو در هیچ صورت و بر هیچکسی عیب نیست. میتوانید برای رسیدن به آرزویتان تا جایی که میتوانید تلاش کنید. فقط حواستان باشد که این آرزو، متحرک است و یکجا نمیماند تا شما به آن برسید. مثلاً وقتی حساب میکنید که تا بیست سال دیگر اگر چیزی نپوشید و نخورید، میتوانید یک پراید کارخانهای بخرید، باید حساب حرکت قیمتی را هم بکنید، که اگر با همین سرعت پیش برود،… اصلاً ولش کنید.
دوچرخه چطور است؟ هم هوا را آلوده نمیکند و هم مجبور نیستید پول بنزین بدهید، اگر هم روزی پمپ بنزینها هک شدند با خیال آسوده از کنار ماشینهایی که پشت صف طولانی منتظر زدن بنزین آزادند میگذرید و برایشان دست تکان میدهید. تازه فقط این نیست؛ بیچارهها باید هزار و یک جور گرفتاری را تحمل کنند. هزینههای تعمیر، تعویض، تصادف، بیمه و… که یک دوچرخه هیچکدام از این مشکلات را ندارد.
دوچرخه، قیمت بازار و کارخانه ندارد. چهارچرخه نیست که آدم را گول بزند. میتواند خارج از شهر هم برود و از پس جاده و خطراتش برآید. همان اول با ظاهرش حالیت میکند که اهل جاده و خطر نیست. دردسر سند، معاینه فنی، جریمه و … را ندارد. یک گوشه حیاط میخواهد و میلهای که به آن قفلش کنی و شب با خیال آسوده سر روی بالش بگذاری. بدون نگرانی از اینکه پراید صد و چند میلیونیات توی کوچه است و نکند دزدیده شود؟ مجبور نیستید شبها خانوادگی کشیک دهید تا مبادا دزدی، فقط با رد شدن از کنارش هر چها در را باز کند.
دوچرخه که داشته باشی صبح راحت از خواب بیدار میشوی و وقتی همسایهات را که با چشمهای پف کرده از بیخوابی به طرف پرایدش میرود، میبینی، با خودت میگویی: «آسوده خودم که خر ندارم/ از کاه و جواش خبر ندارم»