آیا ثروت سریع با یک دوره مهارتی ممکن است

دکتر حسین چناری؛ مشاور کسبوکارهای آموزشی
این مقاله نشان میدهد چرا گفتمان «دانشگاه بیفایده است، از نوجوانی مهارت یاد بگیر و فوراً پول درآور» که از سوی برخی سخنرانان شبهتخصصی ارائه میشود، سادهانگارانه است.
این مقاله با اتکا به دادههای ارائه شده از سوی بانک جهانی، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و دیدبان جهانی کارآفرینی خاطرنشان میکند بازده خصوصی آموزش عالی همچنان بالاست و شکاف درآمدی و اشتغالی به نفع تحصیلکردگان باقی مانده است.
همچنین نرخ شکست کسبوکارهای نوپا بالاست و تعمیم نسخه «همه کارآفرین شوند» خطاست. در پایان، راهکارهایی برای «آشتیِ آموزش دانشگاهی با مهارتورزی و کارآفرینی واقعی» ارائه میشود.
۱- واقعیتهای بازار کار و تحصیل دانشگاهی
طبق گزارش سالانه سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، بازده تحصیل دانشگاهی در میان کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه بهطور متوسط حدود ۳۴۳ هزار دلار برای مردان و ۲۹۲٫۷ هزار دلار برای زنان برآورد شده است.
سازمان همکاری اقتصادی و توسعه همچنین گزارش میدهد که «حقالزحمه» یا برتری درآمدیِ مدرک دانشگاهی نسبت به افراد با تحصیلات کمتر، همچنان بالا است و در بسیاری کشورها کارکنان تماموقتِ دارای تحصیلات عالی نزدیک به دو برابر افراد با تحصیلات پایینتر درآمد دارند.
بانک جهانی تخمین میزند بازده فردیِ با تحصیلات عالی حدود ۱۷٪ در سال است (میانگین جهانی)، و هر سال تحصیل اضافه بهطور میانگین ۱۰٪ افزایش دستمزد ساعتی به همراه دارد.
پس برخلاف شعار «دانشگاه بیفایده است»، شواهد بینالمللی از تداوم مزیت اقتصادی تحصیلات عالی حکایت دارد.
۲- چرا «همه کارآفرین شوند» اشتباه است
تجربه شکست صدها استارتاپ و دلایل پرتکرار این شکستها شامل نبود تناسب محصول–بازار، تمامشدن نقدینگی و ناهماهنگی تیمی یادآور میشوند که بخش بزرگی از کسبوکارها ظرف ده سال دوام نمیآورند و شکست سالهای اولیه رایج است.
مطالعات نشان میدهند، کارآفرینی شغلِ «عمومی» نیست؛ ریسک آن بالاست و بدون زیستبوم حامی (سرمایه، شبکه و مهارت) با پیروزی همراه نخواهد بود.
۳- چرا سخنراننماها روایت ثروت سریع را میفروشند
شعارهای کوتاه و احساسی بهتر از واقعیتهای پیچیده در ذهن مینشیند و نرخ فروش دورههای سخنراننماها را بالا میبرد. همچنین داستانهای استثنایی مانند ارجاع دائمی به چند استثنا (ترکتحصیلهای مشهور سیلیکونولی) باعث خطای استنباطی میشود و واقعیتِ مسئله را میپوشاند.
از سوی دیگر گزارشهای مبتنی بر دادههای مرکز آمار ایران حاکی از آن است که نرخ بیکاریِ فارغالتحصیلان در برخی مقاطع زمانی دو رقمی و بالاتر از متوسط ملی بوده است؛ همچنین تخمینهایی از حجم بالای بیکارانِ دانشگاهدیده ارائه شده است. باید توجه داشت این تصویر، بیش از آنکه بیفایدگیِ تحصیل را نشان دهد، به عدمانطباق آموزش با نیازهای اقتصاد، ضعف رشد اشتغال مولد و سیاستهای بازار کار اشاره میکند.
متاسفانه بیکاریِ فارغالتحصیلان و القای بیفایدگی دانشگاه نیز بازارِ مصرفِ دورههای انگیزشی را پررونق میکند.
در چنین زمینهای، وعده «ثروت سریع با یک دوره مهارتی» جذاب میشود؛ اما مطالعات نشان میدهد کارآفرینیِ موفق نیازمند زیرساخت نهادی و شبکههای حمایتی است، نه صرفاً انگیزش فردی.
راهحل پیشنهادی: آشتیِ دانشگاه، مهارتورزی و کارآفرینی
۱) دانشگاه مهارتمحور: ادغام نظاممندِ کارآموزی، پروژههای صنعتمحور و دورههای مهارت دیجیتال در برنامههای دانشگاهی لازم است. تجربه توسعه آموزشی کشورها نشان میدهد تحصیلات عالی نقش مهمی در اشتغالپذیری افراد دارد وقتی برنامههای درسی به بازار کار متصلاند.
۲) مشاوره شغلی مبتنی بر داده: ارائه نقشه راه بر اساس بازده نسبی رشتهها و نیازهای منطقهای؛ ارزیابی دادههای بازدهی آموزشی برای هدایت انتخابها.
۳) کارآفرینیِ شواهد-مبنا: بهجای انگیزش صرف، آموزش اعتبارسنجی مسئله/ راهحل، آزمون تناسب محصول–بازار و مدیریت نقدینگی.
۴) سیاستهای اصلاحی بازار کار: تسهیل محیط کسبوکار، حمایت از نوآوری شرکتی و اتصال شرکتهای متوسط به دانشگاهها برای رفع شکاف مهارت.
۵) سواد رسانهایِ شغلی: آموزش عمومی برای تشخیص خطاهای شناختی مانند دستیابی به ثروت سریع.
جمعبندی
«دانشگاهستیزیِ شعاری» بیش از آنکه واقعیت بازار کار را توصیف کند، ابزار بازاریابی برای برخی سخنراننماها به شمار میآید. همچنین توصیه عمومیِ «همه کارآفرین شوند» نادقیق و پرخطر است؛ زیرا کارآفرینی شغلِ «عمومی» نیست؛ ریسک آن بالاست و بدون زیستبوم حامی (سرمایه، شبکه، مهارت) با پیروزی همراه نخواهد بود.
دادههای بینالمللی بیانگر این است که تحصیلات دانشگاهی همچنان از نظر اقتصادی ارزشمند است؛ اما برای اثرگذاریِ کامل باید با مهارتورزی و تجربه واقعی تکمیل شود.