اصل مهم صبحگاه بدون آهنگ

راضیه حسینی
کاظمی: «کجای دنیا کار وزیر و آموزشوپرورش ساختوساز مدرسه است؟ بهجای اینکه بخواهم به کیفیت فکر بکنم، ۹۹ درصد وقت من گرفته میشود که بروم جواب بدهم چرا مدارس کانکسی و سنگی داریم.»
شاید فکر کنید اگر کار وزیر این نیست پس چیست؟ اجازه بدهید با خبر بعدی کاملاً موضوع را روشن کنیم.
جناب وزیر فرمودند: «پخش آهنگ در صبحگاه مدارس بههیچوجه موردتأیید ما نیست.»
این میشود کار مهم و حیاتی، که موضوع پیش پا افتادهی ساخت مدارس، جلوی پرداختن به آن را گرفته است. واقعاً تا زمانی که چنین موضوعات مهمی وجود دارند چرا باید وقت جناب وزیر را با سؤالهای بیهودهای مثل چرا مدارس کانکسی و سنگی داریم گرفت؟
چرا داریم؟ خب میتوانیم اصلاً نداشته باشیم که صورتمسئله حل شود. هرچه مدارس سنگی و کانکسی هست را جمع کنید و بیخود وقت جناب وزیر را نگیرید. اگر خیر و نیکوکاری تصمیم گرفت مدرسهای بسازد که چهبهتر و خدا خیرش بدهد، اگر نه، دیگر سراغ آموزشوپرورش نروید.
زمانی بروید که سؤال مهم و درستوحسابی دارید. مثلاً اگر در همسایگی مدرسهای خانه دارید و کلهی سحر صدای پخششدن آهنگ در صبحگاه مدرسه میشنوید میتوانید با سرعت به سمت وزیر بروید! حتماً کاری میکنند از این به بعد دیگر صدای آهنگ، صبح شما را نخراشد و به جایش صدای فریادهای یک دست دانشآموزان، از جلو نظامها و دکلمههای جذاب پشت میکروفن، نوای آرامشبخش صبحتان شود.
دقیقاً مثل بچگیهای خودمان. صبحگاه برایمان آنقدر جذاب بود که حاضر بودیم قبل از رسیدن به مدرسه خودمان را زیر تریلی بیندازیم تا با دلیل موجه، بعد از صبحگاه به مدرسه برسیم، مخصوصاً در هوای سرد و وقتی دماغمان مثل قندیل به یک تلنگر بند بود تا از جا کنده شود.
نمیدانستیم باید روی دماغ یخزدهمان تمرکز کنیم یا دکلمهها و فریادهای یک دست. هنوز ویندوز مغزمان بالا نیامده بود که بفهمیم از جلو نظام را با کدام دست باید انجام دهیم و گاهی حتی آنقدر خاموش بودیم که پایمان را بالا میآوردیم.
معلوم است که در چنین حالتی آهنگ نباید پخش شود. آهنگ آدم را بیدار میکند و زجر صبحگاه را میشورد و میبرد. بچهها فقط در چنین مراسم صبحگاهی است که لایق عنوان دانشآموزی میشوند، نه با نشستن سر کلاسهای درستوحسابی و نه با درستشدن مدارس کانکسی و سنگی!








