اگر یک چراغ جادو داشتم

راضیه حسینی
«سبد معیشت به ۳۸ میلیون تومان رسید»
اگر یک چراغ جادو داشتم و غولی پس از چند صد سال از آن بیرون میآمد چه میشد؟
غول: «زودتر سه تا آرزوت رو بگو حال ندارم.»
من: «میشه یه سبد معیشت بهم بدی؟»
_ «چی هست؟»
+«یه چیزی که باهاش میشه زندگی کرد. با تورم بالا میره، برعکس حقوق کارگر و کارمند که با تورم بیشتر به خاک سیاه میشینه.»
_«مشکلی نیست ارباب. الان آرزوت برآورده میشه.»
چند دقیقۀ بعد یک سبد معیشتی در دستم قرار میگیرد. غول تا میخواهد بگوید آرزوی بعدیات چیست، سبد معیشتی آپدیت میشود و با تورم بالاتر میرود. غول مجبور میشود مدل جدیدترش را جایگزین قبلی کند. تا میخواهد دوباره دهان باز کند، سبد تغییر میکند. پس از مدتی غول از پا میافتد و نفسزنان میگوید: «ارباب، شیشۀ عمرم بعد از دو هزار و سیصد و اندی سال ترکید. خدا از این سبد معیشتتون نگذره که یه غول رو از پا درآورد.»
بعد هم بهسرعت دود میشود و به هوا میرود. از چراغ، غولی تازهنفس و جوانتر بیرون میآید. او هم چندین شبانهروز تلاش میکند و باز دود میشود و به هوا میرود. پس از مدتی، و وقتی دیگر جمعیت غولها رو به انقراض میرود، رئیسکل سرزمین چراغهای جادو وارد، یا بهتر بگوییم از چراغ خارج میشود و به پایم میافتد و با التماس میخواهد این آرزو را پس بگیرم تا کل غولهایش منقرض نشوند. بعد هم موبایلش را درمیآورد و صفحۀ ویکیپدیا را باز میکند و نشان میدهد که جلوی گونۀ غولها علامت خطر گذاشته شده و نوشته «گونۀ در حال انقراض»
دلم برایشان میسوزد و میگویم: «لااقل جاش خونه و مسکن و طلا بهم بدید.»
میگوید: «شرمنده ارباب. با تورم فعلی ایران بعید میدونم کل جمعیت باقیموندهمون زورمون رو رو هم بذاریم بتونیم یه خونۀ ۲۵ متری براتون فراهم کنیم.»
گفتم: «غولم غولای قدیم. هرچی میخواستی نه نمیگفتن.»
گفت: «غولای قدیم دلار ۹۰ تومنی رو به خوابشون هم نمیدیدن، که اگه میدیدن همونجا تو خواب شیشۀ عمرشون پودر میشد.»
گفتم: «لااقل یه کاری کن دستخالی نری.»
بعد از کلی فکر مرا از جا بلند کرد و فرستاد به جزیرهای دورافتاده.
گفتم: «اینجا کجاست؟»
گفت: «اسکوئید گیمه ارباب. دیدم با این اوضاع، بدون پول که زندگی براتون فایدهای نداره. آوردمتون اینجا. یا با پول برمیگردید، یا اصلاً برنمیگردید. بازی برد برده ارباب!»