با جیب ددی یک شبه مرد شو (طنز)
راضیه حسینی
«موافقت کمیسیون تلفیق با خرید سربازی؛ ۲۵۰ میلیون تومان برای زیر کاردانی، ۴۰۰ میلیون تومان برای لیسانسهها و فوق لیسانسهها و ۶۰۰ میلیون تومان برای صاحبان مدرک دکترا.»
موضوع بهتر بودن علم یا ثروت دیگر برای هیچکس سوال نیست. همه خوب میدانیم با ثروت (شما بخوانید جیب ددیجان) هرچیزی را میشود خرید، حتی علم. بیایید دو نوزاد را که در خانواده ثروتمند و زیر خطفقری متولد میشوند با هم مقایسه کنیم.
نوازاد پسر در خانواده ثروتمند: در تاریخ رند و لاکچری در اتاقی ویآی پی که پر از بادکنکهای آبی متالیک است، زیر تختی با تور آبی چشم باز میکند و دنیا به پهنای صورت بهش لبخند میزند.
نوزاد زیرخطفقری: در تاریخی که حتی یک عدد مشترک با هم ندارد، پسری وسط داد و بیدادهای مامای یک بیمارستان دولتی که از صدای مادر بیچارهاش هم بلندتر است، به دنیا میآید. با دیدن چهره عصبانی ماما میفهمد اوضاع توی شکم مادرش خیلی بهتر از دنیای بیاعصاب بیرون بود.
سن مدرسه رفتن این دو بچه میرسد. اولی به مدرسهای غیرانتفاعی در شمال شهر میرود که پول شهریهاش با حقوق یک سال پدر دومی برابری میکند. دومی به مدرسهای دولتی میرود که چهل، پنجاه دانشآموز روی سر و کول همدیگر بالا میروند و گاهی سرنیمکتها سه نفره هم مینشینند.
سالها میگذرد و هر دو به کنکور میرسند. اولی فقط مانده یک معلم استخدام کند تا جوابهای کنکور را برایش بنویسد. آنقدر کلاسهای خصوصی و مدرسه غیرانتفاعی نمونهسؤال به خوردش داده که میتواند با خیال راحت در یکی از دانشگاههای معتبر قبول شود. البته دومی هم قبول میشود. واحد تازه تأسیس در وسط کویر لوت، رشته گیاهشناسی.
اولی با مدارک دانشگاهی معتبر، و از همه مهمتر ددی پولدار، به خواستگاری میرود و در یکی از بهترین تالارهای شهر، مراسم عروسی برگزار میکند. اتفاقاً در همان شب دومی بار و بندیلش را میبندد تا به نقطه صفر مرزی برای سربازی برود.
شاید بتواند با پایان خدمت جایی استخدام شود. درست است که اولی اصلاً نیازی به استخدام و این حرفها نداشت، اما کارت پایان خدمت باید در جیب هر جوانی باشد. پس با پول و پشتوانه پدر، آن دو سال زندگی را برای خودش میخرد و یک شبه مرد میشود.
اما دومی باید دوسال صبر کند تا مرد شود و تازه بعد از آن برود سراغ کار و سرمایه و تشکیل زندگی که احتمالاً تا رسیدن به همه این شرایط، از مردی به پیرمردی تغییر شکل میدهد.