بلاگرهای انسانی در آستانه انقراض
در کمتر از دو سال، مفهوم «اینفلوئنسر» در شبکه های اجتماعی دستخوش تحولی اساسی شده است: جایگزینی تدریجی انسانهای واقعی با شخصیت های کاملاً مجازی که توسط هوش مصنوعی خلق و مدیریت میشوند.
این پدیده که ابتدا در سال ۲۰۲۲ با شخصیتهایی مانند «لیلمیکلا» در اینستاگرام آغاز شد، اکنون به صنعتی چند صد میلیون دلاری تبدیل شده و برندهای بزرگ جهانی از لوییویتون و پرادا تا شرکتهای لوازم آرایشی کرهای و حتی آژانسهای تبلیغاتی داخلی، به سمت استخدام بلاگرهای مجازی حرکت کردهاند.
شخصیتهای مجازی امروزی دیگر صرفاً عکسهای فتوشاپشده نیستند؛ آنها با استفاده از مدلهای زبانی بزرگ و ابزارهای تولید تصویر و ویدئو، میتوانند بهصورت زنده استوری بگذارند، به کامنتها پاسخ دهند، لایو برگزار کنند و حتی در تبلیغات تلویزیونی ظاهر شوند. شرکتهای چینی مانند «شیاوهونگشو» و «دویین» بیش از ۴۰۰ هزار اینفلوئنسر مجازی فعال دارند که برخی از آنها در یک شب فروش زنده بیش از ۱۰ میلیون دلار درآمد کسب میکنند. در آمریکا، آژانسهایی مانند «The Diigitals» و «Virtual Humans» شخصیتهایی مانند «ایما» و «شودو» را مدیریت میکنند که قراردادهای چند میلیون دلاری با برندهای لوکس امضا کردهاند.
مزیت اصلی این شخصیتها برای برندها کاملاً اقتصادی و مدیریتی است. یک بلاگر مجازی هرگز رسوایی اخلاقی ایجاد نمیکند، اعتیاد ندارد، پیر نمیشود، باردار نمیشود، موضع سیاسی جنجالی نمیگیرد و مهمتر از همه، هزینه تولید محتوای او بهمراتب پایینتر از یک انسان واقعی است.
طبق گزارش بلومبرگ، هزینه نگهداری سالانه یک اینفلوئنسر مجازی درجه یک بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار دلار است، در حالی که اینفلوئنسرهای انسانی در همین سطح معمولاً بیش از یک میلیون دلار دستمزد سالانه دریافت میکنند. علاوه بر این، شخصیتهای مجازی میتوانند همزمان در چندین کشور و به چندین زبان فعالیت کنند، ۲۴ ساعته آنلاین باشند و بدون خستگی یا مرخصی استعلاجی کار کنند.
با این حال، این جایگزینی بدون هزینه اجتماعی نیست. اولین و مهمترین انتقاد، حذف تدریجی شغل هزاران جوان واقعی از بازار اینفلوئنسری است.
در کشوری مانند ایران که اینفلوئنسر مارکتینگ یکی از معدود مسیرهای درآمدزایی مستقل برای زنان و جوانان بود، ظهور بلاگرهای مجازی میتواند به بیکاری گسترده در این حوزه منجر شود.
دومین مسئله، تشدید استانداردهای غیرواقعی زیبایی است؛ شخصیتهای مجازی اغلب با نسبتهای بدنی غیرممکن، پوست بینقص و چهرههای کاملاً متقارن طراحی میشوند و این تصویر ایدهآل، فشار روانی بر مخاطبان واقعی را دوچندان میکند.
سومین خطر، مربوط به شفافیت و صداقت است. بسیاری از این شخصیتها در ابتدا خود را بهعنوان انسان واقعی معرفی میکنند و تنها پس از جنجالهای رسانهای اعتراف میکنند که مجازی هستند.
این پنهانکاری اعتماد عمومی به محتوای شبکههای اجتماعی را بیش از پیش خدشهدار میکند. در اروپا، پارلمان اتحادیه در حال بررسی قانونی است که هر گونه محتوای تولیدشده توسط شخصیتهای مجازی را ملزم به درج برچسب واضح «Virtual Influencer» میکند، اما در بسیاری از کشورها از جمله ایران هنوز هیچ مقرراتی وجود ندارد.
از منظر فرهنگی نیز این پدیده پرسشهای عمیقی مطرح میکند. وقتی یک شخصیت مجازی که هیچ تجربه زیستهای ندارد، به جوانان توصیه میکند چگونه زندگی کنند، چه تأثیری بر هویت جمعی نسل جدید خواهد گذاشت؟ آیا پذیرش گسترده این شخصیتها به معنای پایان دوران اصالت و تجربه انسانی در فضای عمومی است؟ حتی در حوزه سیاسی، برخی دولتها در حال آزمایش استفاده از اینفلوئنسرهای مجازی برای ترویج پیامهای رسمی هستند؛ پدیدهای که میتواند به ابزاری برای پروپاگاندای کنترلشده تبدیل شود.
با وجود همه این نگرانیها، روند جهانی نشان میدهد که بلاگرهای مجازی نهتنها ماندگار خواهند شد، بلکه سهم بیشتری از بازار تبلیغات را تصاحب خواهند کرد. گزارش مککینزی پیشبینی میکند تا سال ۲۰۳۰ حدود ۳۰ درصد اینفلوئنسرهای فعال در جهان کاملاً مجازی خواهند بود و ارزش این بازار تا ۵۰ میلیارد دلار رشد خواهد کرد.
در این میان، جامعه ایران نیز ناگزیر از مواجهه با این پدیده است؛ مواجههای که نیازمند سیاستگذاری فوری در حوزه شفافیت، حمایت از نیروی کار واقعی، تدوین استانداردهای اخلاقی برای استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا و حتی بحث درباره هویت دیجیتال شهروندان است.
در غیر این صورت، ممکن است روزی برسد که آخرین اینفلوئنسر واقعی ایرانی نیز جای خود را به یک شخصیت بینقص، همیشه جوان، کاملاً مطیع و کاملاً کنترلشده بسپارد.
در نهایت، ظهور گسترده بلاگرهای مجازی نه تنها یک تحول فناورانه، بلکه یک تغییر بنیادین در مفهوم «تأثیرگذاری اجتماعی» است. این پدیده با سرعت بالایی در حال جایگزینی انسانهای واقعی با نسخههای بینقص، همیشه در دسترس و کاملاً کنترلپذیر است؛ نسخههایی که هیچگاه خسته نمیشوند، خطا نمیکنند و هرگز از خط قرمزها عبور نمیکنند.
اما این راحتی برای برندها، هزینهای سنگین برای جامعه دارد؛ حذف فرصتهای شغلی جوانان، تشدید استانداردهای غیرواقعی زیبایی، کاهش اصالت تجربه انسانی و خطر تبدیل شدن شبکههای اجتماعی به فضایی کاملاً مصنوعی و هدایتشده.
اگر سیاستگذاری شفاف، حمایت از نیروی کار واقعی و الزام به برچسبگذاری شخصیتهای مجازی بهموقع انجام نشود، نسل آینده ممکن است در دنیایی زندگی کند که دیگر هیچ چهره واقعی و قابل اعتمادی در آن باقی نمانده باشد.








