بورس و آرزوهایی که در افق محو شد
راضیه حسینی
معاون اقتصادی وزارت اقتصاد گفته است: «مردم در بازار بورس افق دید بلندمدت داشته باشند»
البته ایشان درباره طول مدت و زاویه درست نگاه به افق چیزی نگفتند؛ به ناچار خودمان مجبوریم با توجه به شواهد، مقادیر و اندازهها را تخمین بزنیم.
در واقع با ریزشهای اخیر بورس، به نظر میرسد افق دید ما باید خیلی بلندمدت باشد؛ طوری که نهتنها ما، بلکه فرزندانمان و شاید فرزندان فرزندانمان هم به افق مورد نظر نرسند.
ممکن است سالیان سال بعد، وقتی تبدیل به فسیلهایی برای استخراج از زمین شدهایم، یکی از نوادگانمان به صورت اتفاقی برگههایی از جیب بغل چمدانی قدیمی و زهواردررفته، قبل از قاتی شدن با زبالههای تفکیکشده، پیدا کند.
برگهها مربوط به سهام چند شرکت است که کسی با خطی کج و معوج در انتهایش نوشته بود: «ما که در افق محو شدیم و خیری از بورس ندیدیم بماند برای بعدیها.» زیرش هم چند امضا از نسلهای مختلف به چشم میخورد که سپرده بودند برای بعدی.
نسل بعدی موردنظر، بالاخره به افق میرسد و برگه به دست، به سمت سازمان بورس حرکت میکند و از آنجا که انتهای قصه باید به قول سینمای هالیوود «هپی فاین» تمام شود،بازمانده خوششانس، با حسابی پر از پول به خانه بازگردد.
اما از آنجایی که ما به هالیوود علاقهای نداریم ترجیح میدهیم ماجرا را به شیوه فیلمهای وطنی تمام کنیم. نامبرده وقتی به سازمان بورس میرسد صفی طولانی از نوادگان را مشاهده میکند که همگی شادمانی حاصل از رسیدن به افق در چهرهشان موج میزند.
او ساعتها منتظر میماند و نوبت که به او میرسد با خوشحالی برگه را به کارمند مربوطه میدهد و بعد از چند دقیقه، عوایدسهام، که شامل یک آدامس خرسی و دو عدد تافی کرهای است به وی داده میشود.
گویا سالها پیش شرکتهای موردنظر ورشکست شده بودند و هر چه در انبارشان مانده بود به سهامداران رسید و از آنجایی که وی آخرین بازمانده از سهامداران بود، شکلاتها و آدامس تاریخ گذشته نصیبش شد.
نتیجه اخلاقی: خیلی به افقهای بلندمدت اعتماد نکنید و جایی سرمایهگذاری کنید که افقش دم دست باشد.