دل و داده؛ وقتی فناوری به دلها سرک میکشد

مهران ابراهیمیان؛ سردبیر عصر اقتصاد
صبح که چشم باز میکنی، دستت ناخودآگاه میرود سمت گوشی. پیش از آنکه حتی صدای مادرت را بشنوی یا نور آفتاب را از پشت پرده ببینی، انگشتت روی صفحهای میلغزد که دنیایی از داده و پیام و هشدار را تقدیمات میکند.
برخلاف روزگار پدربزرگها و مادربزرگها وقتی دلها با سلام صبحگاهی و نگاه مهربان از خواب بیدار میشد—امروز هر روز ما با داده شروع میشود و تمام.
اما فناوری، فقط یک ابزار بیجان نیست. هوش مصنوعی در همین چند سال، راهش را به عمق زندگیها باز کرده: از قصه شب کودک تا خبر روزنامه، از آموزش مدرسه تا دوستیهای بزرگسالانه. هیچکس نمیتواند انکار کند که زندگی دیجیتال، فرصتهایی تازه آورده—کودکان ناشنوا با اپلیکیشنهای هوشمند سخن میآموزند، سالمندان با رباتهای همدم دلتنگیشان را کمتر حس میکنند و حتی در دورترین شهرها، یک کادر درمانی برای ویزیت آنلاین همیشه حاضر است.
عصر تنهاییهای دیجیتال
اما همه ماجرا همین نیست. فناوری که قرار بود فاصلهها را کمتر کند، گاه دلها را دورتر ساخته. تحقیقات جدید نشان میدهد میانگین زمان مکالمه عمیق چهره به چهره میان ایرانیان، طی دهه اخیر حدود ۳۰ درصد کاهش یافته و به جایش گفتگوهای آنلاین، با وجود وفور و راحتی، سطحیتر، کوتاهتر و گاه بیجانتر شدهاند. حتی واژههایی مثل «دوست»، «عشق» و «صمیمیت» در دنیای داده محور امروز، معنای تازه و مبهمی یافتهاند—انگار رابطهها از صافی فیلترها و الگوریتمها عبور میکنند و تا به دل میرسند، رنگ عوض میکنند.
گاهی پشت صفحه یک تلفن، نمیدانی آنکه «حال ما را میپرسد»، یک انسان با دل است یا یک ربات مجهز به هوش مصنوعی. مرز میان دل و داده مبهمتر از همیشه شده به ویژه ان که خدای ناکرده خبرنگار حوزه مالی باشی و یا اشتباهی در توییتر ( شبکه اجتماعی ایکس) سری به بخش های مرتبط با ارز رمز بزنی، آن که عشاق و دلداده ایی به سراعت می آیند از سراسر جهان که ابتدا قصد دارند به تهران سفر کنند و در نهایت پیشنهاد می دهند که که در یک استخر رمز ارز ویا یک شرکت فعال در کیف ارز رمز سرمایه گذاری کنی و سود روزها تا ۱.۵ درصد هم بگیری!
نکته جالب در این باره تسلط ربات های تعریف شده در داستان سرایی و تحول سریع آنها در استفاده سریع از پیام های محاوره ای است.
دلنگرانیهای ایرانی؛ هویت یا الگوریتم؟
در جامعه ایران، قصه کمی پیچیدهتر است. قلب فرهنگ ایرانی با مهمانیها، دیدارهای شبانه و حکایتهای خانوادگی میتپید. اما نسل جدید بیشتر از نشستن سر سفره، پای یک فضای مجازی یا اتاق گفتوگوی آنلاین مینشیند. کافههای تهران پر است از جوانهایی که هر کدام غرق در گوشی خود، کنار دوستان نشستهاند اما انگار تنها دنیای خودشان را زندگی میکنند.
بزرگترها از غربت تکنولوژی گلایه میکنند، اما نسل جوان، دنیایش را بدون اینترنت، هوش مصنوعی، و حتی دوستیهای تلگرامی و اینستاگرامی تصور نمیکند. آیا ما به عصری پا گذاشتهایم که باید به جای رابطه، به تعامل قانع شویم؟ یا میتوانیم میان دل و داده، پلی بسازیم که هیچکدام قربانی نشود؟
فرصت، تهدید یا انتخاب؟
واقعیت این است که هیچ فناوری، ذاتاً خوب یا بد نیست. همهچیز به انتخاب و نحوه استفاده ما بستگی دارد. همان هوش مصنوعی که میتواند به سالمندان آرامش دهد، ممکن است فضای التهابی اخبار جعلی ایجاد کند. همان شبکههای اجتماعی که فرصت همدلی را خلق میکنند، میتوانند بستر قلدری و طرد اجتماعی باشند.
آینده زمانی از آن ماست که یاد بگیریم داده را در خدمت دل به کار بریم، نه برعکس؛ آن وقت است که یک پیام آنلاین بهاندازه یک دستدادن واقعی، معنا پیدا میکند و هر پست و چت، از جنس دل میشود نه صرفاً داده.
سفر عصر نوین، سفری میان فرصت و خطر است. اگر چشمها فقط دادهها را ببینند، دلها حتماً جا میمانند. باید شهامت بازگشت به گفتگوی چهره به چهره را داشته باشیم؛ از دل نیازها و احساسات خود نترسیم و از فناوری، نه بهعنوان جایگزین، که بهعنوان کمکرسان زندگی انسانی بهره بگیریم.