رشد جعلی؛ صعودهای ساختگی در سیلیکونولی

مهرین نظری
وقتی که استارتاپها بیش از هر زمان دیگری در کانون توجه سرمایهگذاران، رسانهها و نهادهای تنظیمگر قرار دارند، یک پدیده خاکستری و جنجالی آرامآرام بدل به بحران ساختاری شده است، رشد جعلی یا فیک گروث.
این اصطلاح، که به یکی از پرکاربردترین واژهها در تحلیلهای اقتصاد نوآوری تبدیل شده، نمایندهای از سویه تاریک تب استارتاپی است، جایی که شرکتها با استفاده از متریکهای خودشیفته، مهندسی داده و گاهی فریب مستقیم، خود را بزرگتر، موفقتر و ارزشمندتر از واقعیت جلوه میدهند.
رشد جعلی پدیدهای است که نهفقط سرمایهگذاران را گمراه میکند، بلکه منابع را بهسوی شرکتهایی هدایت میکند که توان پایداری ندارند، و در بلندمدت به بیاعتمادی عمیق نسبت به کل اکوسیستم نوآوری میانجامد.
از Vanity Metrics تا رشد بدون ریشه
واژه «رشد جعلی» از ترکیب واژههای «Fake» (جعلی) و «Growth» (رشد) ساخته شده و اشاره دارد به الگویی که در آن، استارتاپها با روشهایی ظاهرفریب رشد خود را اغراقآمیز جلوه میدهند. این روشها شامل بزرگنمایی تعداد کاربران، دستکاری نرخ تعامل، اغراق در درآمد، یا حتی انتشار شاخصهای گمراهکننده به رسانهها و سرمایهگذاران است.
اریک ریس، نویسنده کتاب «لین استارتاپ»، از این نوع دادهها با عنوان «ونیتی متریکز» یاد میکند؛ دادههایی که تنها در ظاهر چشم گیرند، اما به هیچ وجه نشانی از سلامتی یا پایداری کسبوکار ندارند. شرکتهایی که به رشد جعلی متوسل میشوند، بیشتر از آنکه به حل مسئله یا ساخت ارزش فکر کنند، دغدغه جذب سرمایه بیشتر یا رسیدن به لقب «یونیکورن» را دارند.
در عصر سرمایهگذاریهای سیال، سرعت اهمیت بیشتری از کیفیت یافته است و شرکتهایی که بتوانند نمودارهای انفجاری بسازند، حتی اگر پشت آنها فروپاشی باشد، توجه بیشتری جلب میکنند.
پلتفرمهایی که با مهندسی اعداد صعود کردند
نمونههای واقعی از رشد جعلی کم نیستند. فیسبوک در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ آمارهای نادرستی از میانگین زمان تماشای ویدئوها منتشر کرد که بعدها با اعتراض ناشران و افشای رسانهها به یکی از بحثبرانگیزترین بحرانهای آن زمان تبدیل شد. شرکت متا پس از مدتها پذیرفت که این آمارها بهصورت اشتباه محاسبه میشدند و اثرگذاری واقعی کمپینهای ویدئویی برندها کمتر از آن چیزی بود که گزارش شده بود.
توییتر نیز در سال ۲۰۲۲ رسماً اعلام کرد که برای سه سال متوالی، آمار کاربران فعال روزانه را ۱ تا ۲ میلیون نفر بیش از مقدار واقعی گزارش داده است. این موضوع در زمانی مطرح شد که ایلان ماسک در حال بررسی خرید این پلتفرم بود و موضوع «باتهای جعلی» به دغدغهای جهانی تبدیل شده بود.
در مثالی دیگر، استارتاپ فینتک Bolt که با شعار سادهسازی پرداخت آنلاین رشد کرده بود، پس از دریافت سرمایهگذاریهای بزرگ، متهم به ارائه اطلاعات نادرست درباره متریکهای رشد و سودآوری شد. بنیانگذار این شرکت تحت فشار رسانهای و حقوقی ناچار به کنارهگیری موقت شد و بسیاری از وعدههای دادهشده، بهخصوص در زمینه قراردادهای تجاری، محقق نشد.
موویپس، سمبلی از سوبسید مرگبار
شاید یکی از شناختهشدهترین نمونههای رشد جعلی در حوزه مصرفکننده، پلتفرم MoviePass باشد. این استارتاپ با ارائه اشتراک ماهانه ۱۰ دلاری برای تماشای نامحدود فیلم در سینماها، طی چند ماه به میلیونها کاربر دست یافت. اما آنچه در ظاهر یک رشد انفجاری به نظر میرسید، در واقع مدلی کاملاً زیانده بود که با هر بار استفاده کاربر، شرکت ضرر میداد. MoviePass در نهایت اعلام ورشکستگی کرد، اما پیش از آن موفق شده بود دهها میلیون دلار سرمایه جذب کند و دادههای کاربران را به شرکتهای ثالث بفروشد.
این مدل که از آن با عنوان «رشد با ضرر ساختاری» یاد میشود، شکل دیگری از رشد جعلی است. در این مدل، محصول به شکلی ناپایدار یارانه میگیرد، تنها با هدف نشان دادن رشد عددی، بدون آنکه سناریویی برای سوددهی وجود داشته باشد.
چرا رشد جعلی همهگیر شده است؟
علت گسترش رشد جعلی را باید در ساختار کلی بازار سرمایهگذاری جسورانه جستوجو کرد. در این بازار، استارتاپهایی که سریعتر رشد میکنند، شانس بیشتری برای جذب سرمایه، تیتر شدن در رسانهها و حتی ورود زودهنگام به بورس دارند. همین مسئله نوعی فشار دائمی برای نمایش رشد ایجاد میکند. در این فضای رقابتی، مؤسسان استارتاپها بهجای ساخت محصولی با کیفیت و پایدار، اغلب به سمت ساخت «روایت رشد» سوق داده میشوند.
نبود استانداردهای واحد برای تعریف متریکهایی مانند کاربر فعال، نرخ نگهداری، درآمد تکرارشونده یا حتی رشد ماهانه، دست مؤسسان را باز میگذارد تا تعاریف و روشهای محاسبه را به نفع خود تنظیم کنند. از طرفی، سرمایهگذاران نیز تحت تأثیر موجهای روانی بازار و ترس از جا ماندن، بهجای بررسی دقیق دادهها، جذب نمودارهای صعودی میشوند. این فشار دوطرفه به ایجاد اکوسیستمی منجر شده که در آن، «رشد واقعی» در حاشیه و «نمودارهای چشمگیر» در مرکز توجه قرار گرفتهاند.
هزینههایی که رشد جعلی بر جای میگذارد
پیامدهای رشد جعلی تنها محدود به سرمایهگذاران نیست. کارکنانی که به امید رشد واقعی به شرکتهایی میپیوندند، پس از افشای نادرستیها، شغل و اعتماد خود را از دست میدهند. برندهایی که روی دادههای نادرست تبلیغاتی حساب باز کردهاند، ضرر میبینند و کاربران نیز نسبت به پلتفرمهایی که با ترفندهای عددسازی اعتماد آنها را جلب کردهاند، بیاعتماد میشوند. در سطح کلان، رشد جعلی باعث میشود منابع کمیاب مالی و انسانی به شرکتهایی اختصاص یابد که توان ادامه مسیر را ندارند، در حالی که استارتاپهای با رشد سالم و تدریجی نادیده گرفته میشوند.
پاسخ قانونگذاران و نهادهای ناظر
در سالهای اخیر، نهادهایی مانند کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده (SEC) حساسیت بیشتری نسبت به رشدهای جعلی نشان دادهاند. این نهاد در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد با شرکتهایی که با استفاده از دادههای گمراهکننده در حوزه رشد یا کاربردهای هوش مصنوعی سرمایه جذب کردهاند، برخورد قانونی خواهد کرد. همزمان، نمونههایی از جریمه و پیگرد قضایی شرکتهایی منتشر شد که با بزرگنمایی توانمندیهای فنی یا انتشار دادههای ناقص درباره کاربران، سرمایههای هنگفتی جذب کرده بودند.
این اقدامات گرچه در سطح اولیه است، اما میتواند زنگ خطری برای دیگر استارتاپها باشد که در حال تدوین اسناد ارائه به سرمایهگذار یا رسانه هستند. رشد جعلی دیگر صرفاً یک تاکتیک بازاری نیست، بلکه در برخی کشورها میتواند عنوان تخلف مالی یا کلاهبرداری پیدا کند.
چطور میتوان رشد جعلی را تشخیص داد؟
یکی از راههای شناسایی رشد جعلی، بررسی همراستایی متریکهای ادعایی شرکت در پلتفرمهای مختلف است. بهعنوان مثال، اگر یک اپلیکیشن ادعا میکند ۲۰ میلیون کاربر فعال دارد اما در شبکههای اجتماعی خود چند صد فالوئر دارد، میتوان به این آمار شک کرد. همچنین شرکتهایی که فقط به متریکهای ساده و اغواگر مانند تعداد نصب یا بازدید اشاره میکنند، بدون ارائه نرخ بازگشت کاربران، تعامل مستمر یا درآمد عملیاتی، معمولاً با رشد جعلی درگیرند.
نکته دیگر، میزان شفافیت در روش محاسبه شاخصهاست. استارتاپی که دقیقاً توضیح میدهد چگونه کاربر فعال را تعریف کرده، چه بازه زمانیای را در نظر گرفته و چه نرخ افتی داشته، احتمالاً با رشد واقعی مواجه است. در مقابل، شرکتهایی که صرفاً دادههای کلی و بدون زمینه ارائه میدهند، فضای بیشتری برای پنهانکاری دارند.
فرصت اصلاح و بازنگری در اکوسیستم نوآوری
مقابله با پدیده رشد جعلی نیازمند تلاش هماهنگ میان استارتاپها، سرمایهگذاران، رسانهها و نهادهای نظارتی است. استارتاپها باید به جای نمایشمحوری، به مسیر ساختارمند و آهسته اما مطمئن تن دهند. سرمایهگذاران نیز باید بررسیهای دقیقتری انجام دهند و فقط به نمودارهای صعودی بسنده نکنند. رسانهها وظیفه دارند با تحلیل عمیق دادهها و افشای تناقضها، مانع از عادیسازی رشد جعلی شوند.
اکوسیستم استارتاپی نیازمند بازگشت به اصول ساده اما اساسی است، صداقت در ارائه اطلاعات، تمرکز بر ارزش واقعی و درک تفاوت میان عددسازی و رشد پایدار.