حامد فکوری / کارشناس حوزه کشاورزی
سیاست های کشاورزی را نمی توان کلی بیان کرد و باید هر بخش را به طور جداگانه توضیح داد.
اگر مسیر درست صنعتی شدن و بلوغ کشاورزان را در ۱۰ قدم بخواهیم ترسیم کنیم در بهترین حالت در قدم دوم آن هستیم.
سال های زیادی برای رشد کشاورزی هزینه شد اما نتیجه مطلوب حاصل نشد و بررسی ها نشان می دهد که در دهه ۴۰ شمسی مسیر درستی را طی کرده بودیم به طوری که در منطقه نقش آفرینی می کردیم می توان اینگونه شفاف گفته شود که هرچند دخالت مستقیم دولت وجود داشت اما با تشویق توانست افراد صاحب سرمایه وصنعت را به مشارکت در چرخه صنعت فراخواند آنها اعتماد و اختیار عمل تام داشتند تا در حیطه مسئولیت خود رشد و پیشرفت قابل توجهی داشته باشند مانند آقای برخورداری و آقای نیازمند در صنعت لوازم خانگی که داستان هر کدام شان حکایت از پیشرفت و رشد صنایع دارد.
اصولا حمایت دولت از صنعت امری طبیعی است و نمیتوان آن را انکار کرد چون صد در صد نمی توان روی مزیت های مطلق خود متمرکز شویم و اجازه این امتیاز را به دولت ندهیم .
به عنوان مثال کشور کره جنوبی امروز در صنعت رتبه خوبی را دارد ما در دهه چهل همین مسیر کره جنوبی را داشتیم طی می کردیم اما متاسفانه امروز ما جایگاه خوبی را در صنعت منطقه نداریم و آنها از ما پیشی گرفتند.
این وضعیت نامطلوبی که در آن گرفتار شدیم از دخالت های بیجای دولت در اقتصاد و صنعت است به ویژه صنعت کشاورزی، در تمام این سالها پاداش موفقیت ها را به سوداگران دادند و آنها هم فعالیت های غیر مولد را تشویق کردند.
امروز صنعت کشاورزی عملا خالق ارزش نیست بلکه جزو صنایع آربیتراژی (بهره گرفتن از تفاوت قیمت بین دو یا چند بازار برای کسب سود )هستند به این معنا که به جای نوآوری و تولید محصول جدید و تمرکز بر رشد و توسعه و پر کردن خلاء بازار بر منافع سازمانی شان متمرکز می شوند با استفاده از لابی ، دریافت تخصیص ارز دولتی و یا کاهش کیفیت مناسب و دریافت انرژی ارزان قیمت سودمند شوند.
در این سالها به جای طی مسیر درست محدودیت ها و ممنوعیت های مختلف و با قیمت های دستوری بر تعرفه های محصولات کشاورزی، مصرف کننده را از حق انتخاب محروم کردیم در حالی که بسیاری از شرکت های وارد کننده با استفاده از ارز دولتی سهم بیشتری از این تخصیص را به خود اختصاص دادند با کمترین هزینه موفق به حجم بالای سود شده اند در عوض شرکت های تولید کننده با توجه به زیرساخت های موجود که در منطقه می تواند نقش آفرین باشد با بکارگیری بیشترین نیروی انسانی متخصص و کارگر کمترین سهم سود را دریافت کرده اند.
این اتفاق حاصل نظام نا متوازن انگیزشی و سیاست های مستقیم دولت است دولت لکوموتیوران نیست بلکه باید ریل گذاری ماهر باشد و مشوق ها باید به سمت خلق ارزش و بین المللی شدن صنعت برود چون صنعتی که بین المللی نشود یا در بازار رقابت نداشته باشد مجددا به داخل ارجاع شده و گرفتاریهای جدی برایش ایجاد می شود و در نهایت می تواند به حیات خودش ادامه دهد.
اگر بخواهیم مسیر توسعه را مانند سایر کشورهای در حال توسعه طی کنیم نیازمند افرادی جوان هستیم تا ریل گذاری درست و کاملی داشته باشند و مسیر روشنی را ترسیم کنند.
سیاست های غلط باعث شده تا کشاورزی گرفتار غرب وحشی شود چون بخش خصوصی هم به لحاظ سرمایه هم دانش فنی ضعیف است و چشم انداز امید بخشی ندارد همچنین نمی توان در این اوضاع توقع داشت دولت کاملا دخالت خود را بردارد غرب وحشی باعث به تاراج رفتن منابع کشور می شود و بنگاه های اقتصادی را در مسیری قرار می دهد یا سر مردم را بتراشد یا سر دولت را پس باید قبول کنیم جز رفتن این مسیر چاره ای نداریم .
اکنون زمانی است که دولت تصمیم سخت را باید بگیرد ترسیم سیاست گذاری درست که بر اساس نتایج باید جایزه داد که واحد های صنعتی چقدر سود دهی دارند سپس تسهیلات و پاداش دهد.
یکی دیگر از سیاست های غلط مجوز دادن به تعداد زیادی از شرکت های وارد کننده است آنها هیچ وقت به مقیاس اقتصادی نمی رسند و وارد رقابت های مخرب مانند تقلب و نداشتن کیفیت نیز می شوند راه حل این است که اجازه داده شود تعداد زیادی از این شرکت ها از بخش کشاورزی حذف شوند دقیقا در این مورد نیازمند دخالت مطلوب دولت هستیم تا از مداخله و تسهیل گری رگولاتوری نه تصدی گری باشد و اگر مجبور به تصدی گری هم باشد باید از نوع کره جنوبی استفاده کند هدفمند با یک رمپ خروجی باشد و تصدی گری تا ابد ادامه نداشته باشد.
در واقع مشکل ما دخالت نامطلوب دولت در یک اقتصاد به شدت دولتی است ما نیازمند مشارکت موثر بخش خصوصی در تدوین قوانین و چارچوب ها و اجرای آن هستیم تا بخش خصوصی بتواند نقش خود را به خوبی ایفا کند.