سازمانهای یادگیرنده
مرتضی ایراندوست / کارشناس ارشد مدیریت صنعتی
امروزه سازمانها با شرایط دائما متغیردر محیط اقتصادی، فناورانه، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه هستند. واکنش موفقیت آمیز و پویای سازمانها بستگی به توانایی آنها در ارائه اطلاعات مرتبط و یافتن به موقع راهحل مناسب برای مشکلات مواجه شده با آنها را دارد.
با توجه به این موضوع نظریه پردازان سازمانی، بر طراحی تواناییهای فکری سازمان متمرکز است که نتیجه این روند مفهوم جدیدی در مباحث سازمانی است که از آن با عنوان ایجاد سازمان یادگیرنده نام برده میشود.
سازمان یادگیرنده (Learning organization) سازمانی است که مهارت ایجاد، کسب و انتقال دانش و تعدیل رفتار را براساس دانش و بینش جدید دارد.به باور پیتر سنگه سازمانهای یادگیرنده، جایی هستند که افراد بهصورت پیوسته، ظرفیت ذهن خود را افزایش میدهند تا به خروجی دلخواه خود برسند.
جایی که امینت برای شروع ایدههای نوین پذیرفته می شود و افراد بهصورت پیوسته درباره این که چطور میتوانند با یکدیگر یاد بگیرند، تلاش میکنند.
ریچارد تیر میگوید، سازمان یادگیرنده، سازمانی است که در آن، سازمان بطور مستمر خود را با تغییرات محیطی هم راستا می کند، سازوکارهایی برای شنیدن صدای تمامی ذی نفعان دارد، روش های سیستماتیکی برای انتقال دانش به سراسر سازمان دارد، به ادغام / خرید سایر شرکت ها و اتحاد با دیگران، به عنوان راهبردهایی برای یادگیری نگریسته می شود، سازمان یادگیرنده را ظرفیت یا فرآیندی درون یک سازمان می دانند که با توجه به تجربیات موجب اصلاح و بهبود عملکرد می شود.
سازمان یادگیرنده را به عنوان سازمانی معرفی کرده اند که به طور مستمر ظرفیت خود را برای یادگیری، تطابق و تغییر در راستا فرهنگ خود افزایش می دهد.
یک سازمان یادگیرنده سازمانی است که برای مرورکردن و بررسی اطلاعات محیطی اش سازماندهی شده است که با ایجاد و خلق اطلاعات برای خودش و تشویق افراد برای تبدیل اطلاعات به دانش و هماهنگی این دانش بین افراد بینش جدید ایجاد می شود. این عامل باعث تغییر در رفتار می شود که برای دانش و بینش جدید به کار خواهد رفت.
از عوامل مرتبط با سازمانهای یادگیرنده، ویژگیهای سازمانی است. در سازمانهای یادگیرنده، تمامی اجزاء با هم پیوندی عمیق دارند بگونهای که کارکنان به طور گسترده، با فرهنگهای متفاوت، همچنان در حال رشد و فعالیت هستند.
چنین شرایطی در صورتی به وجود خواهد آمد که ویژگیهای سازمانی همچون رهبری، منابع انسانی و طرح سازمانی متناسب با شرایط حضور داشته باشند.
عامل دیگر ابعاد سازمان یادگیرنده است که مبتنی بر سطوح دانش (داده، اطلاعات، دانش) است.به اعتقاد دیویس، با توجه به سطوح یادگیری، سازمانها به سه دسته دادهمدار، اطلاعاتمدار و دانش مدار تقسیم میشوند.
در چنین سازمانهایی هرچه مراحل بیشتری از فرایند یادگیری صورت گیرد، ویژگیهای بیشتری از سازمانهای یادگیرنده را به خود میگیرند و برعکس. به عبارت دیگر در هر کدام از سطوح ذکر شده، سازمان یادگیرنده تشکیل خواهد شد که به فراخور شرایط سازمان، امکان توسعه یادگیری و سازمان یادگیرنده وجود خواهد داشت.
رهبری در سازمان یادگیرنده، دارای اهمیت فراوانی است، چرا که حس توانمند بودن را درکارکنان افزایش میدهد. در یک محیط رقابتی، کارکنان تشویق میشوند، مخاطرات را بطور حساب شده قبول کنند، با عدم اطمینان مواجه شوند و نوآور باشند، چنین محیطی مستلزم رهبری آگاه در سازمانی غیرسلسله مراتبی است.
بدیهی است که سازمانهای یادگیرنده از طریق کارکنان خود یاد میگیرند. بنابراین کارکنان سازمان یادگیرنده باید دانشگر باشند تا بتوانند برای سازمان خود مفید واقع شوند. کارکنان دانشگرمسئول تسلط بر شغل خویش هستند، اطلاعات مهم را به سایر کارکنان سازمان انتقال میدهند، مهارت خویش را به روز رسانده و سعی میکنند با کسب مهارتهای جدید ارزشمند بودن خود را در سازمان حفظ نمایند، آنها قابلیت و استعدادهای خود را کشف و شکوفا میکنند و دانش ضمنی و صریح خود را به بخش های دیگر سازمان منتقل می کنند.
ساختار سازمان یادگیرنده ساختاری ارگانیک و منعطف است که از رسمیت پائین برخوردار است و کسب مهارت و تجربه را برای کارکنان تسهیل میکند، یعنی ساختار سازمانهای یادگیرنده ساختاری زنده، تخت و غیر متمرکز است و با حداقل رویههای رسمی کار میکند و در فرایندهای کاری حداقل کنترل بر کارکنان اعمال میشود
ضرورت تبدیل شدن سازمان، با سازمان یادگیرنده از آنجا ناشی میشود که با افزایش پیچیدگی و سرعت تغییرات محیطی، عدم اطمینان در محیط سازمانی افزایش یافته است.و سازمانها نیاز بیشتری به دانش و آگاهی گسترده از عوامل محیطی دارند تا به توانند خود را با تغییر و تحولات محیطی وفق دهند.
در یک سازمان یادگیرنده دو رویکرد اصلی فرد و ساختار در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و در نتیجه سازمان یادگیرنده را تشکیل می دهند. در واقع زمانی سازمان یادگیرنده میتواند به صورت اثربخش عمل کند که بتواند ظرفیتها و تواناییهای کارکنان و ساختار سازمان را با یکدیگر ترکیب نماید تا یادگیری در سازمان تسهیل شود و تغییرات سازمانی مورد تشویق و حمایت قرار گیرند. در نتیجه آنچه میتواند به عنوان راهبردی برای سازمان یادگیرنده باشد، یادگیری است.
مدیران یک سازمان یادگیرنده، میتوانند به عنوان جهتدهنده اصلی مساله یادگیری عمل کنند؛ اما نکته اساسی اینجاست که خود رهبران به مساله یادگیری در سازمان اعتقاد داشته باشند و نیز مشتاق یادگیری مستمر در زمینههای حرفه ای و شغلی خود باشند.
این افراد باید در رفتارهای خود در سازمان به کارکنان خود نشان دهند که بر ارتقا سطح یادگیری در سازمان مصمم هستند و اجرای فرایندهای یادگیری را در میان آنها رواج میدهند. صاحبنظران بر این نکته تاکید میکنند که ویژگیهای خاص یک رهبر در سازمان میتواند به ایجاد و رشد سازمان یادگیرنده کمک کند.
به اعتقاد پیتر سنگه اجزا اصلی هر سازمان یادگیرنده عبارت است از:
– مدلهای ذهنی: در این سازمانها، همه افراد شیوههای قدیمی اندیشیدن را کنار میگذارند.
– تسلط شخصی: در این سازمانها، افراد خودآ؛گاه بوده و بطور باز با دیگران برخورد دارند.
– تفکر سیستمی: همه افراد این سازمانها یاد میگیرند که کل سازمان چگونه کار میکند.
– چشمانداز مشترک: همه اعضا این سازمانها به شناسایی و تعریف برنامههای عملی خود میپردازند و در مورد آنها توافق میکنند.
– یادگیری گروهی: همه اعضا این سازمانها برای اجرا برنامههای مورد توافق با هم همکاری میکنند.
سازمانهای یادگیرنده دارای مزایایی هستند که برخی از آنها عبارتند از:
– مزیت رقابتی: یک سازمان یادگیرنده نسبت به سایر شرکت های مشابه دارای مزیت رقابتی است. در یک سازمان یادگیرنده ، جریان مداوم دانش و استعداد جدید وجود دارد. یک سازمان یادگیرنده با استفاده از این دانش و مهارت های جدید بدست آمده ، رقبای خود را شکست می دهد.
– بهبود تصمیمگیری: تصمیم گیری بخشی از فعالیتهای سازمان است. افراد ملزم به تصمیم گیری روزانه هستند. در یک سازمان یادگیرنده ، جریان بهتری از اطلاعات وجود دارد؛ و به جای پیروی کورکورانه از تصمیم گیری مقامات بالاتر ، کلیه کارمندان سازمان در فرایند تصمیم گیری شرکت می کنند و از ارائه دیدگاه خود دریغ نمی کنند.
– به اشتراک گذاری دانش: در یک سازمان یادگیرنده ، کارکنان تشویق می شوند از دانش و مهارت های جدید خود در کار خود استفاده کنند و دانش خود را با سایر کارمندان به اشتراک بگذارند تا نتایج بهتری کسب کنند.
– استفاده بهتر از منابع: یک سازمان یادگیرنده بهترین استفاده را از منابع موجود برای تأمین نیازهای مشتریان می کند. با آگاهی از فن آوری های جدید، آنها می توانند به طور مداوم خدمات مشتری خود را بهبود بخشند ، که به آنها کمک می کند تا مدت زمان طولانی تری مشتریان را حفظ کنند و همچنین نیازهای خود را بهتر از سایر سازمان ها برآورده سازند.
– تشویق کار تیمی: در یک سازمان یادگیرنده ، همه کارکنان حق دارند بدون تردید نظرات خود را ارائه دهند و عقاید خود را به اشتراک بگذارند. مدیران یک سازمان باعث می شوند کارمندان به جای دادن دستور به آنها، به عنوان تیم کار کنند.
چنین رفتاری باعث ایجاد حس جمعی در سازمان می شود و کارکنان سازمان با کمک به یکدیگر به جای بازی سیاسی در سازمان ، به سمت هدف متقابل تلاش می کنند و بهره وری کارکنان به دلیل محیط مثبت در سازمان بهبود می یابد.
سازمان یادگیرنده پیوسته، بر کسب دانش و توسعه مهارتهای یادگیری تمرکز کرده و بر اساس آن عملکرد خود را بهبود می بخشد. این ویژگی سازمان یادگیرنده باعث می شود که برای پاسخ به تغییرات محیطی، توانایی تغییرات سازمانی مطلوب را داشته باشد و از تمرین فرآیندها و تقویت آنها به دانش جدید سازمانی دست یابد.
در محیط های پویای دنیای امروز، تنها سازمان هایی موفق هستند که میزان یادگیری خود را نسبت به رقبا بالا برده و مزیت رقابتی برای خود ایجاد کنند. در سازمان های یادگیرنده مدیران و کارمندان، همواره در حال یادگیری بوده و مهارتهای جدید کسب میکنند، چرا که قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دائمی مدیران و کارکنان آن است.