شرکت های سنتی استارتاپ می خرند یا تولید می کنند؟
در سال های اخیر و با توسعه اکوسیستم استارتاپی در کشور، اینطور به نظر رسید که بسیاری از سازمانها با افتتاح مرکز نوآوری خود، خودشان را به این اکوسیستم متصل کردند. اکوسیستم اما به مراکز نوآوری محدود نمیشود و اجزای دیگری هم دارد که باید به تناسب یکدیگر توسعه یابند.
مهرین نظری: اغلب مراکز نوآوری در کشور که توسط سازمانها متولد شده بودند، خالی از کارآفرینان ماندند و شکایت سرمایه گذاران نیز اغلب از نبود «ایده نو» و «تیم با ترکیب مناسب» حکایت دارد.
بانکها و موسسات مالی نیز همانطور که انتظار میرفت به سمت سرمایه گذاری بر استارتاپ ها رفتند و VC ها و مراکز نوآوری خود را راه اندازی کردند. اما این مراکز نیز همانند دیگر مراکز نوآوری سازمانی خالی از «ایده» و «تیم» ماندند و به ویترین رنگارنگی تبدیل شدند که شرکت را نوآور جلوه میداد و به نوعی به روز بودنش را به رخ میکشید.
این در حالیست که بسیاری از متخصصان این حوزه معتقدند که اکوسیستم نوآوری نه تنها در ایران بلکه در جهان نیز رو به زوال میرود و استارتاپها دیگر به اندازه قبل پرطرفدار نیستند.
براساس گزارشهای منتشر شده، توقف سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتها در ایالات متحده امریکا در ۲۰۲۳، به پایینترین حد خود در شش سال اخیر رسیده است و همین به استارتاپهایی که سرمایه جذب شده رو به إتمام دارند و کسبوکارهای نوپایی که به دنبال جذب سرمایه هستند، هشداری از وضعیت نامناسب بازار سرمایهگذاری خطرپذیر میدهد.
در سطح جهانی، در سال ۲۰۲۳، سرمایهگذاران خطرپذیر کمترین سطح سرمایهگذاری را از سال ۲۰۱۵ داشتهاند.
براساس گزارش PitchBook و NVCA، ارزش ایجاد شده توسط خروج استارتاپها در ایالات متحده در سال گذشته تنها ۶۱.۵ میلیارد دلار بوده که در مقایسه با اوج این ارزش، که مبلغ ۷۹۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ بود، بسیار ناچیز است.
در اروپا نیز، ارزش خروج استارتاپها در طول سال ۲۰۲۳ به کمتر از ۱۲ میلیارد یورو رسید که پایینترین میزان در یک دهه اخیر است.
اما در ایران چه اتفاقی می افتد؟ بسیاری از سازمانها به خصوص بانکها و موسسات مالی ترجیح دادند که VCهای خود را به CVC تبدیل کنند و اغلب از تیمها میخواهند که در راستای فعالیت آن ها، سولوشن ارائه دهند یا محصول تولید کنند.
شرکتهای دیگری، مثل گروه صنعتی گلرنگ یا انتخاب نیز، علاوه بر داشتن صندوق نوآوری خطرپذیر، با پذیرش کسب و کارهای استارتاپی به عنوان نسل نوین کسب و کارها، به خریدن برخی از این استارتاپها، به خصوص استارتاپهای پلتفرمی رو آوردند.
جالب است که این شرکتها به خرید یک یا دو استارتاپ بسنده نکردند و خواستند تا سبد محصولات خود را کامل کنند.
بسیاری از فاندرها نیز سود خود را در فروش استارتاپ یا عمده سهام خود دیدند. این استارتاپها اغلب سرمایه خود را مصرف کرده بودند و برای توسعه نیاز به سرمایه های کلان داشتند و نفعشان را در خروج دیدند.
با رویکردی که دنیا در خصوص استارتاپها در پیش گرفته است، خرید استارتاپها توسط شرکتهای بزرگ یا تبدیل شدن VC ها به CVC اتفاق خوبی است.
ممکن است در نگاه اول و تغییر مدیران و حتی تغییر فرهنگ سازمانی (که معمولا برعکس اتفاق می افتد) این موضوع تهدیدی برای استارتاپها باشد اما حقیقت این است که وجود سرمایه یا اسمارت مانی، دقیقا چیزی است که استارتاپها در حالیکه که سرمایه گذاری خطرپذیر در حال کاهش است، برای رشد و توسعه خود به آن احتیاج دارند.