عددها روشن، کارخانه ها خاموش!

مهران ابراهیمیان
شرکت توانیر در جدیدترین جوابیه خود به رسانهها، بار دیگر شدت مصرف انرژی صنایع را یکی از مقصران اصلی ناترازی برق معرفی کرده و با ارائه آمارهای گزینشی، تلاش کرده تا نقش خود را در این بحران کمرنگ جلوه دهد.
اما نگاهی دقیقتر به این آمارها و واقعیتهای میدانی، نشان میدهد که این استدلالها تا چه حد فریبنده و گمراهکننده هستند. اکنون توانیر باید این سئوال را از خود بپرسد که بازی با آمار روی کوره های خاموش فولادی ها و سایر صنایع مادر دردی را دوا می کند یا به جای نوشدارو نیشی است که بر تولیدکنندگان مکرر می زند!
۱- ادعاهای غریب مصرف برق؛ آمارهای نادرست یا استانداردهای منسوخ؟
توانیر با استناد به آمار Enerdata، رشد ۷۵ درصدی شدت مصرف انرژی در ایران را در سه دهه اخیر به معنای “هدر دادن انرژی” توسط صنایع تفسیر کرده است. اما این تفسیر، نادیده گرفتن عوامل متعددی است که بر شدت مصرف انرژی تأثیر میگذارند:
الف- ساختار صنعتی: ایران در مقایسه با کشورهای توسعهیافته، سهم بیشتری از صنایع انرژیبر (مانند فولاد، پتروشیمی و سیمان) در اقتصاد خود دارد. این صنایع به طور طبیعی، شدت مصرف انرژی بالاتری دارند. ضمن این که نباید نقش ماینرها با شدت مصرف انرژی بالا و رشد تصاعدی قارچ گونه آنها در کشور نادیده گرفت.
ب- فناوریهای قدیمی: بسیاری از صنایع ایرانی از فناوریهای قدیمی و ناکارآمد استفاده میکنند که منجر به اتلاف انرژی میشود. به نظر توانیر اگر امکان واردات تکنولوژی جدید وجود داشت و ملکف به تامین برق نمی شد، کدام بنگاه اقتصادی از درآمد بیشتر بدش می آمد به ویژه آن که مانند دولت وظایف حاکمیتی و اجتماعی هم بر عهده اش نبوده و قصد فخر فروشی برای خدمات ارزان مثل برق ارزان را هم به عنوان خدماتی برای خرید رای یا مشارکت ندارند!
ج – قیمت پایین انرژی: یارانههای انرژی در ایران، نه تنها انگیزه کافی برای سرمایهگذاری در فناوریهای بهینهسازی مصرف انرژی را از بین برده بود بلکه اساسا تولید برق تا همین چند سال پیش در انحصار دولت و شرکت های وابسته به نهادهای خاص بوده است و تنها زمانی صنایع اجازه ورود به این بازار را پیدا کردند که کار از کار گذشته بود. لذا توانیر بهتر است بهجای متهم کردن صنایع، مبنی بر کم کاری صنایع در اجرای تعهدات خود برای تامین برق، به این سوال پاسخ دهد که چرا دولت در نوسازی صنایع و ارائه مشوقهای لازم برای کاهش مصرف انرژی و ایجاد زیر ساخت ها برای افزایش ظرفیت تولید انرژی کوتاهی کرده است؟
۲. قطعی برق؛ عاملی کلیدی در افزایش شدت مصرف انرژی و هزینههای تولید
توانیر مدعی است که صنایع بزرک به ویژه فولادی ها در فروردینماه از برق کمتری استفاده کردهاند و این نشان میدهد که مشکل اصلی، کمبود برق نیست، بلکه مشکلات دیگری مانند تامین ارز و نقدینگی است و نباید این مشکلات برای گردن توانیر انداخت. اما این استدلال نیز ناقص و مغرضانه است. زیرا برای این منظور می توان دو نکته را مورد نقد قرار داد.
الف- تأثیر قطعی برق بر صنایع انرژیبر: در صنایعی مانند فولاد، قطعی برق میتواند خسارات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد. کورههای ذوب فولاد پس از هر بار خاموش شدن، به زمان و انرژی زیادی برای گرم شدن مجدد نیاز دارند. این امر نه تنها منجر به افزایش مصرف انرژی میشود، بلکه کیفیت محصول را نیز کاهش میدهد و هزینههای تولید را افزایش میدهد. با این استدلال حتی می توان مدعی شد که به رغم تعهد شرکت برق به تناسب دیماند فروخته شده، برق مصرفی فولادی ها به دلیل قطعی های زیاد و کاهش تخصیص به کمتر از یک سوم دیماند مجوز داده شده به مراتب گران تر است. همچنین کاش خود توانیر هم به خسارت های مکرر هزینه های سربار این خاموشی در شبکه سراسری برق اشاره ای می کرد.
ب- تغییر زمانبندی تولید: قطعیهای مکرر برق، برنامهریزی تولید را برای صنایع غیرممکن میکند. صنایع مجبور میشوند زمانبندی تولید خود را به طور مداوم تغییر دهند که این امر منجر به کاهش بهرهوری و افزایش هزینهها میشود. به علاوه محدودیت های موجود باعث شده تا هزینه نیروی انسانی در شیفت شب خط تولید متمرکز باشند که به معنای افزایش قیمت تمام شده تولید است.
۳. چرا توانیر به جای پاسخگویی، صنایع را مقصر جلوه میدهد
توانیر با ارائه آمار بازی و استدلالهای ناقص، تلاش میکند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. در حالی که واقعیت محرز ناتوانی در تأمین برق مورد نیاز صنایع است. توانیر سالهاست که نتوانسته است برق مورد نیاز صنایع را تأمین کند. این ناتوانی، ناشی از کمبود سرمایهگذاری در نیروگاهها، فرسودگی شبکههای انتقال و توزیع و عدم مدیریت بهینه مصرف است. توجه داشته باشید که بخشی از بالا بودن شدت مصرف انرژی نیز به دلیل شبکه فرسوده توانیر و قهر تکنولوژی های قدیمی با توانیر است. این شرکت باید برای حل مشکل در قدم اول پذیرا ی مشکل خود به عنوان شرکت دولتی تامین کننده برق برای تمام کنتورهای خانگی ، تولیدی و تجاری که فروخته است، باشد تا بتواند معضل و بحران موجود را به مساله ای با قابلیت ارائه راه حل تبدیل کند وگرنه راحت ترین کار روشن و خاموش کردن کلیدها در پست های برق منطقه ای و خاموشی های دستوری صنایع است . این کار هم نیاز به کارشناس و متخصص و برنامه ریز و یا حتی بازی با آمار ندارد!
۴- اذعان به ناترازی برق؛ پیششرط حل بحران
همان طور که پیشتر نیز در بالا اشاره شد، وزیر نیرو خود اذعان کرده است که ناترازی برق در سال جاری از ۲۰ هزار مگاوات عبور میکند. با این وجود، چرا توانیر همچنان تلاش میکند تا این واقعیت را انکار کند و مشکل صنایع را در جای دیگری جستجو کند؟
برای حل بحران ناترازی برق، ابتدا باید این واقعیت را پذیرفت که توانیر در تأمین برق مورد نیاز صنایع ناتوان است. سپس، باید با ارائه راهکارهای عملی و سرمایهگذاری در زیرساختهای برق، این مشکل را حل کرد. وقتی توانیر صنایع انرژی بر را ملزم به تامین برق کرده؛ باید بداند که در این نوع صنایع باید ابتدا تولیدی وجود داشته باشد تا از محل فروش آن هزینه های تولید اهم از مواد اولیه، نیروی انسانی و … تامین و سود نهایی به سرمایه گذاری های اولویت داری مانند احداث و ایجاد نیروگاه ها تخصیص یابد؛ وگرنه از کف دستی که مو ندارد نمی توان مو برداشت!
پیشنهاد ارائه گزارش ماهانه خدمات برقدهی؛ گامی در جهت شفافیت و پاسخگویی
بنا به آنچه گفته شد، پیشنهاد می شود توانیر به جای متهم کردن صنایع ( که چون در ماه فروردین در حدو ۵ تا ۱۰ درصد از برق کمتری استفاده کردند) مشکلات برقی ندارند و مشکلاتشان چیز دیگری است از امسال گزارش ماهانهای از خدمات برقدهی خود به صنایع به ویژه صنایع مادر منتشر کند. که این گزارش شامل اطلاعات زیر باشد:
* میزان تولید برق در هر ماه و نسبت آن نسبت به سال های گذشته ( می تواند به تفکیک نوع نیروگاه ها اهم از نوع نیروگاه و سرمایه گذاران باشد)
* میزان ارائه شده برق ماهانه به دیماند فروخته شده به صنایع بزرگ و مقایسه آن با سالهای گذشته
* میزان قطعی برق در هر صنعت و دلایل قطعی برق
با انتشار این گزارش، می توان مدعی شد که حتی با استدلال توانیر مبنی بر کم کاری فولادی ها و سیمانی در فروردین ماه از اردیبهشت به بعد و تا پایان سال مشکل این شرکت ها ارز بوده یا کمبود نقدینگی یا کمبود برق و گاز؟ از سوی دیگر می توان به درستی دریافت که توانیر و شرکت گاز خدمات خود را با چه کیفیتی به مشترکان خود به ویژه تولیدکنندگان می دهد؟ با این نوع آمارها است که سهم توانیر از کم کاری در تولید صنایع امکان ارزیابی پیدا می کنند.
وگرنه مجبوریم به جای استنادات و امار سازی های غیر قابل اعتنای توانیر به اظهارات برخی کارشناسان تکیه کنیم که زیان عدم النفع فولادی ها در سال ۱۴۰۳ را ۵.۵ میلیارد دلار اعلام کرده اند و خسارت ماهانه ۱۵ هزار میلیارد تومانی فولادی ها را ناشی از خدمات ناقص توانیر می دانند.
علاوه براین صنایع و صاحبان سهامداران عمده و خرد میتوانند با مقایسه عملکرد توانیر در ماههای مختلف، مشکلات بنگاه ها را بهتر شناسایی و مدیریت کنند.
نتیجهگیری
توانیر با ارائه آمارهای نادرست و استدلالهای ناقص، تلاش میکند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. اما واقعیت این است که ناتوانی در تأمین برق مورد نیاز صنایع، قطعیهای مکرر برق و عدم شفافیت در ارائه اطلاعات، عوامل اصلی بحران کنونی در صنایع مادر هستند.
برای حل این بحران، توانیر باید از فرار رو به جلو دست بردارد و اگر نوش نیست نیش هم نباشد و با ارائه راهکارهای عملی و اولویت دادن به تولید، با ایجاد یک سینرژی میان توانیر و تولیدکنندگان، زمینه سرمایهگذاری در تکمیل سریعتر زیرساختهای برق و طرح های نیروگاهی را پیش ببرد.