شکاف تمدنی، فرصت ایرانی

فواد شیرانی؛ کارشناس حوزه کارآفرینی
رقابت آمریکا و چین دیگر در محدوده جنگ تعرفهای خلاصه نمیشود؛ شکافی تمدنی، اقتصادی و ژئوپلیتیک در حال شکلگیری است که نظم جهانی پساجنگ جهانی دوم را تهدید میکند. ایران باید در این پیچ تاریخی، با هوشمندی جایگاه خود را در نظم نوین جهانی بازتعریف کند.
امروز قرار است که مذاکره غیر مستقیم به روایت مقامات ایرانی و مذاکره مستقیم به روایت آمریکایی ها در عمان برگزار شود. عده ای مخالف و بخش زیادی موافق مذاکره رودررو با آمریکا هستند.
برخی نگران نتیجه مذاکره هستند چون ایران برگ قابل تاملی برای مذاکره ندارد و برخی دیگر ریزش های اخیر دلار و طلا را نشانه ای از آثار مثبت و مداوم گفتگو می بینند. اما در این میان نکته ای که نباید فراموش کرد، مذاکره عزتمندانه با توجه به تعییرات وضعیت هژمونیی امریکا است که لازم است بیشتر به آن توجه کنیم.
اکنون چیزی ورای یک جنگ تعرفهای در جریان است. نبرد امروز آمریکا و چین، صرفاً رقابتی بر سر نرخهای گمرکی نیست؛ این جنگ، تبلور یک شکاف تمدنی، اقتصادی و ژئوپلیتیک در حال شکلگیری است؛ شکافی که اگر مدیریت نشود، نظم جهانی پساجنگ جهانی دوم را به چالش خواهد کشید.
در میانه طوفانهای تجاری، اقتصادی و تکنولوژیک، جهان بار دیگر شاهد یک پیچ تاریخی است؛ جایی که هژمونی و “نظم آمریکامحور” با مقاومت ساختاری روبهرو شده و مسیر به سوی چندقطبی شدن اقتصاد جهانی تسریع یافته است. این تحولات نشان از شکلگیری دو جهان اقتصادی موازی دارد که هر کدام میکوشند زنجیرهتأمین، مسیرهای سرمایهگذاری و حتی فناوری و استانداردهای خود را مستقل از دیگری بازسازی کنند.
در هفتههای اخیر، دونالد ترامپ در اقدامی غافلگیرکننده تعرفههای واردات کالاهای چینی را از ۵۴٪ به ۱۲۵٪ افزایش داد. چین نیز بلافاصله پاسخ داد: تعرفه بر کالاهای آمریکایی تا مرز ۸۴٪ بالا رفت. در ظاهر این عددها، سیاست فشار حداکثری نهفته است. اما در لایهی زیرین آن، یک پیام جدیتر وجود دارد: «آمریکا همچنان میخواهد تنها ابرقدرت باشد و نمیپذیرد که دیگر تنها ابرقدرت نیست.»
درست در میانهی این آشفتگی، صندوقهای پوششی آمریکا وارد فاز محافظهکارانه شدند، سرمایهگذاران خردهپا همچنان به خرید ادامه دادند و شاخصهای بورس نیویورک یکی پس از دیگری نوسان منفی خوردند. در همین حال، بورس نیکی ژاپن با یک مذاکرهی نرم از سقوط ۷٪ به جهش ۶٪ بازگشت و بازارهای آسیا به لطف «تعلیق ۹۰ روزهی تعرفهها» با رنگ سبز بیدار شدند.
همچنین شاخصهای نزدک و S&P500 افزایش ناگهانی داشتند که صرفا یک واکنش هیجانی کوتاه مدت بود؛ واقعیت بازار همچنان آمیخته با ترس و احتیاط است.
جدایی اقتصادی چین و آمریکا، آغاز بلوکبندی نوین جهانی با دو جهان اقتصادی موازی است
نوسانات شدید رمز ارزها، کاهش تقاضای جهانی برای نفت (و پیش بینی کاهش قیمت آن توسط گلدمن ساکس) و افت شاخص خوشبینی کسب و کارهای کوچک در آمریکا، همگی نشان دهنده اثرات گستردهتر این بحراناند.
چین اما همچنان نقش بازیگر خونسرد را ایفا میکند. یک کنفرانس اضطراری برای اتخاذ سیاستهای محرک اقتصادی، بازنگری در ساختار یوان و حتی اظهارنظرهایی چون: «کلاه ترامپ هم ساخت چین است!» بخشی از جنگ روانی پکن علیه واشنگتن شده است. (در یک اقدام نمادین، سخنگوی وزارت خارجه چین با انتشار تصویری از کلاه معروف ترامپ که برچسب «ساخت چین» داشت، ضربهای نمادین به اعتبار سیاستهای تجاری آمریکا وارد کرد. این کنایه ساده، در عمق خود حاوی این پیام بود که حتی نمادهای آمریکایی هم، وابسته به زنجیره تولید چیناند).
نکتهای کلیدی که رسانههای حامی ترامپ در تلاش برای پنهانسازی آن هستند، شکاف در درون بلوک غرب است. از کانادا و اتحادیه اروپا گرفته تا ژاپن و کره جنوبی، همه در تلاشاند تا در این نزاع نقش میانجی را بازی کنند، چرا که میدانند ادامهی مسیر، تنها به بازتولید جنگ سردی دیگر منجر خواهد شد. شکاف اقتصادی، شاید قابل ترمیم باشد؛ اما شکاف تمدنی، نه.
سیانان در گزارشی صریح اعلام کرده: «آمریکا نمیتواند چین را در جنگ تعرفهای شکست دهد.» چرا؟ چون زنجیرهی تأمین جهان از کارخانههای شِنژن تا خط تولید آیفون در ویتنام، هنوز به چین وابسته است. و یا در خبری دیگر آمده است که چنانچه قرار باشد ایفون از چین به آمریکا بازگردد قیمت ان تا ۹۰ درصد افزایش خواهد یافت. به این ترتیب با وجود فشار تعرفهای، بسیاری از کالاهای چینی همچنان غیرقابل جایگزینیاند.
نظم جهانی در آستانه تحولی ساختاری است؛ ایران باید از این فرصت برای ارتقای نقش منطقهای خود بهره بگیرد
از سوی دیگر، کسری بودجه آمریکا به بالای ۶٪ رسیده، ری دالیو – بنیانگذار بزرگترین صندوق سرمایهگذاری جهان – آشکارا از یک تحول ساختاری در نظام پولی جهان سخن میگوید و نسبت به وقوع شوکهای شدیدتر از بحرانهای قبلی هشدار میدهد. وی این وضعیت را نهتنها نتیجه یک جنگ تجاری بلکه پیامد ناترازیهای عمیق در ساختار پولی، بدهیهای عمومی و عدم تعادل در قدرتهای نوظهور می داند و تاکید میکند که ایالات متحده، تنها از طریق مذاکره با چین و پذیرش تحولاتی بزرگ، میتواند از تله بدهی و کاهش قدرت دلار عبور کند.
نشانهها حاکی از آن است که ما در آستانهی یک جدایی بزرگ «Great Decoupling» هستیم: جدایی اقتصادی کامل چین و آمریکا. اگر این روند تثبیت شود، جهان وارد فاز بلوکبندی نوینی خواهد شد؛ نظمی متشکل از «ائتلاف شرقی با رهبری چین» و «ائتلاف غربی با محوریت آمریکا» که دوباره مرزهای تجارت، فناوری و حتی ارزشها را بازتعریف خواهد کرد.
در دل این شکاف، اقتصادهایی مانند ایران باید با نهایت دقت عمل کنند. حتی در مذاکره امروز!
سیاستگذاران کشور باید متوجه باشند که موقعیت ایران میتواند از یک «کشور ناظر» به یک «بازیگر تعیینکننده منطقهای» ارتقاء یابد، اگر – و فقط اگر – تصمیم درست را بهموقع اتخاذ کنند. برنامهریزی برای پیوستن هوشمندانه به زنجیرههای جدید جهانی، بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و بلاک چین و تعریف نقش راهبردی ایران در منطقه، میتواند نقطه آغازی برای چرخشی هوشمندانه در سیاستگذاری کلان کشور باشد.
در ایران، بازارها واکنش خاص خود را نشان دادند. دلار بهدلیل خوشبینی محتاطانه به توافق موقت، نوسان کاهشی گرفت. بازار بورس نیز آمادهی جهشی دوباره شده، اما این جهش بیش از آنکه به بنیادهای اقتصادی داخلی وابسته باشد، به «بازتعریف نقش ایران در نظم جهانی آینده» گره خورده است.
اقتصادهای نوظهور مثل ایران میتوانند در جنگ قدرتهای بزرگ، استراتژیِ بقا و توسعه را بهعنوان مزیت خود تعریف کنند
اگر جمهوری اسلامی بتواند جایگاه خود را بهعنوان شریک راهبردی شرق تثبیت کند و در عین حال از ابزارهای دیپلماسی هوشمندانه برای برقراری ارتباط با بلوکهای غربی بهره بگیرد، میتواند از فضای مبهم جهانی برای توسعهی نفوذ اقتصادی، صنعتی و فناورانهی خود استفاده کند. اما در غیر این صورت، دوباره به تماشاگر حوادثی بدل خواهیم شد که دیگران در زمین ما بازی میکنند.
جمعبندی و سخن پایانی
جهان تک قطبی که میشناختیم، حتما تغیر خواهد کرد و دیگر وجود نخواهد داشت. آنچه در حال شکلگیریست، جهان بدون مرز نیست، بلکه جهان با مرزهای نو و جنگهای بدون گلوله است:
جنگ داده، جنگ فناوری، جنگ تعرفه
آنچه امروز شاهدش هستیم، صرفا آغاز یک دوره تحول است، نه پایان یک نزاع. پیشبینی محتمل آن است که چین به سمت گسترش نفوذ در بازارهای غیرغربی خواهد رفت. نظم مالی بینالمللی، به ویژه در حوزه ارزی، در آستانه تغییرات اساسی قرار دارد و دلار و یوآن در مبادلات جهانی، بازی شطرنج تازهای را رقم خواهند زد.
برای ایران، فرصت برای تعریف نقش خود در نظم نوین جهانی فراهم است، اما این مسیر نیازمند:
● سیاستگذاری اقتصادی هوشمندانه؛
● افزایش سرمایهگذاری بر زیرساختهای دیجیتال؛
● فعالسازی ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای؛
● و البته، برقراری ثبات سیاسی داخلی برای جذب اعتماد شرکای استراتژیک جهانی است.
آینده متعلق به کشورهاییست که بجای ترس، استراتژی دارند.
و سؤال اینجاست: آیا ایران در حال تدوین استراتژیِ بقا و بسط خود در جهانِ شکستهی پیشِ روست؟
یا باز هم، منتظر خواهد ماند تا فرصتها در هیاهوی قدرتها از دست برود و یا تصمیمات درست را در نادرست ترین زمان ممکن اتخاذ کند؟