قایقی خواهم ساخت (طنز)
راضیه حسینی
پیشنهاد وزیر آموزش و پرورش به مدرسه سیل زده در منوجان (جنوب کرمان): «بلوک بذارید بچهها بروند داخل.»
اصلاً نیازی به اینهمه کار و تلاش برای رفاه حال دانشآموزها نیست. بچهها خودشان شنا میکنند و تا مدرسه میروند. این اندازه آب که اصلاً به حساب نمیآید. باز اگر رود خروشان بدون پل بود، یک چیزی. آن وقت لازم بود مسئولان کمی دست به کار شوند. البته اگر وقت نکردند و بین کارهای مهمی که داشتند یادشان رفت، فدای سرشان. مردم خودشان یکجوری مشکل را برطرف میکنند.
مثل اهالی روستای گاودانه در استان کهکلویه و بویراحمد که چند سال قبل با «گرگر» از رودخانه رد میشدند و هر روز یک زندگی هیجانانگیز به دور از روزمرگیهای کسلکننده فرزندان مسئولان را میگذراندند. گاهی انگشتانشان بین قرقره طناب گیر میکرد و کنده میشد. گاهی هم از روی طناب میافتادند و تمام.
تازه بعضی دیگرهم با جذابیتهای حیاتوحش آشنا میشدند و برای آوردن آب مجبور بودند با گاندوها مسابقه بدهند. از آنجایی که گاندوها خیلی اعصاب درست و حسابی ندارند، وسط مسابقه، و وقتی میدیدند دارند میبازند، رقیب خودشان را میخوردند. در مقابل این اتفاقها، گذاشتن بلوک در مسیری که کلاً زیر آب رفته، خیلی سوسولبازی است.
اصلاً متوجه نمیشویم چرا وزیر محترم آموزش و پرورش را برای دیدن وضعیت این مدرسه بردهاند؟ مگر وضعیتش چطور است؟ باز اگر تا سقف زیر آب رفته بود یک چیزی. آنوقت میشد گفت کمی برای بچهها رفت و آمد به داخل مدرسه سخت شده، ولی باز هم غیرممکن نبود. بچهها و معلم میتوانستند با شنا خودشان را به سقف مدرسه برسانند، نفس بگیرند و بروند در کلاس زیر آب. چند قیقهای تدریس انجام شود و دوباره بیایند روی آب و این کار را تکرار کنند.
تنها در صورتی لازم بود مزاحم وزیر آموزش و پرورش شوید که مدرسه کلاً رفته باشد زیر آب و دیگر اثری از آثارش نمانده باشد. البته اگر کمی فکرتان کار میکرد و تنبلی نمیکردید میتوانستید از پس این یکی هم برآیید.
چارهاش بستن چند تکه چوب به هم و درست کردن یک قایق بود، که به عنوان مدرسه سیار استفاده شود. دانشآموزها به اتفاق معلم روی آن مینشستند و در حالیکه آرام روی موج آب حرکت میکردند، درس میخواندند و از دیدن مناظر اطراف لذت میبردند.