ما مردم خالق بلاگر حوزه فحش هستیم

راضیه حسینی
موضوع توهین به فردوسی و شاهنامه توسط بلاگر حوزهی فحش، به سوژهی داغ این روزها تبدیل شده است.
یک سری درحالیکه ماچا همراه موچیشان را میخورند و در دلشان به تمامی خوراکیهای سبز دنیا فحش میدهند، ولی برای حفظ کلاس، به خوردن ادامه میدهند، با دست آزادشان، وارد فضای فوق نخبگانی توییتر میشوند و مینویسند:
«پس مفهوم آزادی بیان چی میشه؟ چرا با یه شوخی اینقدر اذیت شدید؟ طنز و شوخی یعنی همین دیگه.»
یک سری دیگر، درحالیکه کتاب اگزیستانسیالیستهای مارکسیست زیر پرچم نهیلیست، را میخوانند، قهوهی اسپرسوی دوبلشان را میخورند و با انگشت اشاره، وسط عینک چوبی گردشان فشاری وارد میکنند و آن را کمی به عقب میفرستند، با دست آزادشان مینویسند:
«ما متأسفانه گرفتار سادگی عوام هستیم که همیشه سطح آب رو نگاه میکنند و هیچ تصوری از عمق ندارن. چرا متوجه نیستید؟ این یک پروژهی بزرگه. از گرانی ها، از قیمت دلار و… میخوان حواس ما رو از موضوعی مهمتر پرت کنن. آگاه باشید. گول نخورید.»
وقتی در کامنتها از او پرسیده میشود که دقیقاً باید حواسمان به چه باشد؟ کامنتها را میبندد و میرود پی خواندن ادامهی کتابش.
یک عده هم کاری به چیزی ندارند، یکهو میپرند وسط معرکه و گیر به فامیلش می دهند و تو که یکگوشه نشستهای و تلاش میکنی زمان دقیق بیرون آوردن بیسکویت از چای را تخمین بزنی، یکهو خشکت میزند، که چرا؟ اصلاً به من چه؟
اما هیچکس نمیگوید بلاگر حوزهی فحش چطور به اینجا رسید؟ مگر ما مردم نبودیم که ذائقهی خودمان را به او و امثالش تزریق کردیم؟ مگر ما نبودیم که تشنهی فحشدادنهایش بودیم و وقتی کلیپهایش در اینستاگرام وایرال میشد، برای لحن کوبندهاش غشوضعف میکردیم؟
ما مردمی که اگر کسی به نوع ادبیاتش اعتراض میکرد و میگفت: «آقایان، خانمها، باور کنید این طنز نیست. اصلاً در طنزنویسی قانونی داریم که میگوید فحش نده، عصبانی ننویس. فرق است بین طنزنویسی و فحشدادن.» پکیجی از جدیدترین فحشهای روز ایران وجهان را تقدیمش میکردیم.
ما مردم با قلبهای قرمز، کامنتهای پر از ایموجیهای غشغش خنده، ایشان را بزرگ کردیم و باز هم به کارمان ادامه میدهیم. کیف میکنیم از کلیپهای بیسروته اینستاگرامی که یکی به یکی دیگر فحش میدهد، مرد روسری سر میکند و ادای زن درمیآورد و میشود ته کمدین!
ولی هیچوقت به خودمان زحمت نمیدهیم کتابی از طنزنویسی، خارجی یا داخلی، بخوانیم. اصلاً در حد یکی دو صفحه هم حوصلهمان نمیکشد که بخوانیم و ببینیم چه میگوید؛ اما به جایگاه انتقاد که میرسیم همگی فراستی درونمان را بیرون میکشیم، با این تفاوت که هیچ اطلاعاتی از بحث موردنظر نداریم و صرفاً دوست داریم که انتقاد کنیم و ناسزا بگوییم.
داستان لودگی بلاگر حوزهی فحش هم بهزودی به خاطرهها میپیوندد، ولی مطمئن باشید این آخر ماجرا نیست. ما مردم باز هم چنین افرادی را بزرگ میکنیم و به آنها پروبال میدهیم.